سردار علي هاشمي قبل از انقلاب در خيابانهاي حصيرآباد با رژيم شاه مي جنگيد و در سال 1357 چند بار دستگير شد و هر بار به طور معجزه آسايي خود را از دست ساواك نجات داد.
وي پس از پيروزي انقلاب اسلامي در تشكيل كميته ي حصيرآباد و بعد كميته ي اهواز نقش مهمي داشت. سپس وارد سپاه شد و فرماندهي سپاه حميديه را برعهده گرفت و در واقع بنيان گذار سپاه حميديه سردار علي هاشمي بود.
تا پيش از آغاز تجاوز رژيم بعث به کشور اسلامي ايران وي در سمت فرماندهي سپاه حميديه توانست در مقابله با ضدانقلاب و اشرار و قاچاقچيان اسلحه و مهمات کارنامه خوبي از خود بر جاي گذارد.
با آغاز جنگ تحميلي و در مقطعي که عمليات فتح المبين در حال انجام بود وي به درخواست فرماندهان وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي با جذب و سازماندهي جوانان غيور شهرهاي حميديه، سوسنگرد و اهواز اقدام به تشکيل تيپ 37نور کرد و شخصا فرماندهي تيپ را برعهده گرفت و با اين تيپ تازه تاسيس در عمليات بيت المقدس (آزادسازي خونين شهر) زير نظر قرارگاه قدس شرکت کرد.
علي هاشمي و يارانش در اين عمليات مأموريت خود را به خوبي به انجام رساندند و در آزادسازي خرمشهر نقش به سزايي داشتند و اين در حالي بود كه جبهه سختي در جنوب كرخه نور به قرارگاه قدس محول شده بود.
پس از پايان عمليات موفقيت آميز بيت المقدس که منجر به آزادسازي خرمشهر و بخش وسيعي از مناطق اشغالي کشور شد، تيپ 37 نور در سپاه سوسنگرد ادغام شد و فرماندهي سپاه سوسنگرد به سردار علي هاشمي واگذار شد
ايجاد پاسگاه در مرزهاي بين المللي و کنترل مناطق وسيعي که به دست رزمندگان اسلام آزاد شده بود، حفظ امنيت شهرهاي آزاد شده و نيز اداره آوارگان جنگي که در حال بازگشت به شهرهاي خويش بودند به عنوان اولين ماموريت سردار علي هاشمي در سمت فرماندهي سپاه سوسنگرد به وي محول شد.
پس از آزادسازي خرمشهر و از آنجا که چندين لشکر و تيپ عراق به طور کامل منهدم شدند و نزديک به 20 هزار نفر از نيروهاي آنان نيز به اسارت رزمندگان اسلام درآمدند صدام درخواست آتش بس کرد ولي فرمانده کل قوا امام خميني (ره) با رد درخواست صدام مبني بر آتش بس موقت، خواهان پايان جنگ و تعيين و تنبيه متجاوز شدند.
اين خواسته امام (ره) به آن دليل بود که به صدام اعتمادي نبود و چه بسا به بهانه آتش بس تجديد قوا کرده و بار ديگر به ايران حلمه ور مي شد.
«چنانچه اين پيش بيني امام خميني(ره) در سال 1367 و تنها با گذشت چند روز پس از پذيرش قطعنامه توسط صدام، با تجاوز مجدد ارتش بعث به مرزهاي بين المللي ايران و نيز در پي حمله صدام به کشور کويت اثبات شد.»
از اين رو رزمندگان اسلام بر آن شدند تا از تجديد قواي ارتش عراق جلوگيري نمايند و با وارد آوردن ضرباتي ديگر بر پيکر نيمه جان ارتش بعث عراق کار صدام را يک سره کنند و سرنوشت جنگ را در دست بگيرند و در اين راستا دست به طراحي و اجراي سه عمليات وسيع در مرزهاي خاکي بين ايران و عراق زدند. ولي با توجه به تجهيزات پيشرفته و حمايت هاي بي دريغ 38 کشور جهان و در راس آنها آمريکا از ارتش عراق، عملا نيروهاي اسلام پيروزي چشمگيري بدست نياوردند و زنجيره ي پيروزي هاي رزمندگان اسلام پس از عمليات بيت المقدس قطع شده و جنگ براي ايران به بن بست رسيده بود.
