به گزارش خبرنگار گروه استانهای دفاع پرس از کرمان، همسران رزمندگان هشت سال دفاع مقدس، نقش بهسزا و غیرقابل انکاری برای حضور مداوم همسران خود در صحنه دفاع از کشور اسلامی داشتند. این بانوان فداکار نه تنها مردانشان را برای حضور در جبهه تشویق و ترغیب میکردند، بلکه آن چنان مسئولیت محیط خانه و خانواده را بر عهده میگرفتند که اعضای خانواده هیچگونه احساس کمبودی نداشته باشند و بعد از شهادت همسرانشان نیز مقاوم و نستوه، تربیت فرزندان خود را بر عهده گرفتند.
آنچه که در ادامه میخوانید، ماحصل گفتوگوی صمیمانه خبرنگار دفاع پرس با «فاطمه زارع» همسر شهید «محمدعلی محمدصادقیپور» است، شهیدی که پس از 33 سال جنازهاش به وطن بازگشته است.
دفاع پرس: چگونه فرزندانتان را بعد از شهادت پدرشان تربیت کردید؟
لطف و عنایت خدا همواره شامل حالم بود و خدا خیلی در همه مراحل زندگی و به ویژه تربیت فرزندانم حامی من بود و نکته دیگر اینکه پدر فرزندانم نیز خودش خیلی خوب بود، خوشبختانه بعد از شهادت همسرم نیز فرزندان حرف گوش کن و خوبی داشتم، به خاطر علاقهای که به پدر خود داشتند، حرف من را زمین نمیگذاشتند. از آنها راضی هستم، هزار مرتبه خدا را شکر میکنم به خاطر همه نعمتهایی که به من اعطا فرموده است، به ویژه فرزندانی که خدا و زندگی اهل بیت (ع) را سرلوحه زندگی خود قرار دادهاند.
دفاع پرس: فرزندانتان در زمان شهادت پدرشان چندسال داشتند؟
هفت فرزند داشتم، دختر بزرگم ازدواج کرده بود و فرزندکوچکی داشت و در خانه خودمان زندگی میکرد، همسرش نیز رزمنده بود. کوچکترین فرزندم نیز سمیه 10 ماهه و بزرگترین فرزندم 17 ساله بود.
دفاع پرس: چه کسانی در امور خانه و خرید شما را همراهی میکردند؟
عموی فرزندانم «اسدالله صادقی» هر وقت از جبهه میآمد همه مسئولیت کارهای بیرون از منزل را به عهده میگرفت و کاری نمیماند که من بخواهم بیرون بروم، ولی وقتی وی جبهه بود، خودم کارهای بیرون منزل را انجام میدادم و دخترم سکینه به امور خانه رسیدگی میکرد و در امور خانهداری و تربیت فرزندان خیلی کمکم میکرد.
دفاع پرس: چگونه به فکر تأمین معاش خانواده بودید؟
مسولیت تربیت و بزرگ کردن فرزندان، مرا به این فکر وا داشت که از مهارت و هنر خیاطی و گلدوزی که داشتم بهرهمند شوم و بتوانم بدون نیاز به دیگران، فرزندانم را بزرگ کنم، چون در منزل ما رفت و آمد زیاد بود، به عبارت خودمان درب خانه ما همیشه باز بود و مهمان داشتیم.
هنگامی که همه میخوابیدند و کارهای خانه تمام میشد، تازه از 11 شب به بعد فصل دیگری از کار و فعالیت من آغاز میشد و تا ساعت 5 صبح، پشت چرخ خیاطی مینشستم و گلدوزی میکردم یا لباس و چادر میدوختم، با همین کارم توانستم برای دخترانم جهیزیه و پسرانم خانه تهیه کنم و آنها را سر و سامان بدهم. نمیخواستم فرزندانم علاوه بر غصه بیپدری که دارند برای مسائل دیگر زندگی نیز احساس کمبود و نیاز بکنند.
دفاع پرس: همه فرزندانتان با این که در روستا بزرگ شدهاند ولی تحصیل کرده اند، برایما از میزان تحصیلات
فرزندانتان بگویید.
دخترم سمیه فوق لیسانس «فلسفه تربیت اسلامی»، راضیه فوق لیسانس «علوم تربیتی»، سکینه و صدیقه دیپلمه و بزرگتر از بقیه هستند. پسرم جواد لیسانس «مدیریت امور فرهنگی»، «روحالله» لیسانس تربیت بدنی دارد و علی نیز فوقدیپلم کامپیوتر دارد.
دفاع پرس: چه عاملی باعث شد که فرزندانتان تحصیل کرده باشند؟
پشتکار و ایمان خودشان عامل اصلی موفقیتشان بود، خودم مشوق آنها برای انجام کارهایشان به ویژه ادامه تحصیلشان بودم، در ضمن با توجه به پشتکار و تلاشی که برای بهتر زندگی کردن به خرج دادم باعث شد فرزندانم هم یاد بگیرندو برای رسیدن به تحصیلات عالیه و فراهم کردن زندگی سالم تلاش کنند و به موفقیت برسند.
همیشه همراه و یاور همسرم بودم، حتی زمانی که میخواست به جبهه برود، به خاطر رضای خدا و این نکته که راهی را که همسرم انتخاب کرده بود را قبول داشتم، راضی بودم. همان ابتدای جنگ که پنج فرزند داشتیم، مادر شوهرم که عمهام هم بود، رو کرد به همسرم و گفت: «پنج فرزند داری، انصاف است همسرت را دست تنها بگذاری و بروی؟» ولی من با تحمل همه سختیها، راضی نمی شدم که ناراحتی همسرم را بینم و گفتم: «عمهجان! بگذار برود، نمیبینی چه حال و روزی دارد؟ عمهجان! ممکن است محمد علی سوار ماشین یا موتور باشد و تصادف کند.» عمهام (مادر شوهرم) راضی شد و وی به جبهه رفت.
همسرم بسیارمهربان و خوب بود، به نحوی که در جبهه به وی لقب دایی «محمد علی» داده بودند و رزمندگان با این که فرماندهشان بود خیلی احساس نزدیکی و راحتی با وی داشتند.
خاطرنشان میشود، شهید «محمدعلی محمدصادقیپور» در 22 اسفندماه سال 1363 در عملیات «بدر» به فیض عظیم شهادت رسید،
ولی جنازهاش بعداز 33 سال به وطن بازگشت و در سال جاری همزمان با شهادت امام جعفر صادق (ع) در «هرمزآباد» رفسنجان به خاک سپرده شد.
انتهای پیام/191