8 روایت از دلدادگی شهدا به حضرت ثامن‌­الحجج (ع)

پنجره­‌ فولاد را محکم گرفت و گفت: «امام رضا (ع) شهادت را نصیبم کن» و شروع به گریه کرد. با من هیچ صحبتی نکرد تا از حرم بیرون آمدیم، هر چه از او پرسیدم او چیزی نگفت و نمی­‌دانست که من نظاره‌گر رفتار او هستم. بعد از این‌که برگشتیم با تمام فامیل خداحافظی کرد و به جبهه اعزام شد. بعد از ۶ هفته خبر شهادت و مفقود شدنش را به ما اطلاع دادند.
کد خبر: ۲۶۶۵۱۰
تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۳۹۶ - ۰۲:۴۰ - 18December 2017

به گزارش دفاع پرس از مشهد، در دوران ما ستارگانی درخشیدند تا نور خورشید ولایت که از آسمان خراسان بر سرزمین ما تابیده است را بهتر درک کنیم. این ستارگان محو در خورشید شدند. همه­‌ی وجودشان با محبت خورشید در آمیخت تا این‌که با عنایت حضرت حق، به وصال محبوب خود نائل شدند.

آنان، چون کبوتران به طواف حرم یار مشغول شدند تا این‌که نظر لطف امام شامل حال‌شان شد. دست آنان را گرفت و راهی آسمان­‌ها کرد.

خاطرات زیر، شرح عاشقی جمعی از شاهدان بیدار دلی است که از بارگاه منور حضرت علی­ ابن موسی­ الرضا (ع) راه قرب به پروردگار را یافتند و جاودانه شدند.

شفا را فقط از امام رضا (ع) بخواهید

راوی: مادر شهید «محمد سبزیکار»

پسرم محمد عصر دوشنبه تلفن کرد و به من گفت: «زنگ زده‌­ام که خودم به شما بگویم که مجروح شده‌­ام تا نگران نشوید».

به او گفتم: «به پدرت بگویم به آن‌جا بیاید؟»

گفت: نه مادر جان نمی­‌خواهد به کسی بگویید به اینجا بیاید، فقط پیش امام رضا (ع) بروید و شفایم را از ایشان بخواهید و پیش هیچ­‌کس دیگر نروید و رو نیندازید، فقط و فقط پیش امام رضا (ع) بروید.

 

27 یا 28 آبان منتشر شود///ماجرای آخرین زیارت سردار شهید «محمدیانی»/ اهتزاز پرچم حرم رضوی در ارتفاعات 2519 

وقتی باران جنود الهی می‌شود

راوی: شهید «محمدعلی حافظی عسگری»

ساعت ۴ بعدازظهر عملیات مسلم ­ابن عقیل (ع) شروع شد. من به عنوان مسئول گروهان بودم. ما به عنوان پشتیبانی به سمت دشمن حرکت کردیم. گروهان ما شامل ۱۰۰ الی ۱۲۰ نفر بود. در راه نیرو‌های گردان را گم کردیم و در بیابان حیران و سرگردان بودیم.

چند نفر از ما که از بچه‌های مشهد بودیم رو به سمت امام رضا (ع) ایستادیم و گفتیم: «یا امام رضا (ع) تو را به جان مادرت زهرا (س) اگر امشب عنایتی نکنی و ما بچه­‌ها را پیدا نکنیم، پیش مادرت حضرت زهرا (س) شکایت می­‌کنیم.»

هنوز چند دقیقه‌­ای از این توسل نگذشته بود که باران آمد و منطقه خیس شد. بعد از یک ربع باران ایستاد و در منطقه ردپای نیرو‌های خودی، روی زمین باقی­مانده بود و ما بدین وسیله نیرو‌های خودی را پیدا کردیم.

 

27 یا 28 آبان منتشر شود///ماجرای آخرین زیارت سردار شهید «محمدیانی»/ اهتزاز پرچم حرم رضوی در ارتفاعات 2519 
 
حال خوش شرطی برای حضور در حرم رضوی

راوی: همسر شهید «محمدرضا ارفعی»

یک روز به اتفاق همسرم به حرم امام رضا (ع) رفتیم، وقتی وارد صحن شدیم محمدرضا به من گفت: «من داخل نمی‌­آیم شما بروید». من تعجب کردم گفتم: «شما که عاشق امام رضا (ع) هستید، چرا نمی­‌آیید؟» گفت: «دلیلش را نمی­‌گویم. روبروی گنبد ایستاد و شروع به اشک ریختن کرد و گفت: «شما بروید». وقتی دیدم اصرار فایده‌ای ندارد، رفتم داخل حرم زیارت‌نامه خواندم، وقتی آمدم دیدم با گردن کج ایستاده و با امام رضا (ع) صحبت می­‌کند.

بعد که وی را صدا زدم آمد، گفتم: «می‌خواهم دلیلش را بدانم که چرا با من داخل حرم نیامدی؟» او در جواب گفت: «بعضی وقت­‌ها آدم یک حال خاصی دارد، آن حال را نداشتم برای همین لیاقت خودم ندیدم که وارد حرم بشوم، چون وارد حرم حضرت رضا (ع) شدن یک حالت خاصی می‌خواهد. فکر کن امام رضا (ع) مرا دارند می‌بینند و من با ایشان صحبت می­‌کنم، ولی بدون آن حال همیشگی، نمی‌دانم برای چی لایق نبودم».

