یادداشت؛

نقش انقلاب اسلامى در افول آمریکا و غرب

آمریکا براى مهار انقلاب اسلامى ایران از ابتداى دهه ۱۹۸۰ تاکنون اشتباهات راهبردى زیادى را مرتکب شده است که این اشتباهات آمریکا و غرب را در سقوط جریان فکرى لیبرالیسم و دمکراسى منتسب به خود قرار داده است...
کد خبر: ۱۰۷۹۲
تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۲:۱۰ - 05February 2014

نقش انقلاب اسلامى در افول آمریکا و غرب

خبرگزاری دفاع مقدس: پیروزى انقلاب اسلامى ایران در سال ۱۳۵۷ (۱۹۷۹م) نقطه عطفى در تاریخ روابط بین الملل و سیاست هاى جهانى به شمار مى رود، چرا که توانست معادلات غرب و آمریکا را در منطقه استراتژیک خاورمیانه و جهان بر هم بزند. این تغییرات ناشى از اهمیت ایران در منطقه و جامعه جهانى است، جایى که آمریکا متحد استراتژیک خود را که طبق دکترین نیکسون ژاندارم منطقه خلیج فارس به حساب مى آمد، از دست داد و مجبور شد تا معادلات منطقه اى را برهم زده و بابت این تغییرات تاوان گزافى را نیز بپردازد.

بى تردید بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامى ایران صدور اندیشه هاى آن به جهان و به ویژه منطقه بود. جایى که به عنوان مرکز بیدارى اسلامى در خاورمیانه، از همان ابتداى دوران انقلاب و در اندیشه هاى سیاسى حضرت امام خمینى(ره) دیده مى شود.

استکبارستیزى و سیاست نه شرقى و نه غربى و همچنین دفاع از ملتها و جنبش هاى رهایى بخش از صهیونیسم و نظام استکبارى بین المللى، جاذبه هایى داشت که براى آمریکا و غرب خوشایند نبود و این حرکت سبب شد تا آمریکا هزینه هاى گزافى را براى مهار انقلاب اسلامى و حتى نابودى آن بپردازد.

تکیه بر دیوانه اى چون صدام حسین و رژیم بعث عراق که شعله جنگ تحمیلى را بر ایران افروخت و اعتماد به اعراب حاشیه جنوبى خلیج فارس که بعدها سازمان تروریستى القاعده از دل آنها بیرون آمد، هزینه هایى بود که آمریکا و غرب برخود تحمیل کرد تا انقلاب ایران را از صحنه منطقه محو کند.

آنها هرگز نتوانستند به این مهم دست پیدا کنند و حتى موجودیت رژیم صهیونیستى که غرب و آمریکا خود را ملزم به حمایت از آن مى دانند، در طول بیش از چهاردهه به خطر افتاده است و این رژیم اکنون نه تنها افول کرده بلکه آنها فقط براى بقاء خود تلاش مى کنند تا نابود نشوند.

چرایى نقش انقلاب اسلامى در افول آمریکا و غرب

در دهه هاى ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ رژیم هایى که متحد آمریکا و غرب در نظام دو قطبى بودند اکثراً دیکتاتورى بودند و ویژگى هاى خودکامگى و دیکتاتورى در آنها کاملاً مشهود بود چرا که آمریکا در نظام دو قطبى به دنبال نظمى مى گشت تا با خودکامگى دیکتاتوران وابسته به آنها برسد.

این دیکتاتورى به مذاق ملتها و نهضت هاى رهایى بخش خوش نمى آمد و آنها دائم در حال کشمکش و نزاع با دیکتاتورهاى غرب بودند.

پینوشه در شیلى، انورسادات در مصر که کمپ دیوید را در یک سال قبل از وقوع انقلاب اسلامى به امضاء رسانده بود، مارکوس در فیلیپین و محمدرضا پهلوى در ایران، از جمله این دیکتاتورها بودند. علىرغم شعارهاى حقوق بشر و دموکراسى غرب، آنها در عمل دیکتاتورپرور بودند تا با استفاده از این عاملین سیاست هاى جهانى خود را پیش ببرند.

وقوع انقلاب اسلامى یکى از مهمترین رویدادهاى قرن بیستم بود که ماهیت و چهره واقعى آمریکا را در منطقه نشان داد و با تلالو امواج بیدارى اسلامى بر منطقه، جو سیاسى مورد دلخواه آمریکا و غرب را متلاطم کرد و مردم مسلمان منطقه و جهان، انقلاب ایران را به عنوان یک الگو در جهان پذیرفتند. این مسئله سبب شد، حکام دیکتاتور متحد آمریکا انقلاب اسلامى را به عنوان یک تهدید براى خود تلقى کنند. جنبش هاى مردمى ضد این حکام در منطقه شکل گرفت. الجزایر، فلسطین، تونس، عراق، عربستان سعودى، مصر، فیلیپین و بحرین کشورهایى بودند که صدور انقلاب اسلامى یخ جنبش هاى مردمى برای آنان را ذوب کرد و این جنبشها با الگوگرفتن از انقلاب اسلامى شکل گرفت.

