گذشت در زندگی یک فرمانده

همسر شهید تقوی‌فر گفت: فرزند کوچکم تصادف کرده بود. راننده ماشین بسیار اضطراب داشت و خیلی ترسیده بود. اما حاج حمید گفت «شما همان راننده ماشینی هستید که تصادف کردید؟ برو ما از شما شکایتی نداریم.»
کد خبر: ۲۵۰۵۸۲
تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۸ - 01August 2017
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، پروین مرادی همسر سردار شهید حمید تقوی‌فر از فرماندهان اطلاعات و عملیات گفت: فرزندمان «هدی» هنوز یک سال نداشت که حاج حمید برای مأموریت به کردستان عراق رفت و این مأموریت شش ماه طول کشید.
 
 
گذشت در زندگی یک فرمانده
تصویر اختصاصی مرتبط با مأموریتی که شش ماه به طول انجامید/ حاج حمید نفر سمت چپ

پس از این مدت طولانی به خانه بازگشت. حاج حمید در همان روزهای نخست بازگشتش می‌خواست برای خرید نان به نانوایی برود. دخترم هدی که ماه‌ها پدرش را ندیده بود با گفتار شیرین کودکانه‌اش پرسید: «عمو میشه من هم باهاتون بیام؟» حاج حمید بچه را به آغوش کشید و گفت:«عمو کیه؟ من بابا هستم عزیزدلم.»

سرنوشت راننده‌ای که با دختر حاج حمید تصادف کرد

حاج حمید دخترش را بسیار دوست داشت. یادم می‌آید وقتی فرزند کوچکم «منا» تصادف کرده بود. حاج حمید خانه نبودند و ما با عجله منا را همراه همان راننده ماشینی که به او زده بود به بیمارستان رساندیم. وقتی در بیمارستان منتظر آمدن حاج حمید بودیم راننده ماشین بسیار اضطراب داشت و خیلی ترسیده بود که الان حاج حمید چه رفتاری با او خواهد داشت. خصوصا اینکه فهمیده بود ایشان نظامی هم هستند.

وقتی حاج حمید سراسیمه وارد بیمارستان شد با عجله حال منا را پرسید و فهمید حالش خوب است. راننده ماشین هم با عجله به طرف حاج حمید رفت تا هر کاری می‌تواند برای جبران این اتفاق ناگوار انجام بدهد. اما حاج حمید فقط پرسید: «شما همان راننده ماشینی هستید که تصادف کردید؟» و گفت: «برو ما از شما شکایتی نداریم.» راننده ماشین خیلی تعجب کرد. اما حاج حمید به جای اینکه وقت خود را صرف دعوا با فرد خاطی کند در پی چگونگی احوال منا بود و وقتی فهمید حال منا خوب است و ضربه ناشی از برخورد ماشین یک تصادف سطحی بوده است آرام گرفت.
 
گذشت در زندگی یک فرمانده

راننده دوباره به سراغ ما آمد و گفت: «بگذارید من پول بیمارستان را حساب کنم.» اما حاج حمید دوباره گفت: «الحمدلله حال دخترم خوب است مشکلی نیست، شما برویـد.» بالاخره آن روز به خیر گذشت و ما منا را به خانه بردیم. اما آن راننده همراه خانواده‌اش شیفته اخلاق حاج حمید شده بود مدام به خانه ما می‌آمدند و با حاج حمید هم صحبت می‌شدند و اظهار شرمنده‌گی از این اتفاق می‌کردند. حاج حمید هم همیشه با مهربانی پذیرای آنها بودند.
 
منبع: ایسنا
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار