جنگ تحمیلی با مشخصات زیر یکی از جنگهای منحصربهفرد در پایان قرن بیستم محسوب میشود:
1- طولانیترین و پرهزینهترین جنگ منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) پس از جنگ جهانی دوم به حساب میآید.
2- تنها جنگی بود که در دوران دوقطبی بودن قدرت یا دوران جنگ سرد (1991 - 1945 میلادی)، هر دو ابرقدرت از کشور مهاجم یعنی دولت عراق حمایت میکردند.
3- دولتهای اروپایی (به خصوص فرانسه، انگلیس و آلمان) و اکثر دولتهای عربی (عربستان، کویت، مصر، سودان و اردن) از رژیم بعثی حمایت همهجانبه میکردند.
4- تنها جنگی بود که طی 200 سال گذشته نتوانستند حتی یک وجب از خاک ایران جدا سازند یا اراده سیاسی خودشان را برای لغو قرارداد 1975 الجزایر بر ایران تحمیل کنند. (رئیس جمهور معدوم عراق طی نامهای در سال 1369 برای ریاست جمهوری اسلامی ایران تمامی بندهای قرارداد 1975 الجزایر را قبول کرد)
5- پیروزی سیاسی و نظامی ایران بر عراق معادله قدرت سیاسی نظامی منطقه غرب آسیا را به نفع ایران رقم زد.
حضرت امام خامنهای در دیدار با متولیان فرهنگ و هنر دفاع مقدس در مهرماه 1379 در این رابطه فرمودند: «ما در این ماجرای هشت ساله، یک پیروزی مطلق به دست آوردیم. ما که جنگ را شروع نکرده بودیم که بگوییم فلان جا را میخواستیم بگیریم، نتوانستیم، پس ناکام شدیم. قضیه این نبود، قضیه این بود که دشمن به ما حمله کرده بود و میخواست بخشی از خاک ما را بگیرد. همه دنیا هم به او کمک کردند، ما هم مردانه ایستادیم، ناکام شد و بینیاش به خاک مالیده شد و برگشت. پیروزی از این بالاتر؟ ....».
اگرچه در علل تجاوز، لزوما باید به ریشه تاریخی اختلافات ایران و عثمانی نظر داشت اما تجاوز رژیم عراق در مقطعی که تازه انقلاب اسلامی در ایران به پیروزی رسیده بود و هنوز ثبات لازم برای حل و فصل عادی امور داخلی نداشت و ارتش آن نیز سامان نیافته بود و نیروهای مردمی و انقلابی هم با حوادث داخلی درگیر بودند و دهها دلیل دیگر، این تامل را برمیانگیزد که رژیم عراق با این تجاوز گسترده چه اهدافی را دنبال میکرد.
همچنین بررسی نحوه تجاوز ارتش عراق با در نظر گرفتن اوضاع سیاسی، اقتصادی و نظامی طرفین نکات ظریفی در اختیار محققان و اندیشوران سیاسی - نظامی قرار خواهد داد و مهمتر از آن، همه را در تنظیم و تحلیل این حادثه عظیم در تاریخ دو ملت مسلمان و شیعه کمک شایان خواهد کرد و حتی نقش پیچیده دولتها و سازمانهای جهانی (به ویژه قدرتهای بزرگ مدعی حقوق بشر و استقلال ملتها) در وقوع تجاوز و سپس موضعگیری آنها طی هشت سال جنگ تحمیلی از فرازهای مهم این حادثه به شمار میرود.
انقلاب اسلامی در ایران با ماهیتی عمیقا معنوی و اجتماعی که در تلقی نهایی، ادامه نهضتهای توحیدی انبیای عظام الهی محسوب میشود نه تنها در دوران شکلگیری و کوران مبارزه با موج توطئه و تهدیدات قدرتهای بیگانه و استعمارگر مواجه بود بلکه پس از شکست و سرنگونی نظام وابسته پهلوی نیز لحظهای از سیاست های خصمانه آمریکا در امان نماند.
امپریالیزم آمریکا که در محاسبات خود نتوانسته بود پیروزی ملت مسلمان ایران بر دیکتاتوری پهلوی و خارج شدن ایران از زیر یوغ سلطه غرب را پیشبینی نماید، هرگز نتوانست پیروزی بزرگ این ملت را بپذیرد و درصدد جبران اشتباهات و تجاوزات چند دهه گذشته خود برآید، لذا با وجود به رسمیت شناختن ظاهری نظام جمهوری اسلامی ایران، به سیاست خصمانه اش ادامه داد و در این رابطه از همه امکانات و ابزارهای ممکن بهره گرفت.
با تحقق وعده الهی و پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، موج گسترده اقدامات ایالت متحده که با بکارگیری همه پتانسیلهای داخلی، منطقهای و بینالمللی همراه بود به سرعت ظرفیتهای نهفتهای را که در این رابطه وجود داشت فعال نمود و به عرصه کارزار دشمنی آشکار با انقلاب اسلامی کشاند.
دولتمردان آمریکایی خیلی زود دولت بعث عراق را به دلیل برخورداری از ماهیت ارتجاعی و ضدمردمی و اسلام ستیز آن، به عنوان عامل اجرایی خط مشی نظامی خود در منطقه برگزیدند. گزینشی که به بروز یک جنگ نابرابر هشت ساله با خسارات عظیم انسانی و اقتصادی انجامید و حقانیت انقلاب اسلامی را در عرصه جهانی به اثبات رساند.
حزب بعث و دیکتاتوری حاکم بر عراق تجربه یک جنگ کم شدت با دامنه محدود را در قبل از انقلاب اسلامی با ایران داشت، اما به دلیل حمایتهای آشکار غرب از شاه از آن طرفی نبسته بود، لذا با توجه به تغییر موضع کشورهای غربی به سردمداری آمریکا، حمایت آشکار آنها به مخالفت و دشمنیای عیان با انقلاب اسلامی تبدیل شد و عراقیها را در بحث درون حزبی خود به این تحلیل رساند که به دلیل فروپاشی نظام پهلوی، عدم استحکام انقلاب اسلامی، وضعیت نابسامان جامعه و نیروهای مسلح ایران که عمدتا ناشی از تبلیغات مخرب و پرحجم بنگاههای خبر پراکنی غرب بود، بهترین فرصت برای پیشبرد سیاستهای توسعهطلبانه فرا رسیده است تا با استفاده از شرایط موجود در کنار حمایتهای همهجانبه تسلیحاتی و تبلیغاتی غرب بتوانند به اهداف همسو با غرب نائل آیند.
لذا برای وصول این هدف چند استراتژی را در دستور کار قرار دادند:
در وهله اول براندازی نظام نوپا و انقلابی جمهوری اسلامی هدف اصلی بود. مرحله بعدی تصرفبخشی از خوزستان و کنترل کامل شطالعرب به منظور تحت تحت فشار قرار دادن ایران اسلامی برای تسلیم و کوتاه آمدن در برابر مطامع کشورهای غربی حداقل چیزی بود که عراقی ها به دنبال آن بودند.
بدینگونه دیکتاتوری حاکم بر عراق به تدریج خود را مهیای یک جنگ گسترده و طولانی مینماید و در این رابطه دست به اقدامات متعددی از قبیل چاپ نقشه ای از جغرافیای منطقه و نشان دادن بخش هایی از حوزه سرزمینی ایران بعنوان خاک عراق، فشار بر ایرانیان ساکن در عراق و راندن آنها به به مرزهای ایران، فراهم نمودن زمینه های لازم برای حضور گسترده ارتش عراق در مرزهای ایران، شروع حملات ایزایی و بمباران مناطق مرزی می زند.
بدین ترتیب طبق شواهد و مستندات موجود، در واقع جنگ عراق علیه ملت مظلوم و مسلمان ایران، مدتها قبل از شروع رسمی آن در 31 شهریور 1359 عملا آغاز شده بود.
در مقابل، ایران اسلامی نهایت خویشتنداری را مصروف داشت تا جنگی بین دو کشور مسلمان صورت نگیرد و امکانات جهان اسلام اینگونه هدر نرود، اما از آنجا که نظر انقلاب اسلامی منافع نامشروع نظام سرمایهداری را با تهدید جدی مواجه کرده بود، آنها برای نابودی انقلاب اسلامی نمیتوانستند از هیچ تلاشی دریغ کنند. در این میان به خوی تجاوزگری و زیادهخواهی رژیم بعث و شخص صدام نیز به خوبی واقف بودند. لذا خویشتنداری ایران سودی نبخشید و جنگ تمام عیار عراق علیه ایران در 31 شهریور 59 عملا آغاز شد.
دقیقا در هنگامی که جریانهای غربگرا در داخل کشور نیز بخشی از حاکمیت را در دست داشتند و استراتژی سلطه مجدد غرب را هدف نهایی خود قرار داده بودند، در چنین شرایطی رهبر کبیر انقلاب اسلامی با تدبیر و صلابتی وصف ناشدنی، تودههای مردم و امت اسلامی و وفادار را مانند دوران انقلاب اسلامی وارد میدان اصلی مبارزه و عرصه دفاع مقدس کرد و پس از حذف عناصر لیبرال از عرصه حاکمیت، درسی ماندگار به جهانخواران و مستکبرین و متجاوزین داد که برای همیشه چون ستارهای در آسمان ایران اسلامی درخشان خواهد ماند و درس مقاومت و ایستادگی به نسلهای آینده خواهد داد.
انشاالله همه بتوانیم دین خود را به مجاهدان و راستقامتان جاوید دفاع مقدس ادا کنیم.