در همین راستا گفتگویی با «تیم اندرسون» درباره چشم انداز بحران سوریه انجام داده است. اندرسون استاد دانشگاه سیدنی استرالیا در رشته اقتصاد سیاسی است که در همراهی با شماری دیگر از اعضای آکادمیک این کشور گروهی را با عنوان «مرکز مطالعات مبارزه با هژمونیک» تاسیس کرده اند. هدف از این اقدام بررسی واقعیات جاری در صحنه بحران سوریه عنوان می شود.
وی نویسنده کتاب «جنگ کثیف علیه سوریه» است و مقالاتی هم درباره انقلاب اسلامی ایران و همچنین تحولات سیاسی آمریکای لاتین به رشته تحریر درآورده است.
اندرسون در دسامبر ۲۰۱۳ در سفری که به سوریه داشت، با «بشار اسد» رئیس جمهوری این کشور ملاقات کرد که روایت این دیدار در نوع خود شنیدنی است.
چشم انداز بحران سوریه را چگونه پیش بینی می کنید؟ آیا امیدی به یافتن راه حل سیاسی وجود دارد یا باید در انتظار تداوم تنش ها بود؟فکر می کنم از دید همه، پیشروی نیروهای سوریه و متحدین آنها امری واضح است. اما پایان درگیری و حصول راه حل سیاسی تا حدی به کنار آمدن با حامیان گروه های تروریستی نظیر عربستان سعودی، قطر، ترکیه، اسرائیل و برخی دیگر از کشورها بستگی دارد.
به همین دلیل نیز هست که نقش دیپلماتیک ایران و روسیه در این میان از اهمیت برخوردار است چراکه به عنوان مثال سوریه با ترکیه و قطر رابطه ای ندارد حال آنکه ایران از چنین امکانی برخوردار است. البته رویکرد ایران و روسیه در قبال سوریه متفاوت از ترکیه و قطر است اما به هر حال مذاکره برای یافتن راه حل دیپلماتیک بلند مدت برای پایان دادن به بحرانی که تحت تاثیر عوامل خارجی است، از اهمیت زیادی برخوردار است.
در حال حاضر هم در داخل سوریه، وضعیت «بشار اسد» رئیس جمهوری کشور نسبت به آغاز بحران، بهبود چشمگیری پیدا کرده است. وی در میان نیروهای نظامی سوری از محبوبیت زیادی برخوردار است و تقریبا از اعضای هر خانواده، یک نفر در راه حمایت از وی شهید شده است.
اگرچه در آغاز بحران، انتقادهایی از بابت ضعف، متوجه اسد بود و در همان حال رسانه های غربی سعی می کردند وی را دیو صفت نشان دهند؛ تجربیات حاصل از جنگ به بهبود وجهه وی کمک بزرگی کرد.
در حال حاضر، به طور نسبتا پیوسته شاهد پیروزی سوریه و متحدانش در میدان های جنگ هستیم. با این وجود، توقف تردد تروریست ها به داخل مرزهای این کشور، مدت زمان بیشتری طول خواهد کشید و به طور حتم به برخی تعاملات با دولت های منطقه ای که حامی تروریسم هستند، بستگی دارد.
در این جا منظور اصلی قطر، ترکیه و عربستان سعودی است. همه این کشورها به نوبت، با حمایت آمریکا، انگلستان و فرانسه در جانبداری از تروریسم نقش داشته اند. اما نشانه هایی وجود دارد مبنی بر اینکه حتی این قدرت های بزرگ نیز رفته رفته از طرح شکست خورده خود، عقب نشینی می کنند.
