خبرگزاری دفاع مقدس- آیت الله حاج سید ابوالقاسم کاشانی از خاندان شریف روحانی و اجداد و نیاکانش همه از سادات بودند که نسب ایشان به امام سجاد(ع) میرسد.
پدرش مرحوم آیت الله سیدمصطفی کاشانی، یکی از صاحبان فتوای جهاد در همراهی با میرزا محمدتقی شیرازی برای استقلال عراق (در سال1920) بود. او در اواخر دوره جهاد در شب 19رمضان سال 1337هجری قمری در کاظمین رحلت کرد و در کنار مرقد مطهر امام موسی کاظم(ع) با تشییع و تجلیل مجاهدین به خاک سپرده شد.
سید ابوالقاسم کاشانی در سال 1264 شمسی در تهران متولد شد. دروس علوم دینی و مباحث مقدماتی را نزد پدرش آموخت و در همان سنین نوجوانی همراه پدر راهی عتبات عالیات شد و پس از زیارت خانه خدا، در نجف اشرف سکونت گزید و از محضر علمای بزرگواری همچون آیت الله سید صدرالدین صدر(پدر امام موسی صدر)، آیت الله شیخ فتح الله معروف به شیخ الشریعه اصفهانی، آیت الله آقاضیأالدین عراقی و آیت الله العظمی آقا سیدابوالحسن اصفهانی بهره برد.
او در سن 25سالگی به درجه اجتهاد نائل شد و از مراجع تقلید مشهور وقت مانند میرزا محمدتقی شیرازی و آقا سیدابوالحسن اصفهانی اجازه اجتهاد گرفت و به سرعت به مقام علمی در سطح بالا ارتقاء یافت.
آیت الله کاشانی در همان دورانی که در نجف بودند ذهن فعال و آیندهنگری داشتند و همواره در فکر تاسیس مرکزی برای تربیت نیروی انسانی متعهد و آشنا با مسائل روز بود.
این مجاهد آگاه علاوه بر اعتقاد به مدیریت سیاسی و فرهنگی به مبارزه مسلحانه مبتنی بر اصول و اخلاق اسلامی معتقد بود. او با ایجاد و راهاندازی جنبشهای مردمی با سطله بیگانه و به ویژه استعمار انگلیس در کشورهای اسلامی مقابله می کرد. در زمان فتوای جهاد میرزا محمدتقی شیرازی، همراه پدرش و سایر علما به جبهه جنگ رفت و درجذب و سازماندهی نیروهای مردمی نقش محوری داشت.
آیت الله کاشانی در نهضت مشروطه ایران هم نقش مؤثری داشت او مشاور شخصیتی چون آخوند خراسانی رهبر مشروطه در نجف اشرف بود و همچنین در تصمیمگیریها و تنظیم اعلامیهها او را یاری میداد.
هنگامی که احمدشاه در سفر به اروپا زیربار قراردادی که بعدها به وثوقالدوله و یا 1919 معروف شد نرفته و آن را به موافقت مجلس ملی موکول کرده بود، در هنگام بازگشت از راه عراق به سوی ایران، با برنامهریزیهای آیت الله کاشانی علمای نجف به استقبالش رفتند و آیتالله کاشانی طی سخنانی از احمدشاه خواست که با قرارداد 1919 موافقت نکند. پس از این اقدام حاکم نظامی بغداد که وابسته به انگلیس بود دستور دستگیری آیت الله کاشانی را صادر کرد و آیت الله کاشانی با هوشیاری از راه قصرشیرین وارد ایران شد.
ورود او به ایران در سال 1300 شمسی با روی کار آمدن رضاخان پهلوی مصادف بود. مسجدی در پامنار را مرکز فعالیتهای فرهنگی و سیاسی خود قرار داد و در یک دوره 20 ساله فعالیتهای سیاسی مؤثر و البته غیرعلنی داشت.
پس از سقوط رضاخان در شهریور 1320، اقدام به تدوین یک نهضت منسجم ملی کرد. با شروع جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط متفقین، سنگر مبارزاتی را علیه انگلیس سامان داد و نخستوزیر وقت، به بهانه همکاری با آلمانیها تصمیم به دستگیری و تبعید او گرفت. به مدت یک سال مخفی بود، اما در 27 خرداد 1323 او را در امامزاده قاسم شمیران دستگیر کردند و به مدت 28 ماه در زندانهای اراک، رشت و کرمانشاه روزهای سختی را سپری کرد.