عراق در تمام مناطقي که احتمال نفوذ نيروهاي ايراني را داشت دست به احداث استحکامات چند لايه شامل: ميادين مين، حفر کانال، موانع سيم خاردار حلقوي و ... نموده بود. عمليات رمضان که ما بين مناطق شلمچه و طلاييه صورت پذيرفت نتيجه اي در بر نداشت. در منطقه فکه عمليات هاي والفجر مقدماتي و والفجر 1 با شکست مواجه شد و شهيدان زيادي را بر روي دست ملت ايران گذاشت.
بنابر اين فرماندهان ارشد نظامي ايران تصميم گرفتند عملياتي آبي خاکي را با استفاده از اصل غافلگيري بر عليه مواضع دشمن انجام دهند؛ زيرا نيروهاي بعثي از بابت اين نوع عمليات از سوي ايران آسوده خاطر بودند و مطمئن بودند که ايران توانايي انجام چنين عملياتي را نخواهد داشت.
منطقه هورالهويزه با وسعت 4000 كيلومترمربع سرزميني آب گرفته،باطلاقي و نيزاري بود كه مرز ايران و عراق از وسط آن عبور مي کرد.
اما براي رزمندگاني که در خشكي جنگيده بودند چگونه ممکن بود در باتلاق بجنگند؟
تانك ها، توپخانه ها و پياده نظام چگونه بايد از آب و باتلاق عبور داده شود؟
در چنين تنگنايي بود که سردار هور، علي هاشمي گره گشاي جنگ شد. وي به دستور فرمانده وقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي اقدام به تشکيل قرارگاه فوق سرّي نصرت کرد.
ماموريت اين قرارگاه جمع آوري اطلاعات،طراحي و بررسي اجراي يک عمليات بزرگ در منطقه هورالعظيم بود.
به گفته ي محسن رضايي فرمانده اسبق سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، سرّي ترين عمليات تاريخ دفاع مقدس را جوانان دشت آزادگان به فرماندهي علي هاشمي انجام دادند.
محسن رضايي مي گويد: « علي هاشمي و جوانان غيرتمند و وفادار دشت آزادگان سرّ نگهدار اين رمز بزرگ جنگ بودند. به كلي، سرّي ترين عمليات تاريخ دفاع مقدس را جوانان دشت آزادگان، مي دانستند؛ ولي مسئولان اول مملكت نمي دانستند. 10 تا 11ماه در آنجا مخفيانه كار شد و نيروهاي پاسدار و بسيجي و به خصوص نيروهاي بومي كه حق بزرگي بر گردن دفاع مقدس دارند، به صورت گروههاي دو نفره و سه نفره سوار قايق و بلم مي شدند و 30 تا 50 كيلومتر دريا و باتلاق را مي رفتند. در آنجا نيروهاي شناسايي ما پياده مي شدند و حتي (رودخانه) دجله را متر مي كردند تا اگر نيروها خواستند از آن عبور كنند بدانند عرض دجله چقدراست. آنها حتي از اتوبان بغداد - بصره فيلمبرداري و عكسبرداري مي كردند و بر مي گشتند و به ما اطلاعات مي دادند...
آن قدر علي هاشمي و يارانش به آن منطقه مسلط شده بودند كه ما تصميم گرفتيم همه فرماندهان جنگ را لباس عربي مثل دشداشه و چفيه بپوشانيم و سوار بلم ها كنيم؛ آن ها به كنار دجله رفتند و حتي به آنجايي كه چندي بعد قرار بود رزمندگان ما در آنجا عمليات انجام دهند دست زدند. كافي بود يكي از اين فرماندهان اسير مي شد. يكي دو نفر هم نبودند. مرتضي قرباني، محمد باقر قاليباف، احمد كاظمي، حسين خرازي، شهيد باكري و شهيد همت از اين جمله بودند. كه همه آنها را نيروهاي آقاي هاشمي سوار بلم مي كردند و آنها را به منطقه عملياتي مي بردند كه در آنجا محدوده ي عملياتي تيپ ها و گردان ها را مشخص مي كردند.