افول و قرار گرفتن در سراشیبى برای رژیم صهیونیستى از دوران پس از انقلاب اسلامى آغاز شد. حکام دیکتاتور براى تثبیت قدرت خود به خشونت متوسل شدند، حکامى که به آمریکا و غرب وابسته بودند و همین امر قدرت نرم آمریکا را به شدت در منطقه و جهان کاهش داد.

پس از انقلاب اسلامى ایران، حرکتهاى مردمى علیه رژیم دیکتاتور صدام در عراق، تسخیر مسجدالحرام در مکه در سال ۱۳۵۸، جهاد مسلمانان در افغانستان علیه ارتش سرخ شوروى، ترور انورسادات دیکتاتور مصر، مقاومت در جنوب لبنان که سال ۱۹۸۲ ارتش رژیم صهیونیستى آنجا را اشغال کرد، بروز ناآرامىها در کویت و بحرین مسائلى بودند که از پس لرزه هاى انقلاب اسلامى ایران در منطقه به حساب مى آمدند.

نظام ایدئولوژیک اسلامى شیعى توانست جاذبه اى براى مردم منطقه به حساب آورد و با از بین رفتن و یا کاهش اعتبار و جاذبه اندیشه هاى غیرمذهبى همچون مارکسیسم و لیبرالیسم به عنوان یک راه حل جایگزین براى نجات بشر از ورطه سقوط پوچ گرایى به حساب آید.

به قول برژینسکى مشاور امنیت ملى جیمى کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا در دوران انقلاب اسلامى ایران، موج بنیادگرایى اسلامى بیش از حد مغلوب کننده بود و یک خطر مستمر براى منافع ما در منطقه و حیات جهان غرب به حساب مى آید.

آمریکا براى مهار انقلاب اسلامى ایران از ابتداى دهه ۱۹۸۰ تاکنون اشتباهات راهبردى زیادى را مرتکب شده است که این اشتباهات آمریکا و غرب را در سقوط جریان فکرى لیبرالیسم و دمکراسى منتسب به خود قرار داده است.

حمایت از دیکتاتور عراق در جنگ با ایران و اقدامات وحشیانه این دیکتاتور علیه مردم ایران وجهه و پرستیژ پوشالى آمریکا را نزد افکار عمومى منطقه و جهان کاهش داد. حمایت بى چون و چراى آمریکا از دیکتاتورهاى منطقه از جمله آل سعود و حسنى مبارک در عربستان سعودى و مصر سبب شد تا امواج بیدارى اسلامى در منطقه شکل بگیرد.

مداخلات نظامیان آمریکایى در مناطق مختلف جهان براى اینکه انقلابى دیگر مانند انقلاب اسلامى ایران تکرار نشود اشتباهى بود که مقامات آمریکایى مرتکب شدند و همین امر پرستیژ بین المللى آنان را نیز کاهش داد.

انقلاب اسلامى ایران یک سرمایه عظیم در جهت بسیج تودهها با هدف ساقط کردن نظام هاى سلطه گر بود و یک الگوى عملى در عصر حاضر به جنبش هاى اسلامى عرضه داشت، الگویى که دیکتاتورهاى وابسته به آمریکا و غرب را از تخت سلطنت و حاکمیت به زیر مى کشید.

سخن آخر

انقلاب اسلامى ایران زمانى به پیروزى رسید که مسلمانان سراسر جهان، امید خود را به ایجاد یک جامعه واقعى اسلامى از دست داده بودند و این انقلاب و دستاوردهاى آن به رفتارهاى ذلت بار جهان اسلام در قبال غرب پایان داد. خصوصاً پس از شکست اعراب در جنگ ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳، اشغال بیت المقدس به عنوان کانون کشمکش بین مسلمانان و صهیونیستها و اشغال اراضى کشورهاى اردن، سوریه و مصر یک شکست براى مسلمانان جهان محسوب میشد و در این شرایط بود که انقلاب اسلامى معادلات منطقه و جهان را برهم زد و با صدور اندیشه و منش اسلامى تمدن تحمیلى غرب و آمریکا را به زیر کشید و دشمنى آنان نیز با انقلاب اسلامى از زمانى آغاز شد که خود را در معرض خطر سقوط دیدند تا بازى با حاصل جمع صفر یعنى باخت طرف مقابل را آغاز کنند و نابودى انقلاب اسلامى و دستاوردهاى آنان را در رأس اهداف خود قرار بدهند.

نظر شما
پربیننده ها