به گزارش خبرنگار ساجد، مداح و جانباز شهید «سید مجتبی علمدار» در سحرگاه 11 دی 1345 در شهرستان ساری به دنیا آمد. وی برای اولین بار با حضور در عملیات کربلای یک وارد جبههها شد و مدتی پس از آن به عضویت گردان مسلم بن عقیل لشکر 25 کربلا درآمد و تا پایان جنگ نیروی آن گردان بود.
شهید علمدار در عملیاتهای کربلای چهار و پنج نیز حضور داشت و وی در سال 1366 فرماندهی گروهان سلمان از گردان مسلم ابن عقیل از گردانهای خط شکن لشکر 25 کربلا را برعهده گرفت و در عملیات والفجر 10 نقش آفرینی موثری داشت. شهید علمدار در نهایت در 11 دی 1375 هنگام اذان مغرب بر اثر عوارض شیمیایی به یاران شهیدش پیوست.
نامه دختر شهید علمدار به پدر شهیدش را در ادامه میخوانید:
«بابا مجتبی سلام
امیدوارم حالت خوب باشد. حال من خوب است، خوب خوب. یادش بخیر! آن روزها که مهد کودک بودم و موقع ظهر به دنبالم میآمدی، همیشه خبر آمدنت را خانم مربیام به من میرساند: سیده زهرا علمدار! بیا بابات آمده دنبالت. و تو در کنار راه پله مهد کودک مینشستی و لحظهای بعد من در آغوشت بودم. اول مقنعه سفیدم را به تو میدادم و با حوصلهای بیاد ماندنی آن را بر سرم میگذاشتی و بعد بند کفشهایم را میبستی و در آخر، دست در دستان هم به سوی خانه میآمدیم و با مامان سر سفره ناهار مینشستیم و چه بامزه بود.
راستی بابا چقدر خوب است نامه نوشتن برایت و بعد از آن با صدای بلند، رو به روی عکس تو ایستادن و خواندن؛ انگار آدم سبک میشود. مادر میگوید: بابا خیلی مهربان بود، اما خدا از او مهربانتر است و من میخواهم بعد از این نامهای برای خدا بنویسم و به او بگویم که میخواهم تا آخر آخر با او دوست باشم و اصلا باهاش قهر نکنم. اگر موفق شوم به همه بچهها خواهم گفت که با خدا دوست باشند و فقط با او درد دل کنند.
انشاءالله، خدانگهدار – دخترت سیده زهرا»
انتهای پیام/ 181