به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس به نقل از فارس، حمید نمازی از چهرههای متعهد و از فعالان فرهنگی جبهه انقلاب اسلامی عصر روز گذشته (سهشنبه ۳۰ اردیبهشت ماه) دار فانی را وداع گفت.
مرحوم نمازی از جمله چهرههای تأثیرگذار در حوزه مقابله با عرفانهای کاذب و نوظهور بود که در کنار امور روزانه خود علاقه بسیار به سرودن شعر داشت، هنگامی که در خبرگزاری فارس میزگردی برای بررسی آسیبهای عرفان حلقه برگزار شد، وی در پایان نشست حضار را مهمان یکی از شعرهای خود با عنوان «مرثیه آهو» کرد که در ادامه میآید:
«مرثیه آهو»
ای وای بر آن لبان فرسوده
ای وای بر زبان خشکیده
ای وای بر آن زنان رنجیده
اشک است به جای آب میآید
آتش به دل رباب میآید
آفت زده باغ نوبهاران را
هم ساقه شده جدا هم ریشه
دیدند تمام شاخهساران را
اشک است به جای آب میآید
آتش به دل رباب میآید
طفلان همه تشنه در کنارش بودند
لبها همه خشک و بیقرارش بود
هر طفل که نگاه به عمو میکرد
آلاله خشک لالهزارش بود
اشک است به جای آب میآید
آتش به دل رباب میآید
از دشت صدای هلهله آمد
از علقمه بانگ و ولوله امد
دستان عمو جدا ز پیکر شد
گویی به زمین زلزله آمد
اشک است به جای آب میآید
آتش به دل رباب میآید
گفتا سکینه طفلکان خاموش
افتاده عمو ز اسب و شد مدهوش
چون ماه فرو داد ز آسمان آمد
خورشید ز اضطرار بیهوش
اشک است به جای آب میآید
آتش به دل رباب میآید
طفلی ز خیام و خیمه شد بیرون
از سینه خشک مام شد دلخون
تیری که ز سوی حرمله آمد
در دست پدر چو لعل گلگون
اشک است به جای آب میآید
آتش به دل رباب میآید
ای آب! مگر سراب غم بودی
دریا شدهای مگر کم بودی
در دشت بلا چرا چنین کردی
بر آل خدا مگر شتم بودی
اشک است به جای آب میآید
آتش به دل رباب میآید
مهمان به کجاست تشنه لب ماند
از غصه چنین به سوز و تب ماند
شلاق خورد نه جرعهای از آب
دعوت شدهای در تعب ماند
اشک است به جای آب میآید
آتش به دل رباب میآید
اگر گریه کنیم زین جفا کم نیست
خونابه کنیم زین بلا کم نیست
ای وای اگر تن ز جان آریم
اگر جان بدهیم کم نیست
اشک است به جای آب میآید
آتش به دل رباب میآید
حق کشته شده به دامن صحرا
مظلوم کشی و ماتم عظماست
تشنه سر به خاک بنهادهست
سیراب به سوی جنتالماؤاست
اشک است به جای آب میآید
آتش به دل رباب میآید
بشکن قلم و ز آب کمتر گوی
از ساقی تشنه خواب کمتر گوی
اشک است به جای آب میآید
آتش به دل رباب میآید
ما منتظریم تا آفتاب آید
آن منتقم از پس نقاب آید
آب آورد از فرات چشمانش
با مشک پر از شراب ناب آید
اشک است به جای آب میآید
آتش به دل رباب میآید