بداهه‌ شاعران برای همسر شهیدی که حاضر نشد یک ریال به داعش بدهد

جمعی از شاعران کشورمان بداهه‌های خود را به همسر صبور شهید «کج‌باف» تقدیم کردند.
کد خبر: ۲۶۴۴۸۳
تاریخ انتشار: ۱۰ آبان ۱۳۹۶ - ۱۱:۲۲ - 01November 2017
بداهه‌ شاعران برای همسر شهیدی که حاضر نشد یک ریال به داعش بدهدبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، جمعی از شاعران بداهه‌های خود را به شاهزاده احمدی زاده همسر گرانقدر شهید کج‌باف تقدیم کردند.

بر اساس این گزارش، داعش ملعون سر از پیکر این شهید گرانقدر جدا کرده و پس از آن پیکر مطهر شهید را مثله می‌کند و بلافاصله برای بازگشت پیکر مطهر شرط پرداخت مبلغ بالایی را اعلام می‌کند، اما این بانوی صبور اعلام کرد: حاضر نیستم یک ریال از بیت المال به داعش داده شود.» از این رو شاعران سروده‌های خود را تقدیم این بانوی صبور کردند که در ذیل می آید:

سر سردار نذر زینب شد
پیکرش را به کربلا دادی
تو به ما درس عاشقی دادی
او به ما داد درس آزادی
نذر آیین و روح بیداری
نذر چشمان حضرت زهرا
عاشقانه پر از تمنا بود
آن سر آسمانی و زیبا
او سرش را به ارمغان می برد
بر لبش آیه های قرآنی
پاسداری از حرم عشق است
در دل آن جوان ایرانی
مادرم زینب زمانه شدی
عاشق و بی قرار و دلداده
درس آزادگی به ما دادی
ظهرمان صبور و آزاده

سیمین آقابابایی

نذر صبری که چشم زینب داشت
نذر پرواز های لب تشنه
نذر چشمی که خوب زیبا دید
در هیاهوی زخم و تب، تشنه
باز زینب دراین زمان هم هست
صبرهایی که مانده اند به یاد
در قیاسم اگرچه دشوار است
داغ زینب! قیاس نه، فریاد
این زمان دشنه و آن زمان خنجر
این زمان تیر و ترکش ومادر
این زمان زخم و صبر زینب وار
آن زمان زخم کودک و حنجر
در قیاسم ولی چه دشوار است
صبرکردن به داغ وتنهایی
صبرکردن شکوه می خواهد
اسوه باشی سپس تماشایی

زهرا میریان کرمی

باز تکرار شد همان قصه
قصه ی تلخ دشنه و حنجر
سر بریدن در آستانه ی عشق
گشته کار همیشه ی خنجر
عشق را سر بریدن داعش
ارث او از یزید ملعون است
باشدت صبر زینبی، بانو!
که سر عشق غرق در خون است

افشین خدامرد

تو به ما درس معرفت دادی
درس حفظ حقوق بیت المال
سر سردار نذر مکتب شد
تا نگردد حریم حق اشغال
اسوه عشق و غیرت و شوری
صبر تو صبر زینب و زهراست
گر چه سختی کشیده ای خواهر
داغ تو مثل روز عاشوراست
قهرمان هم چو کوه الوندی
معنی اقتدار ایرانی
با صلابت ،قوی و دریا دل
جلوه ای از شکوه ایمانی

مجتبی باقی

داغ او بر دلت شرر زده بود
چشم هایت هوای باران داشت
بغض خود را چه کرده ای بانو؟
که کلامت شکوه طوفان داشت
عشق خود را به راه دین دادی
صبر را هم زمین زدی بانو...
همه ی سختی و غمت را برد
رهبرم تا سراغ کرد از او
آفرین گفت بر تو فرمانده
اینکه در پشت جبهه جنگیدی
تن عشقت به دست داعش ماند
تو ز دشمن ولی نترسیدی
زخم بر داعشی زدی وقتی
گفته بودی فدای میهن باد
دل ندادی که پول بیت المال
دست دشمن بیفتد و در باد....