آمریکا حمله شیمیایی «خان شیخون» را به ارتش سوریه نسبت داد و در پاسخ به آن پایگاه هوایی «الشعیرات» را بمباران کرد. دلایل واقعی این حملات چه بود؟واقعه خان شیخون به طور واضح یک مکر نظامی و در شمار یکی از موارد متعددی است که در این جنگ طولانی اتفاق افتاد. شواهد قطعی پیرامون این موضوع خیلی زود از جانب پروفسور «تد پستال» کارشناس پزشکی قانونی پنتاگون برملا شد. وی نشان داد این بمبی که از آن حرف می زنند (برخلاف آنچه کاخ سفید ادعا می کند) روی زمین منفجر شده و از طریق هوایی پرتاب نشده است.
در حال حاضر می دانیم که آمریکا، انگلستان و فرانسه از اعزام کارشناسان خود به محل حادثه امتناع کرده و ترجیح دادند به ادعای گروه های افراطی و شرکایشان استناد کنند. گویا این آدم هایی که به راحتی سر همنوعان خود را می برند، هیچ عذاب وجدانی از بابت دروغ گویی آن هم وقتی قرار است نفعی از آن ببرند، داشته باشند!
با توجه به آنچه از سوابق دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا می دانیم، حمله به پایگاه هوایی الشعیرات تقریبا به طور قطع اقدامی فریبکارانه است (البته در واقعیت هم این گونه بود). وی می دانست که حمله خان شیخون چیزی بیش از یک بهانه دروغین نیست.
این در حالی است که در مورد حمله شیمیایی سال ۲۰۱۶ میلادی، ترامپ آشکارا و با قاطعیت درباره نقش گروه های وابسته به القاعده و جرایم متعدد آنها سخن گفت.
حال آنکه حمله به پایگاه نظامی الشعیرات در آوریل ۲۰۱۷، به لحاظ نظامی از اهمیت کمی برخوردار بود، اگرچه در جریان آن ده ها نفر کشته شدند و تعدادی هواپیما هم منهدم شد.
روسیه و سوریه در همان ابتدا این گونه نتیجه گیری کردند که حمله الشعیرات با اهداف سیاسی و به ویژه در راستای بهبود وجهه ملی ترامپ و با انگیزه رفع اتهام همدستی با روسیه (برای دخالت در روند انتخاباتی آمریکا) صورت گرفت.
مختصر و گذرا هم که بوده باشد؛ این حمله قطعا محبوبیت ترامپ را نزد مردم آمریکا افزایش داد.
همکاری روسیه و آمریکا در سوریه و مناطق کاهش تنش را چگونه ارزیابی می کنید؟در سوریه، به معنای واقعی کلمه، همکاری بین روسیه و آمریکا وجود ندارد. چنانچه کنگره آمریکا علیرغم میل ترامپ، تحریم های جدیدی را علیه روسیه اعمال نمی کرد، چنین همکاری ممکن بود میسر شود. البته، توافق های «عدم تقابل» با هدف ممانعت از برخورد مستقیم نیروهای روسیه و آمریکا در سوریه، وجود داشته است.
این اواخر، به نظر می آید ایده مناطق کاهش تنش که در نتیجه مذاکرات آستانه و با تکیه بر روند آشتی و آتش بس های قبلی حاصل شد؛ رفته رفته در منطقه جنوب سوریه که با حملات ائتلاف آمریکایی مواجه بود؛ اجرایی می شود. روسیه همواره تمایل برای همکاری با واشنگتن را نشان داده تا به این ترتیب، شاید راهی برای خلاصی از جنگی که در آن مقهور به شکست است، پیدا کند.
شما دیداری با بشار اسد رئیس جمهوری سوریه داشتید. چه خاطره ای از آن دیدار دارید و مهمترین دغدغه های اسد را چه می دانید؟رئیس جمهوری سوریه عینا همان طوری رفتار می کند که در مصاحبه هایش به نظر می رسد: فرهیخته، سیاستمدار و معقول.
البته، در مصاحبه های دوستانه تر، به همان نسبت احساس راحتی بیشتری می کند. هیات استرالیایی که من را هم شامل می شد در دسامبر سال ۲۰۱۳ با وی دیدار کرد.
