خبرگزاری دفاع مقدس: در گردان پرواز سر در گمی عجیبی حاکم است. هدف ها بدون محاسبه و مطالعه دقیق به صورت یک مختصات جغرافیایی به خلبانان داده می شود، ماموریت امروز من انهدام نیروی زرهی و توپخانه دشمن بعثی است که از مسیر شمال بصره وارد خاک کشورمان شده اند.
این در واقع اولین ماموریت جنگی من بود و با صحبت هایی که بچه ها می کردند معلوم بود ارتفاع باید خیلی کم و سرعت زیاد باشد.
امروز من شماره دو، دسته بودم و تا روی هدف فقط به شماره یک نگاه می کردم. یک دقیقه قبل از رسیدن روی هدف، کابین عقب به من گفت: «نیرو ها باید اینجا باشند»؛ پس از اینکه شماره یک «pup up» کرد، من هم نیروها را دیدم و بمب ها را روی آنها ریختم.
به هنگام بازگشت در حالی که شادمان و مسرور به پایگاه مراجعت می کردیم، به اشکالاتی که آقای اقدام می گفت، گوش می دادم. پس از فرود، از شهادت نخستین خلبان «ناصر دژپسند» که به وسیله نیروهای دشمن مورد هدف قرار گرفته بود با خبر شدیم.
دوستی که عمری با هم بودیم و چند روز قبل و شاید ساعتی پیش با هم گپ می زدیم و بال در بال یکدیگر پرواز می کردیم ، به ناگهان خبرش را می شنوی . خدایا چه سخت است.