شب عاشورا، شور عجیبی افتاد در بین بچه ها. شوق آنها از یک طرف، تهدید عراقی ها از طرف دیگر.
آمدند، زدند و بردند و سینه زدیم و خواندیم و اشک ریختیم. چراغها را خاموش کردند. بیچاره ها نمی دانستند که بهترین خدمت را کرده اند .
عزاداری در فضای تاریک، تا صبح ادامه داشت و چقدر با حال بود!
راوی: آزاده نظامعلی طالیپور- خلخال