نتيجه تلاشهاي بي امان علي هاشمي و يارانش عمليات موفقيت آميز خيبر و بدر در همان منطقه بود
محسن رضايي مي گويد:
«در ثمره آن تلاش ها نه تنها جزاير خيبر گرفته شد و جاده شمال به جنوب عراق ناامن شد و براي هميشه از خاصيت افتاد، همچنين تجرب? هور باعث فتح فاو و عمليات پيروز مندانه کربلاي 5 شد. ما هم در فاو و هم حمله به پنج ضلعي و شلمچه از تجربه هور و قرارگاه نصرت استفاده کرديم. آقاي علي هاشمي در بکارگيري نيروهاي بومي تخصص فوق العاده اي داشت يعني از نيروهاي بومي توانسته بود عناصر اطلاعاتي زبردستي را آموزش دهد.
... يکبار من و آقاي علي هاشمي و دوستانش چند روز مانده به عمليات خيبر سوار قايق شديم و کيلومترها رفتيم تا نزديک جزير? شمالي؛ به طوري که سيل بندهاي جزير? شمالي را مي ديديم و قدم زدن نيروهاي عراقي را هم من شخصآ ديدم. آنچنان اين نيروهاي بومي که آقاي علي هاشمي سازماندهي کرده بود ما را به خوبي به منطقه بردند و برگرداندند و بعد هم از لو رفتن عمليات جلوگيري کردند که فکر نمي کنم در هيچ ارتشي چنين مهارتي براي فرماندهان آنها حاصل شده باشد.»
پس از عمليات والفجر 8 و آزادسازي شهر فاو، سردار علي هاشمي به فرماندهي سپاه ششم امام جعفر صادق(ع) که بسيج خوزستان، لشكر پنج نصر و چهار تيپ ديگر زير نظر آن بود منصوب گرديد و به اين شکل منطقه وسيعي از كوشك تا طلائيه، هويزه، بستان و تنگه چزابه با تعدادي لشكر و تيپ و كل سپاه خوزستان زير نظر سردار علي هاشمي قرار گرفت.
اما متاسفانه در اواخر جنگ تحميلي نيروهاي عراقي توانستند جزيره شمالي را تحت اشغال خود درآورند.
آقاي محسن رضايي در اين خصوص مي گويد: نيروهاي عراقي آمدند، جزيره شمالي را گرفتند و به 200متري قرارگاه آقاي علي هاشمي نزديك شدند آقاي هاشمي که مسئول آن منطقه بود و دفاع از جزاير را بر عهده داشت تا آخرين فشنگ و تا آخرين نفس مقاومت سختي انجام داد.اين نبرد کاملآ نابرابر بود. تا آنجا اين مقاومت صورت گرفت که اگر عقب نمي آمدند به دست دشمن مي افتادند و به آنها گفتم که نبايد اسير شويد و سريع منطقه را تخليه کنيد، اما عراق آمد با هليکوپتر پشت سر آنها نيرو پياده کرد و آنها در حال آمدن به عقب با نيروهاي عراقي مواجه شدند. بر اثر استقامت شديد علي هاشمي و قرارگاه نصرت تعداد نيروهاي باقيمانده حدود 15 نفر شده بود، در مقابل چند لشکر تا دندان مسلح بعث. از آن 15 نفر حدود 9 نفر از طريق اختفاء در نيزارها به ايران آمدند و 2 نفر اسير شدند و 4 نفر هم مفقود شدند. علي هاشمي جزو اين عده بود
علي هاشمي يكي از چهره هاي گمنام دفاع مقدس است و علت اين گمنامي نامشخص بودن شهادت يا اسارت وي بوده و از آنجا که احتمال اسارت وي نيز داده مي شد مسئولين تصميم گرفتند تا مشخص شدن وضعيت وي نامي از او برده نشود تا مبادا در صورت اسارت مورد اذيت و آزار دشمن قرار گرفته و يا اطلاعاتي در اختيار دشمن قرار بگيرد.
پس از سقوط ديکتاتوري صدام پيگيري هاي وسيعي براي يافتن اثري از علي هاشمي در اردوگاه هاي اسراي ايراني در بند عراق انجام شد و در نهايت براي مسئولين محرز شد که سردار علي هاشمي به شهادت رسيده.
و اما در سال 1388 و در پي تفحص پيکر شهيدان در مناطق عملياتي، پيکر اين سردار رشيد اسلام به همراه چند تن از ياران با وفايش يافته شده و قرار است در نماز جمعه اين هفته 24/2/89 تشييع و سپس در روز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) در محل تولدش به خاک سپرده شود
روحش شاد راهش پر رهرو
منبع: سايت روايتگر
لينک مطلب:علي هاشمي که بود؟