الهام نجمی

سر سردار نذر زینب شد
پیکرش را به کربلا دادی
تو به ما درس عاشقی دادی
او به ما داد درس آزادی
تو رضایت نداده‌ای بانو!
ذره ای کم شود ز بیت المال
خم کند سر، شُکوهِ کشورمان
رو به این قومِ پستِ رو به زوال
پیکرش را سپرده ای به خدا
مثل زینب شدی صبور و شجاع
مثل سجاد (ع) مثل ام وهب
کربلا بود سرزمین وداع
تو خودت شاهزاده ای بانو!
یک مدافع برای حفظ حرم
هادی ات شد چراغ راه و بگو
شرح این قصه را کجا ببرم
تا کجا می شود سرود از تو
تا کجا میشود حکایت کرد
گفتم از تیر و جسم و رگبار و
قلم از دست دل شکایت کرد
آه بر قلبتان بگو چه گذشت
دوری از یار کار دشواریست
کار ما شاعران فقط شعر و
واژه سازی به رسم دلداریست

سمانه رحیمی

زندگی در نگاه تو جان داد
مرگ با عشق شد عجین، در او
ابر و باران نیاز هم هستند
بارش او به یمن تو، بانو!
نغمه ای از گلوی آزادی
گفته: سردار نذر زینب شد
در میان ستاره های خموش
ماه کشته به خنجر شب شد

افشین خدامرد

کربلا درسها به ما داده ست
درس از خود گذشتگی در دین
درس از جان گذشتنِ آدم
اینکه یاد خدا بود تسکین
کربلا درس ها به ما داده ست
درسِ ایثار در رهِ معبود
زندگی بی حضورِ عشقِ حسین(ع)
زندگی بی خدا ندارد سود
رفت هادی به جنگِ کفر و نفاق
رفت هادی به جنگِ استکبار
داد سر را که سر بلند شود
کرد این قصه را ز نو تکرار
هر که سر در مسیرِ عشق دهد
هر که از جان گذشت در رهِ یار
جایِ او در بهشت خواهد بود
می شود در کتابها سردار
هر که از جان گذشت عاشق شد
سر نمی خواهد از حرامی ها
سر به تن هم نخواست آن بانو
چون گذشت از جهان و ما فیها
یاوری اینچنین وهب هم داشت
وقتی از تن جدا سرش را دید
کرد سر را به سمت دشمن پرت
گفت: تقدیم به حسینِ شهید
سر نمی خواهم از شما،دونان
من برایِ خدا پسر دادم
گر چه داغِ پسر کمی سخت است
لیک آن را به چشمِ تر دادم
گر چه هادی شهید شد، کجباف
گر چه از تن سرش جدا کردند
با شهیدان، عزیز خلوت کن
تا بفهمی یلان چه ها کردند
همسری که گذشت چون زینب(س)
از عزیزش برایِ راهِ خدا
می شود ساکنِ بهشتِ برین
می شود عاشقِ نگاهِ خدا
داستان ساده نیست،طولانیست
صحبت از عاشقی کمی سخت است
عاشقِ کربلا خدا با اوست
عاشقِ کربلا چه خوشبخت است

مصطفی مطهری‌راد

‎سر سردار نذر زینب شد
پیکرش را به کربلا دادی
تو به ما درس عاشقی دادی
او به ما داد درس ازادی
سر بی تن فدای راه حسین
تن بی سر فدای عاشورا
شده تکرار باز ام وهب
هدیه کرده ست همسرش را او
از حماسه چگونه باید گفت
از گذشت و شجاعت و ایثار
مرحبا به دلیری این زن
افرین بر تفکر و پندار

‎اکرم سبزعلی

‎سَر سردار نه دل سردار
پَِر زد و رفت تا اولی الابصار
جغدِ شب عاجز است از درکش
سِرِّ عشق است وخدمت دلدار
رفت تا لافتی علی گوید
عطرِ سجادهٔ علی بوید
با نمی از وضو ومسحِ حسین
دست از جان خاکی‌اش شوید
پَر زد از فرش تا به عرش زمان
با دو بال شهادتِ و ایمان
با لباسِ خلیفة‌اللهی
با شهیدانِ عرصهٔ میدان
پَر زد از جانِ مبتلا کوچید
رفت و از جامِ جاودان نوشید
پَر زد و سَر زد و لبش خندید
سَر او را امیرِحق بوسید

‎سیدمحمدرضا لاهیجی
 
منبع: فارس
نظر شما
پربیننده ها