با خبرنگاران شهید (2)؛

محصول مغز شما اثرش عمیق‌تر از خون ناچیز حقیر است

شهید «احمد محمدی» در فرازی از وصیتنامه خود نوشته است: همانطور که مرزهای خاکی و جنگ‌های آتشین احتیاج به خون من و سایر دوستان دارد، مرزهای عقیدتی نقش حساس‌تری دارند و عزیزان مطمئن باشید که محصول مغز شما اثرش عمیق‌تر از خون ناچیز حقیر می‌باشد.
کد خبر: ۲۵۰۹۰۳
تاریخ انتشار: ۱۲ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۴:۰۴ - 03August 2017
محصول مغز شما اثرش عمیق‌تر از خون ناچیز حقیر استبه گزارش دفاع پرس از کرمان، شهید «احمد محمدی» در سال 1337 در روستای پاقلعه از توابع شهرستان شهربابک به دنیا آمد. حضور در راهپیمایی‌ها و تظاهرات در دوران انقلاب بخشی از زندگی سیاسی احمد بود که آگاهانه و مشتاقانه پا در آن گذاشت.
 
با پیروزی انقلاب اسلامی احمد به عنوان خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی مشغول به کار شد و در همین ایام بود که ازدواج کرد.

با شروع جنگ تحمیلی وارد جبهه شد و در سال 1365 بر اثر اصابت ترکش در عملیات کربلای 5 در شلمچه به فیض شهادت نائل آمد.

رونق تاسوعا و عاشورا

ما در روستای پاقلعه متولد و بزرگ شده بودیم. بعدها هر کدام برای ادامه زندگی از روستا هجرت کردیم. اما احمد حساسیت و وسواس عجیبی روی زادگاهمان داشت. به همین خاطر وصیت کرده بود که بعد از شهادتش او را در روستا دفن کنند.

احمد که مراسم تاسوعا و عاشورا را هر سال با شکوه خاصی در روستا برگزار می‌کرد، گفته بود اگر مرا در روستا دفن کنند حتماً برادران و خواهرانم ایام دهه محرم برای برگزاری مراسم به روستا می‌آیند و این مراسم از رونق نمی‌افتد.

راوی: برادر شهید

شرط ازدواج

من طلبه بودم و به علوم حوزوی بسیار علاقه داشتم. همان ایام شنیدم که احمد برای خواستگاری از من پیغام داده‌ است. گفتم: من مایل به ادامه تحصیل هستم و اگر ازدواج مانعی در این راه باشد نمی‌پذیرم.

احمد گفت: اگر شما مایل به ادامه تحصیل باشید حتی اگر لازم باشد شما را با پای پیاده به کربلا و نجف ببرم تا تحصیل کنید این کار را خواهم کرد و هیچ‌گاه مانع پیشرفت شما در کسب علم نخواهم شد.

راوی: همسر شهید

سخنرانی به سفارش شهید

احمد از همسرش خواسته بود که بعد از شهادتش حتماً در مراسم خاکسپاری او سخنرانی کند. فاطمه همسر احمد در وضعیت روحی و روانی مناسبی نبود اما به خاطر سفارش احمد دقایقی در مراسم خاکسپاری سخنرانی کرد.

او بخشی از خطبه حضرت علی (علیه السلام) در باب جهاد را انتخاب کرد و پیرامون آن صحبت کرد. روحانی حاضر در مراسم، از وجود چنین شیرزنانی که اینگونه با صلابت و ایمان در تشییع همسران خود سخنرانی می‌کنند تجلیل کرد.

راوی: خواهر شهید

کاش دعا نمی‌کردم

همیشه خصوصاً ماه مبارک رمضان به من سفارش می‌کرد که «ملاعلی بعد از نماز و در وقت سحر برای من دعا کن و از خدا بخواه که مراد من را بدهد». من که نمی‌دانستم حاجت او چیست اما برایش خیلی دعا می‌کردم.

بعد از شهادتش دلم شکست. هر چند این عاقبت خوشی برای او بود، ولی از دست دادن احمد برای ما خیلی سخت بود. من با خود می‌گفتم کاش دعا نکرده بودم.

ملاعلی(چوپان روستا)

فرازی از وصیتنامه شهید

تمام مورخان، قلم به دستان، نگارندگان و خلاصه همه دنیا بدانند که من چشم و گوش بسته این راه را انتخاب نکردم و اگر اهداف عالیه اسلام به خون من و امثال من محقق می‌گردد زهی سعادت که من هم از یاوران حضرت اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) باشم و با نثار خون ناچیزم به تمامی مستضعفان جهان ثابت کنم که جوانان حزب‌الله آماده‌اند تا جهت آزادی کربلا و قدس عزیز، جان خویش را فدا نمایند.

اما عزیزان و دوستان همسنگرم در سنگرهای عقیدتی حزب و روزنامه جمهوری اسلامی! همانطور که مرزهای خاکی و جنگ‌های آتشین احتیاج به خون من و سایر دوستانی که در ابتدا با نثار خون مقدسشان راه را بر ما روشن نموده‌اند، دارد، مرزهای عقیدتی نقش حساس‌تری دارند و عزیزان مطمئن باشید که محصول مغز شما اثرش عمیق‌تر از خون ناچیز حقیر می‌باشد...

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها