به مناسبت سالروز ولادت جوادالائمه علیه‌السلام؛

امام جواد (ع) جهادگر جبهه علم، فرهنگ و سیاست

امام جواد علیه السلام در دوران ۱۷ ساله امامت خود تلاش وافری در دفاع از مرزهای عقیدتی و سیاسی، تبیین اسلام ناب و مبارزه علمی با گروه‌های منحرف فکری کرد و به تعلیم و تربیت و ساختن انسان‌های والا توجه خاصی داشت.
کد خبر: ۲۳۴۴۱۱
تاریخ انتشار: ۱۹ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۳:۲۸ - 08April 2017
امام جواد (ع) جهادگر جبهه علم، فرهنگ و سیاستبه گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، مطالعه سیره و زندگی ائمه اطهار علیه السلام و توجه به تلاش های علمی و سیاسی آنان نشان می‌دهد که آن بزرگواران چشمه های جوشان معرفت و گنجینه های علوم الهی هستند، که چون چراغی پر فروغ و خاموش نشدنی در وادی جهل و ظلمت پرتوافشانی می کنند، به طوری که در عرصه علم و دانش تاریکی را از بین برده و در حوزه سیاست امید حق ستیزان را نومید می سازند.
 
امام جواد علیه السلام همانند دیگر امامان معصوم علیهما السلام دارای کمالات علمی و اندیشه های سیاسی در مرتبه اعلی است، که بعد از شهادت پدر بزرگوارش، در کودکی، امامت و رهبری شیعیان را به عهده گرفت و به رغم مشکلات حادّ جامعه مسلمین نقش شایسته ای در راه گسترش دانش و فرهنگ حیات بخش اسلام ایفا نمود.

هشتمین امام معصوم در انتظار پسر و شیعیان در تب و تاب رؤیت جمال جوادالائمه علیه السلام بودند. حدود چهل و هفتمین بهار عمر امام رضا علیه السلام سپری می شد؛ اما هنوز شمع فرزندی کاشانه پر فروغش را فروزان نساخته بود، تا آن که در دهم رجب سال ۱۹۵ هجری قمری، شهر مدینه و خانه امام به نور جمال امام جواد علیه السلام  روشن شد. ولادت آن امام به تمامی شایعات، درباره بی فرزندماندن امام رضا علیه السلام پایان بخشید و تشویش  و اضطراب مربوط به تداوم نسل امامت را از دل شیعیان آن عصر  زدود.
 
مادر بزرگوار آن حضرت، زنی با فضیلت و پاکدامن به نام «سبکیه» یا «خیزران مصری» است، که تبارش به مادر «ماریه قبطیه»، مادر ابراهیم و همسر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می‌رسد و به فرموده امام رضا علیه السلام این زن آفرینش پاکیزه و منزهی داشته است.
 
دوران زندگانی امام جواد علیه السلام از مقاطع  حساس در تاریخ پر فراز و نشیب شیعه است. شیعیان پس از گذاراندن روزگارهای دشوار، در مسیر پرتلاطم جریان‌های فکری و عقیدتی قرار داشتند و در برابر هجوم ظالمانه دشمنان پایداری می‌کردند. پس از شهادت امام رضا علیه السلام، از آن‌جا که اراده الهی بر آن بود که رشته امامت نگسلد، حضرت امام جواد علیه السلام در خردسالی (هفت یا هشت سالگی) زمام قافله امت را به دست گرفت.
 
از آنجا که امام جواد علیه السلام نخستین امامی بود که در کودکی به منصب امامت رسید. طبعا اولین پرسشی که در هنگام مطالعه زندگی آن حضرت به نظر می رسد، این است که چگونه یک نوجوان می‌تواند مسئولیت حساس و سنگین پیشوایی مسلمانان را بر عهده بگیرد؟! در پاسخ به این سوال باید گفت: اگرچه دوران شکوفایی عقل و جسم انسان حد و مرز خاصی دارد، که با رسیدن آن زمان، جسم و روان به حد کمال می‌رسند، ولی چه مانعی دارد که خداوند حکیم برای مصالحی این دوران را برای بعضی از بندگان خاص خود کوتاه سازد و در سال‌های کمتری خلاصه کند؟ در تاریخ بشر نیز همواره انسان‌هایی بوده‌اند که در پرتو لطف و عنایت خاصی که از سوی خالق جهان به آنان شده، در کودکی به مقام پیشوایی و رهبری امتی نائل شده اند. قرآن کریم در داستان اعطای رسالت به حضرت یحیی علیه السلام در کودکی نمونه ای ارائه داده است.
 
