پایگاه خبری-تحلیلی الوقت بررسی کرد؛

اهداف آمریکا از بحران آفرینی مداوم در غرب آسیا

اولین و مهم‌ترین هدف دولت ترامپ و نیز تمامی دولت‌های سابق آمریکا، از ایجاد بحران‌های مداوم در منطقه خارومیانه را می‌توان در ارتباط با فرسایش کشورهای اسلامی و متعاقب آن وابسته کردن این کشورها به حضور فراگیر آمریکا دانست.
کد خبر: ۲۴۱۵۴۷
تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۸:۴۱ - 31May 2017
به گزارش گروه بین‌الملل دفاع پرس،‌ نقش‌آفرینی آمریکا در غرب آسیا همواره با بحران آفرینی و تلاش این کشور برای تداوم بی‌ثباتی در این منطقه همراه بوده است. در واقع، مقامات کاخ سفید طی دهه‌های متمادی برای حفظ هژمونی خود در غرب آسیا از ابزارهای مختلفی از جمله به‌کارگیری قدرت نظامی مستقیم، انعقاد قراردادهای اقتصادی و ارتباط دیپلماتیک بهره گرفته‌اند؛ اما بیش از تمامی این ابزارها مهم‌ترین راهکار آن‌ها برای حفظ سلطه بر غرب آسیا، راهبرد خلق مداوم بحران‌ها بوده است. بدین معنی که واشنگتن در مقاطع مختلف و در گرانیگاه‌های حساس تاریخی، برای ضروری جلوه دادن حضور خود و اعمال سلطه بر منطقه، سیاست ایجاد بحران‌های مداوم را در پیش گرفته است.

این راهبرد با آهنگی نامتوازن اما پیوسته در زمان روسای جمهور مختلف آمریکا در پیش گرفته شده و اکنون نیز شاهد هستیم که دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا، مانند اسلاف خود، رویکرد خلق بحران‌ها مداوم و شعله‌ور کردن کانون‌های بحران را در خارومیانه دنبال می‌کند. براستی، دولت آمریکا از شعله‌ور کردن کانون‌های بحران در خارومیانه، برای نمونه در افغانستان، سوریه و عراق چه اهدافی را دنبال می‌کند. در همین ارتباط می‌توان در پنج محور اساسی اهداف آمریکا را از ایجاد بحران و بی‌ثباتی مداوم در غرب آسیا مورد بحث و واکاوی قرار داد:

1- فرسایش توانمندی‌های کشورهای مسلمان منطقه و نیاز آنها به حضور و حمایت آمریکا:  

اولین و مهم‌ترین هدف دولت ترامپ و نیز تمامی دولت‌های سابق آمریکا، از ایجاد بحران‌های مداوم در منطقه خارومیانه را می‌توان در ارتباط با فرسایش کشورهای اسلامی و متعاقب آن وابسته کردن این کشورها به حضور فراگیر آمریکا دانست. در شرایط کنونی ترامپ با فعال کردن بحران‌ها در عراق، سوریه و عربستان از یک سو و ایجاد رقابت میان کشورهای منطقه با جمهوری اسلامی ایران، از سوی دیگر در پی آن است که کشورهای منطقه را وارد رقابت‌های فرسایشی کند. با فرسایش و تضعیف کشورهای منطقه، این خود حاکمان منطقه هستند که حضور آمریکا را می‌طلبند؛ زیرا آن‌ها به دلیل احساس ناامنی کذبی که در اطراف خود احساس می‌کنند، خواهان کمک و حمایت واشنگتن خواهند شد. در این بستر شاهد هستیم که کشورهای اسلامی منطقه به شدت وابسته به نقش‌آفرینی آمریکا خواهند شد و به آسانی واشنگتن زمینه‌ها را برای حضور فراگیر و حفظ هژمونی خود در منطقه ایجاد خواهد کرد.

2- ایجاد بازار برای فروش تسلیحات نظامی

تداوم بحران و افزایش شعله‌های جنگ در غرب آسیا، بیش از هر نهاد و یا اشخاصی، خواسته کمپانی‌های اسلحه‌سازی آمریکا می‌باشد. تاریخ غرب آسیا نشان می‌دهد که ظهور جنگ‌های مقطعی و تقریبا مداوم، بازار مناسبی را برای فروش تسلیحات و ادوات نظامی آمریکایی، ایجاد کرده است. در شرایط جدید نیز دونالد ترامپ با اشاعه ایران هراسی در منطقه و گرم نگه داشتن کانون‌های بحران در منطقه، به ویژه در بحران سوریه این ضرورت را برای کشورهای عرب منطقه ایجاد کرده است که آن‌ها نیازمند خرید تسلیحات نظامی بیشتر هستند. نمود این امر را می‌توان در خرید تسلیحاتی بی‌سابقه عربستان از آمریکا در سفر اخیر ترامپ به ریاض با مبلغی بالغ بر 110 میلیارد دلار مشاهد کرد. واقعیت آن است که حفظ کانون‌های بحران و تداوم بی‌ثباتی در منطقه غرب آسیا، منطقه را به سمت میلیتاریزه شدن پیش می‌برد. فضایی که در آن بازار خوبی برای خرید سلاح‌های غربی فراهم می‌شود.