هنگامی که در زندان اراک بازجویی و محاکمه میشد، بدون توجه به شرایط اسارات و با شجاعت گفت: "من اساساً با هر اجنبی که مخالف مصالح و استقلال مملکت ایران باشد مخالفم. این اجنبی خواه روس باشد، خواه آلمان یا انگلیس و امریکا... من می گویم ایرانی نباید نوکر اجنبی باشد."
آیت الله کاشانی در 24 مرداد 1324 از زندان آزاد و وارد تهران شد. در آن زمان، قوامالسلطنه، عامل و سرسپرده انگلیس که نخستوزیر وقت بود قصد داشت انتخابات مجلس پانزدهم را به صورت فرمایشی برگزار کند. آیت الله کاشانی سخت با این کار او مخالفت کردند. در سفر به مشهد توسط عوامل قوام دستگیر و 22 ماه دیگر در بهجتآباد قزوین زندانی شد. فشار علما و مردم حکومت را مجبور کرد در 21 خرداد 1326 او را آزاد کنند.
شاه، پس از سقوط قوام، عبدالحسین هژیر را برای نخستوزیری تعیین کرد و آیت الله کاشانی که از وابستگی او به بیگانگان مطلع بود اقدام به مخالفت و مبارزه کرد. هنگامی که شاه توسط ابراهیم فخرایی(عضو حزب توده) در 15 بهمن 1327 در دانشگاه تهران ترور شد، هژیر دستور دستگیری آیت الله کاشانی را صادر کرد. هنگام دستگیری او را مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند و سپس به زندان معروف قلعه فلک الافلاک خرمآباد انداختند و پس از چندی او را تبعید کردند.
در این دوره مثلث آیت الله کاشانی، فداییان اسلام و مصدق شکل گرفت و آیت الله کاشانی رهبری جریان ملی شدن صنعت نفت را پیگیری کرد و در مجلس شانزدهم موفق شد که دکتر محمد مصدق را به نخست وزیری برساند.
دوران زندگی و مبارزات سیاسی و فرهنگی آیت الله کاشانی در مجلس شانزدهم و نخستوزیری مصدق و قضایای 30 تیر 1331 یکی از سرفصلهای غمانگیز تاریخ سیاسی ایران است. در این مقطع آیت الله کاشانی از چند جهت در محاصره و فشار قرار داشت. یکی از طرف جریانهای انحرافی ملیگرا که دور مصدق حلقه زده بودند. از طرف دیگر اعمال نفوذ و سلطه انگلیسیها و امریکاییها در دستگاههای قانونگذاری و اجرایی کشور و از جهت دیگر مطالبات مسلمانان انقلابی همچون جریان فداییان اسلام که بر حاکم کردن ارزشهای اسلامی در جامعه اصرار داشتند.
در این بین آیت الله کاشانی با آگاهی و درایت و صبر خط مبارزه را در قالب نهضت ملی شدن نفت به پیش میبرد که دستگاههای استعمارگر انگلیس احساس خطر کردند و با ایجاد اختلاف بین رهبری و دستگاه اجرایی نهضت سعی در جلوگیری ازآن نمودند. اولین تلاش آنان، استعفای دکتر مصدق بود. بلافاصله شاه به احمد قوام حکم نخست وزیری داد. آیت الله کاشانی در مخالفت با این امر مواضع جدی و قاطع خود را طی اعلامیهای اعلام کرد و کفنپوش با جمعی وارد صحنه مبارزه شد. شاه و دربار مجبور به عقبنشینی شدند ومجدداً مصدق به راس قدرت بازگشت، اما طولی نکشید که دشمن خط نفاق و تفرقه را پی گرفت و موفق به ایجاد فاصله میان مصدق و آیت الله کاشانی شد و جنگ روانی و تبلیغاتی تندی علیه آیتالله کاشانی ایجاد کرد. سپس کودتای 28مرداد که توسط انگلیسیها و امریکاییها طراحی شده بود به وقوع پیوست و از سال 1332 به بعد آیتالله کاشانی در اوج مظلومیت قرار گرفت. در حقیقت این مظلومیت ادامه داشت تا آن که پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام(ره) پردهها را کنار زد و شخصیت علمی و مبارز آیتالله کاشانی شناخته شد.
مجاهد نستوه آیت الله حاج سید ابوالقاسم کاشانی در 23 اسفند 1340هجری شمسی پس از عمری مجاهدت و مبارزه در راه دین و میهن دار فانی را وداع گفت.