قرآن مجید درباره حضرت یحیی و رسالت او و اینکه در دوران کودکی به نبوت برگزیده شده است، می‌فرماید: «... وَ آتَیناهُ الحُکْمَ صَبِیّاً»؛ ... و از کودکی به او نبوّت دادیم». (سوره مریم، آیه 12) و سخن گفتن حضرت عیسی در گهواره شاهدی بر این معناست: قالَ إِنّی عَبْدُاللهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیّا وَ جَعَلَنی مُبارَکًا أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانی بِالصّلاهِ وَ الزّکاهِ ما دُمْتُ حَیّا وَ بَرّا بِوالِدَتی وَ لَمْ یَجْعَلْنی جَبّارًا شَقِیّا.»؛ (عیسی) گفت: بی شک من بنده خدایم، به من کتاب (انجیل) عطا فرموده و مرا پیامبر خویش قرار داد. او مرا در هر جا که باشم وجودی پر برکت قرار داده است، و مرا تا آن زمان که زنده ام به نماز و زکات توصیه فرموده و (نیز مرا) به نیکی در حق مادرم سفارش کرده و جبار و شقی قرار نداده است».(سوره مریم، آیات 32-30)

سن کم جواد الائمه (ع) حتی عده ای از شیعیان را درباره مسئله امامت به تردید انداخته بود. این امر از یک سو و رواج و رونق بسیاری از مکتب های فکری که حمایت مادی و معنوی حکومت وقت را نیز به همراه داشتند و با عقل ظاهربین آنان توجیه شدنی نبود، از سوی دیگر؛ این امر باعث شد که پیوسته سوالات سخت و پیچیده از محضر امام جواد علیه السلام مطرح شود و آن حضرت را در میدان مناظرات علمی با بزرگان و دانایان بیازماید؛ امّا امام جواد در پرتو علم امامت در همه این بحث‌ها و مناظرات علمی با پاسخ‌های قاطع و روشنگر، هرگونه شک و تردید را در مورد پیشوایی خود از بین می‌برد و امامت خود و نیز اصل امامت را تثبیت می‌نمود.
 
دوران 17 ساله امامت حضرت جواد (ع) همزمان با دو خليفه بنی عباسی مامون و معتصم بود، 15 سال در دوره مامون -از سال 203 هجری قمری سال شهادت حضرت رضا (ع) تا مرگ مامون در 218 هجری قمری - و دو سال در دوره معتصم (از سال مرگ مامون، 218 تا 220 هجری قمری) شرايط دوره 15 ساله نخست حضرت درست همان شرايط پدر بزرگوارش بود، كه در مقابل زيرک‌ترين و عالم ترين خليفه عباسی قرار داشت.
 
همانطوری که متون تاریخی تصریح کرده اند، مامون بزرگترین و مهمترین خلیفه عباسی و داناترین، دور اندیش ترین، مکارترین و منافق ترین  آنان بوده است. وی، معاصر امام جواد علیه السلام بود و امام بخش بزرگی از زندگانی خود را همزمان با او به سر برد. مامون کسی است که کوشش های متعددی به منظور کسب پیروزی نهایی و قطعی بر اندیشه شیعه امامی، چه در زمان امامت امام رضا علیه السلام و چه در زمان امام جواد علیه السلام، به عمل آورد. او پس از آنکه به اشتباه گذشتگانش در رفتار با ائمه اهل بیت علیهم السلام پی برد، تلاش نمود که با آنان به روشی نو، و در نوع خود بی نظیر، که در پس آن نیرنگی سخت‌تر و توطئه ای بزرگ‌تر نهفته بود رفتار کند.
 
مامون كه در سال 204 هجری قمری وارد بغداد شد، امام جواد علیه السلام  را كه بنا بر برخی از روايات سن مباركشان در اين دوران 10 سال بيش نبود از مدينه به بغداد فرا خواند و سياست پيشين خويش را در محدود ساختن امام رضا علیه السلام در خصوص امام جواد علیه السلام  نيز استمرار داد. ترس از علويان و محبت اهل بيت (ع) در دل مسلمانان از يک سو و متهم بودن وی در به شهادت رساندن امام هشتم در جهان اسلام از سوی ديگر، وی را بر آن داشت تا با تزويج دختر خويش ام الفضل، ضمن تبرئه خويش و استمرار حركت عوام‌فريبانه در دوست داشتن اهل بيت (ع) پايه های حكومت خويش را مستحكم سازد.
 