3- ایجاد ضرورت عرضه ارزان نفت برای کشورهای خارومیانه

آمریکا از در پیش گرفتن راهبرد تداوم بحران‌ها در منطقه خارومیانه، توجه ویژه‌ای به منابع نفتی کشورهای منطقه دارد. درگیر شدن کشورهای منطقه در بحران‌های فراگیر و حتی گاها حضور در میدان جنگ، هزینه‌های مالی سنگینی را بر حکومت‌ها تحمیل می‌کند. همچنین، ویرانی‌ مناطق شهری و اختلال در خدمات‌رسانی‌ها عمومی، کشورهای منطقه را وادار به هزینه‌های بیشتر می‌کند و با توجه به این‌که منبع اصلی درآمد و تامین بودجه اکثر کشورها صادرات نفت است، آن‌ها ناچار هستند که میزان صادرات نفت خود را برای کسب منابع مالی لازم افزایش دهند. این مسئله موجب خواهد شد که از یک سو، همواره نفت لازم به بازارهای جهانی عرضه شود و از سوی دیگر، انبوه عرضه موجب پایین ماندن قیمت نفت در بازاهای جهانی خواهد شد. در این میان، به واسطه حضور پررنگ و نقش حیاتی آمریکا در تولید و اکتشاف منابع نفتی کشورهای منطقه، به ویژه عربستان، نقش هژمون آمریکا بیش از پیش برای دیگر کشورها محرض خواهد شد.

4- مشارکت در بازسازی کشورهای بحران‌زده

یکی دیگر از اهداف آمریکا از حفظ و گسترش بحران‌ها در غرب آسیا در قالب دکترین شوک که «نائومی کلاین» از آن سخن به میان می‌آورد، قابل تبیین است. بر اساس این دکترین، نظام سرمایه‌داری به رهبری آمریکا در مقاطع مختلف بحران‌ها و جنگ‌های بزرگ را ایجاد می‌کند که غالبا موجب ویرانی‌های بزرگ خواهند شد. بلافاصله پس از فروکش کردن شعله‌های جنگ این شرکت‌های تجاری و اقتصادی آمریکایی هستند که به بهانه بازسازی و مشارکت در فرآیند عمران کشورهای آسیب دیده وارد میدان خواهند شد و در قبال پروژه‌هایی که برای بازسازی این کشورها انجام می‌دهند، سودهای کلان اقتصادی را دریافت می‌کنند.

 از این جهت تداوم کانون‌های بحران و جنگ در منطقه خارومیانه همچون شاهرگ حیاتی برای کمپانی‌های اقتصادی آمریکاست که تحت عناوین مختلف وارد خارومیانه شوند و بودجه‌های حاصل از فروش نفت را به خود اختصاص دهند. در این زمینه می‌توان به کشور عراق اشاره کرد که بعد از سال 2003 و پس از حمله نظامی آمریکا به این کشور و ساقط کردن رژیم صدام حسین، وارد بازارهای مالی، تجاری، اکتشافی و عمرانی عراق شدند و با مشارکت در پروژه‌های بازسازی عراق سوهای کلانی را دریافت کردند. همچنین، در شرایط کنونی که مسئله داعش در این کشور به پایان خود نزدیک شده است، تمامی گزارش‌ها از این موضوع حکایت دارند که حاکمان عراقی خواستار مشارکت گسترده شرکت‌های آمریکایی در بازسازی کشور عراق هستند.

5- ارائه معیارهای دوگانه از حقوق بشر و دموکراسی در غرب آسیا

یکی دیگر از اهداف دولت آمریکا از بحران‌سازی و تداوم بی‌ثباتی در منطقه غرب آسیا، موجه جلوه دادن گفتمان لیبرال‌دموکراسی غربی به‌عنوان الزامی برای گذار کشورهای منطقه به آن است. همواره شاهد بوده‌ایم که آن‌ها برای توجیه حضور خود در غرب آسیا و مشارکت فعال در کانون‌های بحران، دفاع از دموکراسی و صلح جهانی را بهانه قرار داده‌اند. در شرایطی که کانوهای بحران همانند سال‌های بعد از ظهور داعش فعال باشد واشنگتن دو ادعا جدی را مطرح می‌کند. یکی این‌که علت وضعیت آشوب‌زده و جنگ در غرب آسیا، نبود دموکراسی و نظام‌های دموکراتیک به سبک غرب است و دیگری این‌که علت حضور آمریکا در غرب آسیا برای رسیدن به صلح و ایجاد دموکراسی است. این ادعاها در شرایطی است که همواره شاهد کشتار غیرنظامیان و جنایات ارتش آمریکا در بحران‌های مختلف بوده‌ایم. همچنان آن‌ها طی سالیان متمادی برخلاف ادعاهای خود، بر اساس منفعت و کسب سود با حاکمان دیکتاتورمنش و سرکوب‌گر منطقه در کشورهای عربی اتحاد دارند و حتی یک مورد هم به نقض حقوق بشر و نبود دموکراسی در این کشورها اعتراض نکرده‌اند.
 
انتهای پیام/ 411
نظر شما
پربیننده ها