به خاطر می آورم که وی می گفت شمار زیادی از مردم سوریه مخالف دولت دمشق هستند اما همین مردم از همکاری با گروه های وابسته به القاعده امتناع می کنند.
وی همچنین از بابت تاثیری که خشونت عمومی (مثل بریدن گلوی مردم در ملاء عام) بر ذهن کودکان سوری می گذارد بسیار نگران بود.
اسد می پرسید چگونه می توانیم با تاثیرات روانی این اقدامات مقابله کنیم.
وی مردی فروتن است و موارد امنیتی در ساختمانی که در آن با وی ملاقات کردیم، تقریبا ناچیز بود.
همکاری روسیه، ایران و ترکیه را در سوریه چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا این همکاری می تواند به حل بحران سوریه منجر شود؟مذاکرات ۳ جانبه میان ایران، روسیه و ترکیه برای تحقق توافق صلح منطقه ای، بی نهایت مهم هستند.
ایران و روسیه، هر دو روابط راهبردی و اقتصادی با ترکیه دارند حال آنکه سوریه از چنین امکانی برخوردار نیست.
رابطه با ترکیه، امکان مذاکره را حتی در شرایطی که درگیری هنوز جریان دارد، فراهم می کند. مسئله مورد بحث نیز تامین امنیت مرز طویل ترکیه با سوریه عنوان می شود که اغلب تروریست های بین المللی نیز از راه آن وارد سوریه می شوند. مسئله دیگر هم به نوعی عادی سازی رابطه بلند مدت ترکیه و سوریه علیرغم تشدید جنگ است.
برخی معتقد هستند که اقبال مردم اروپا و آمریکا به راستگرایان به این دلیل زیاد شده که مکاتبی چون لیبرالیسم نتوانسته اند توقع مردم از احزاب سنتی را محقق سازند. به قدرت رسیدن این جریان فکری چه آثاری بر جنگهای خاورمیانه دارد؟بله؛ من هم بر این باورم که توهم زدایی گسترده ای چه در اروپا و چه در آمریکا درباره احزاب سیاسی سنتی که اساسا ساز مشابهی می زنند، وجود دارد.
همچنین، لیبرال های چپ غربی آشکارا در ارائه جایگزینی برای مدل های سیاسی «تجارت مثل همیشه» ناکام مانده اند (سیاست انگلستان در جنگ جهانی اول مبنی بر اینکه در دوره جنگ نیز باید به جامعه این طور القا کرد که هیچ تغییری در روال عادی زندگی ایجاد نشده چرا که تغییر در ارزش های یک جامعه به منزله پیروزی دشمن است).
حتی با توجه به جنگ های خاورمیانه شاهد تداوم پابرجای این مسئله در ادوار ریاست جمهوری بوش تا اوباما بودیم. حتی می توان با توجه به جا افتادن احزاب سبز و سوسیال دموکرات در دستگاه نامحبوب اتحادیه اروپا و ناتو، شاهد این مسئله در اروپا نیز بوده ایم.
در چنین شرایطی، گروه های راست افراطی و دیگر جریان های پوپولیستی که دستورکار روشنی دارند؛ توجه مردم را جلب می کنند.
هرچند، همانگونه که در آمریکا شاهد هستیم، ترامپ به عنوان رئیس جمهوری راستگرا و پوپولیست در مواجهه با چهره های تاثیرگذار در سیاست آمریکا، از استقلال عمل کمی برخوردار است.
به عقیده من، اروپا با تغییری مواجه است که شاید اتحادیه اروپا را به تحلیل برده و روابط آن با آمریکا را دستخوش دگرگونی می کند. تازه ترین تحریم های آمریکا علیه روسیه با نارضایتی آلمان همراه بود و شاید در تسریع زوال قدرت آمریکا بر اروپا نیز بی تاثیر نباشد.