اين حركت مامون مثل سپردن ولايتعهدی به امام رضا علیه السلام مورد اعتراض بزرگان بنی عباس قرار گرفت؛ اما مشاهده علم و درايت حضرت جواد علیه السلام  در همان سن آنان را به قبول اين ازدواج ترغيب ساخت. امام جواد علیه السلام شرايط خود را همان شرايط پدر خويش ديد، از اين رو با پذيرش ازدواج با ام الفضل نقشه پليد مامون در به قتل رساندن وی و شيعيان را از صفحه ذهن مامون زدود.
 
مامون قصد داشت با مجبور کردن امام جواد (ع) به ازدواج با دختر خويش ام الفضل، ضمن تبرئه خود و استمرار حركت عوام‌فريبانه در دوست داشتن اهل بيت، پايه های حكومت خويش را مستحكم سازد.
 
امام  كه به خوبی از سياست‌ها و نقشه های مامون در بهره برداری از جايگاه دينی و اجتماعی خود باخبر بود، پس از ازدواج، اقامت در بغداد را رد و به مدينه بازگشت و تا سال شهادت خويش در آنجا مقيم شد.
 
نامه های ام الفضل به پدر خويش مبنی بر عدم توجه حضرت  به وی، بيانگر اجباری بودن ازدواج وي با ام الفضل و نداشتن فرزندی از ام الفضل، بیانگر هوشمندی امام جواد علیه السلام است؛ چون كه مامون بر آن بود تا با به دنيا آمدن فرزندی از ام الفضل وی را به عنوان يكی از فرزندان رسول خدا (ص) در بين شيعيان، محور حركتهای آينده خود و بني عباس قرار دهد. مامون در سال 218 هجری قمری در مسير حركت به سوی جنگ تا روم درگذشت. علی‌رغم تمايل سپاه و سران بنی عباس به خلافت عباس فرزند مامون، عباس بنا بر وصيت پدر با عمويش ابو اسحاق معتصم بيعت كرد.
 
معتصم هشتمين خليفه عباسی پس از ورود به بغداد، امام  را از مدينه به بغداد فرا خواند. حضرت در سال 218 هجری قمری پس از معرفی امام هادی علیه السلام به جانشينی خود، به همراه ام الفضل به بغداد رفت.
 
در اين سفر حضرت با شخصيتی متفاوت از مامون روبه‌رو شد، شخصيتی با روحيه نظامی گری و فاقد بينش علمی. معتصم كه مايه های حيله گری و عوام‌فريبی های مامون را در خود نداشت، موضعگيری متضاد با اهل بيت خود را در بين مردم آشكار ساخت.
 
امام عليه السلام در دو سال آخر عمر خويش تحت نظارت شديدتر دستگاه امنیتی و نظامی معتصم قرار گرفت. از اين رو شرايط امام جواد علیه السلام  به گونه ای شد كه حضرت توسط معجزات و كرامات و شركت در جلسات علمی، امامت خود را به ديگران به اثبات می رساند.
 
امام جواد علیه السلام در طول زندگی پربار اما كوتاه خويش بر آن بود تا ارتباط با مردم را حتی در سخت ترين شرايط حفظ كند و با بذل و بخشش به فقرا و مساكين كرامت اهل بيت را به اثبات رساند. ایشان اين سيره خويش را به امر پدر بزرگوارش آغاز کرد و به انجام رساند. امام رضا علیه السلام در يكي از نامه های خود به فرزندش حضرت جواد علیه السلام  می‌نويسد: «به من خبر رسيده است كه ملازمان تو، هنگامی كه سوار می شوی از روی بخل تو را از در كوچک بيرون می برند تا از تو خيری به كسی نرسد. تو را به حق خودم بر تو، سوگند می دهم كه از درب بزرگ بيرون آیی و به همراه خود زر و سيم داشته باش، تا به نيازمندان و محتاجان عطا كنی.»
 
و اين آغاز يک حركت مردمی، معنوی و انسانی بود، كه به استحكام پايگاه مردمی حضرت منجر شد و دستگاه بنی عباس را از نام «جواد» به معنای بخشنده به هراس وا داشت.
 
حیات امام جواد علیه السلام  همانند پدر بزرگوارشان در دو جبههُ سياست و فكر و فرهنگ قرار داشت. موضع‌گيری‌ها و شبهه افكنی های فرقه هایی چون زيديه، واقفيه و غلات مجسمه، امام را بر آن داشت تا در حوزه فرهنگ تشيع در برابر آنان موضعی شفاف اتخاذ كند.
 
امام در موضعگيری در برابر فرقه زيديه كه امامت را پس از علی بن حسين زين العابدين (ع) از آن زيد می پندارند در تفسير آيه «وجوه يومئذ خاشعة عاملة ناصبة» آنها را در رديف ناصبی‌ها خواندند.
 
حضرت در برابر فرقه واقفيه كه قائل به غيبت امام موسی كاظم(ع) بوده و بدين بهانه وجوهات بسياری را مصادره كرده بودند، آنان را نيز مصداق آيه «وجوه يومئذ خاشعة عاملة ناصبة» به شمار آورده و در بيانی فرمودند: شيعيان نبايد پشت سر آنها نماز بخوانند.
 
حضرت در برابر غلات زمان خويش به رهبري ابوالخطاب كه حضرت علی (ع) را تا مرز الوهيت و ربوبيت بالا برده بودند، فرمودند: لعنت خدا بر ابوالخطاب و اصحاب او و كسانی كه درباره لعن او توقف كرده يا ترديد كنند.
 
موضع‌گیری تند حضرت درباره اين فرقه تا بدانجا بود كه حضرت در روايتی به اسحاق انباری می‌فرمايند: «ابوالمهري و ابن ابي الرزقاء به هر طريقي بايد كشته شوند.»
 
حضرت در برابر فرقه مجسمه كه برداشتهای غلط آنان ازآياتی چون «يدالله فوق ايديهم» و «ان الله علي العرش استوي» خداوند سبحان را جسم مي پنداشتند، فرمودند: «شيعيان نبايد پشت سر كسي كه خدا را جسم مي پندارد نماز گذارده و به او زكات بپردازند.»
 
فرقه كلامي معتزله كه پس از به قدرت رسيدن خلفای عباسی  به ميدان آمد و در سده نخست خلافت آنان به اوج خود رسيد يكي ديگر از جريانهاي فكري و كلامي عصر امام جواد علیه السلام  است. موضع‌گيري حضرت، چون پدر بزرگوارشان در اين برهه و در مقابل اين جريان كلامي از جايگاه ويژه اي برخوردار است، تا آنجا كه مناظرات حضرت جوادعلیه السلام با يحيي بن اكثم كه از بزرگترين فقهاي اين دوره به شمار مي رفت، را مي توان رويارويي تفكر ناب تشيع با مناديان معتزله به تحليل نهاد، كه همواره پيروزي با امام جواد علیه السلام بوده است.
 
امام در راستاي بسط و گسترش فرهنگ ناب تشيع كارگزاران و وكلايي در مناطق گوناگون و قلمرو بزرگ عباسيان تعيين و يا اعزام نمود. به گونه ای كه امام در مناطقی چون اهواز، همدان، ری، سيستان، بغداد، واسط، سبط، بصره و نيز مناطق شيعه نشينی چون كوفه و قم دارای وكلایی كارآمد بود.
 
امام جواد علیه السلام در راستای نفوذ نیروهای شیعی در ساختار حكومتی بنی عباس، برای یاری شیعیان در مناطق گوناگون به افرادی چون «احمد بن حمزه قمی» اجازه پذیرفتن مناصب دولتی داد، تا جایی كه افرادی چون «نوح بن دراج» كه چندی قاضی بغداد و سپس قاضی كوفه بود، از یاران حضرت علیه السلام  به شمار می‌رفتند. كسانی از بزرگان و ثقات شیعه چون محمد بن اسماعیل بن بزیع (نیشابوری) كه از وزرای خلفای عباسی به شمار می‌رفت، به گونه‌ای با حضرت در ارتباط بودند، كه وی از حضرت جواد علیه السلام پیراهنی درخواست كرد كه به هنگام مرگ به جای كفن بپوشد و حضرت خواست او را اجابت و برای وی پیراهن خویش را فرستاد.
 
حركت امام محمد تقی علیه السلام در چینش نیروهای فكری و سیاسی، خود حركتی كاملاً محرمانه بود، تا جایی كه وقتی به ابراهیم بن محمد نامه می‌نویسد به او امر می‌كند كه تا وقتی «یحیی بن ابی عمران» (از اصحاب حضرت) زنده است نامه را نگشاید. پس از چند سال كه یحیی از دنیا می‌رود ابراهیم بن محمد نامه را می‌گشاید كه حضرت در آن به او خطاب كرده: مسئولیت‌ها و كارهایی كه به عهده یحیی بن ابی عمران بوده از این پس بر عهده توست. این نشانگر آن است كه حضرت در جو اختناق حكومت بنی عباس مواظبت و عنایت داشت تا كسی از جانشینی نمایندگان وی اطلاعی حاصل ننماید.
 
امام جواد علیه السلام در مدت 17 سال دوران امامت به نشر و تعلیم حقایق اسلام پرداخت و شاگردان و اصحاب برجسته‌ای داشت، که هر یک خود قله ای بودند از قله های فرهنگ و معارف اسلامی مانند: ابن ابی عمیر بغدادی، ابوجعفر محمد بن سنان زاهری، احمد بن‌ابی نصر بزنطی کوفی، ابوتمام حبیب اوس طائی -شاعر شیعی مشهور- ابوالحسن علی بن مهزیار اهوازی و فضل بن شاذان نیشابوری که در قرن سوم هجری می‌زیسته‌اند. اینان نیز (همچنان که امام بزرگوارشان همیشه تحت نظر بود) هر کدام به گونه‌ای مورد تعقیب و گرفتاری بودند.
 
نهمین امام شیعیان بر این باور بود که آیات الهی باید در سطح جامعه فراگیر شود و تمام مسلمانان در گفتار و رفتار و استدلال های روزمره خود از قرآن و معارف بلند آن بهره گیرند. به همین جهت سعی می کرد که در گفت و گوها و معاشرت و برخورد با مردم از آیات قرآن استفاده کند.
 
امام جواد علیه السلام به عنوان پاسدار حریم وحی از تفسیرهای نابه جا و غیر عقلانی آیات قرآن جلوگیری کرده و علما و دانشمندان را به سوی فهم صحیح آیات راهنمایی می کرد.
 
روزی در مجلس معتصم برخی از دانشمندان به آیه ای استناد کرده و یک حکم شرعی صادر نمودند. امام که در آن جلسه حضور داشت، خطای آنان را گوشزد نمود و تفسیر صحیح را برای حاضرین بیان کرد. «محمد بن مسعود عیاشی سمرقندی» در تفسیر خود ماجرای آن مجلس را چینین آورده است: در زمان معتصم عباسی عوامل خلیفه، عدّه ای دزد را دستگیر کرده و از مرکز خلافت در مورد چگونگی مجازات آنان خواستار دستور بودند. خلیفه در مورد این حادثه حساس مجلس مشورتی تشکیل داد و از دانشمندان عصر، کیفیّت اجرای حدّ شرعی را در مورد آنان خواستار شد. آنان گفتند: قرآن در این مورد بهترین راه کار است، آن جا می فرماید: «انّما جزاء الّذین یحاربون اللّه و رسوله و یسعون فی الارض فساداً ان یقتّلوا او یصلّبوا او تقطّع ایدیهم و ارجلهم من خلافٍ اوینفوا من الارض» کیفر کسانی که با خدا و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و در روی زمین در اشاعه فساد تلاش می کنند، این است که اعدام شوند یا به دار آویخته شوند یا دست و پای آنان بر عکس یکدیگر قطع شود و یا این که از سرزمین خود تبعید گردند. (سوره مائده، آیه 33). آنان به خلیفه پیشنهاد کردند طبق این آیه یکی از کیفرهای فوق را در مورد تبهکاران انتخاب کند. معتصم عباسی در همان جلسه از امام نیز نظر خواست. آن حضرت اول از اظهار نظر خودداری کرد؛ امّا وقتی که با اصرار خلیفه مواجه شد، نظر خود را چنین اعلام کرد: ایشان در استدلال به آیه خطا کردند. استنباط حکم شرعی از این آیه دقت بیشتری می طلبد و باید تمام جوانب مسأله در نظر گرفته شود و نسبت به جرم های مختلف کیفرها فرق می کند؛ زیرا این مسأله صورت های مختلف و احکام جداگانه دارد:
 
1ـ اگر این راهزنان فقط راه را ناامن کرده اند، و نه کسی را کشته و نه مالی را به غارت برده اند، مجازات آنان فقط حبس است و این همان معنی «نفی الارض» است.
2ـ اگر راه را نا امن کرده و افراد بی گناهی را کشته اند، امّا به مال دیگران تجاوز نکرده اند، مجازات آنان اعدام است.
3ـ اگر امنیّت را از راه های عمومی سلب کرده، انسان های بی گناه را کشته و مال مردم را نیز به غارت برده اند، کیفر آنان باید سخت تر باشد؛ یعنی اول دست و پایشان را به عکس هم دیگر قطع می کنند، سپس به دار مجازات آویخته می شوند.
 
معتصم این نظریه را پسندید و به عامل خود دستور داد که طبق نظر امام جواد علیه السلام  عمل کند.

انتهای پیام/ 171
نظر شما
پربیننده ها