 

27 یا 28 آبان منتشر شود///ماجرای آخرین زیارت سردار شهید «محمدیانی»/ اهتزاز پرچم حرم رضوی در ارتفاعات 2519  

اهتزاز پرچم حرم رضوی در ارتفاعات ۲۵۱۹

راوی: سید حسین نیری هاشمی

قرار بود به منطقه عملیاتی «حاج عمران» برویم، بعدازظهر برادر کاوه کلیه نیرو‌های لشکر را در میدان صبح‌­گاه با تجهیزات کامل فراخوان کرد. بعد برادر کاوه در حالی که پرچم بارگاه امام رضا (ع) را همراه داشت در صحبت­‌های خود گفت: «ان­‌شاءالله پس از ورود به منطقه عملیاتی «کربلای ۲» (منطقه حاج عمران) به حول و قوه الهی عملیات با پیروزی و سرافرازی به پایان خواهد رسید و پس از فتح قله ۲۵۱۹ حاج عمران، این پرچم را به اهتزاز در می‌آوریم.

وقتی این صحبت­‌ها را شنیدم، احساس کردم برادر کاوه نورانیت خاصی پیدا کرده و در این عملیات به شهادت می­‌رسد و چنین نیز شد.

27 یا 28 آبان منتشر شود///ماجرای آخرین زیارت سردار شهید «محمدیانی»/ اهتزاز پرچم حرم رضوی در ارتفاعات 2519 
 

روایتی از آخرین زیارت شهید «محمدحسین محمدیانی»

راوی: مادر شهید «محمدحسین محمدیانی»

یادگار جنگ بود، سرطان بدخیم داشت و پزشکان جوابش کرده بودند. می‌خواست تا در دنیا فرصت باقی است بار دیگر به دیدار یار برود. آخرین زیارت را خود این‌گونه روایت می­‌کند:

«شب بود که به بارگاه ملکوتی امام رضا (ع) وارد شدم. نیمه­‌های شب به کنار پنجره فولاد آمدم. آن‌جا نشستم و مشغول سخن گفتن با مولایم شدم. در کنارم جوانی خوابیده بود. حالش اصلاً خوب نبود. دلم برایش سوخت. بعد از راز و نیاز با خداوند و توسل به حضرت رضا (ع) خوابم برد. نزدیک اذان صبح یکباره از خواب پریدم. احساس عجیبی داشتم. در خواب دیده بودم که چهره‌­ای نورانی از داخل حرم به من نزدیک شد. با همه­‌ی وجودم حضور امام عزیزمان را حس کردم.

با خودم گفتم: «از آقا چه بخواهم؟ من که عمرم را کرده‌­ام». به یاد جوانی افتادم که در کنارم بود. به مولایم عرض کردم: «هر آن‌چه می­‌خواهید به من بدهید به این جوان عطا کنید و...» سبک شده بودم. لحظات زیبایی گذشته بود. بلند شدم و برای تجدید وضو از صحن خارج شدم. وقتی برگشتم جمعیت زیادی را دیدم. می‌گفتند جوانی شفا گرفته. لحظاتی بعد همان جوان را که در کنار نشسته بود دیدم روی دست مردم بود. همه برای تبریک به سمت او می­ رفتند.»

27 یا 28 آبان منتشر شود///ماجرای آخرین زیارت سردار شهید «محمدیانی»/ اهتزاز پرچم حرم رضوی در ارتفاعات 2519 
 

زیارت آخر

راوی: همسر شهید «غلام‌علی علی‌زاده»

با همسرم به مشهد مقدس رفته بودیم، این آخرین سفر زیارتی بود که با هم داشتیم. وقتی برای زیارت مرقد مطهر وارد حرم شدیم بر لبانش خنده و بر چشمانش گریه بود، گویی بهترین دوست خود را می­‌دید و من را فراموش کرده بود. حرم خیلی خلوت بود. بعد از خواندن نماز بیرون آمدم، ولی او را ندیدم.

برگشتم، علی را کنار ضریح دیدم و متوجه راز و نیازش با امام رئوف شدم. غرق عبادت بود و حدود نیم ساعت بود که سر از سجده بر نمی‌داشت. وقتی بلند شد دیدم دست‌ها را به طرف معبود خود دراز کرده و گریه‌کنان چیز‌هایی را از خدا می‌خواست. بعد از دعا به طرف ضریح رفت و گریه می‌کرد که ناگهان از هوش رفت و افتاد.

خادم‌های حرم او را به کناری آوردند. بعد از این‌که به هوش آمد با هم به کنار پنجره فولاد رفتیم، دوباره پنجره­‌ها را محکم گرفت و گفت: «امام رضا (ع) شهادت را نصیبم کن» و دوباره شروع به گریه کرد. با من هیچ صحبتی نکرد تا از حرم بیرون آمدیم، هر چه از او پرسیدم او چیزی نگفت و نمی­‌دانست که من نظاره‌گر رفتار او هستم.

بعد زیارت عازم روستای محل سکونت‌مان «قلعه‌نو» شدیم، غلام‌علی با تمام فامیل خداحافظی کرد و به جبهه اعزام شد. بعد از ۶ هفته خبر شهادت و مفقود شدنش را به ما اطلاع دادند.

27 یا 28 آبان منتشر شود///ماجرای آخرین زیارت سردار شهید «محمدیانی»/ اهتزاز پرچم حرم رضوی در ارتفاعات 2519 
 

مهران معراج دلداده حضرت رضا (ع) شد

راوی: قاسم چمنی

روز‌های اعزام به جبهه مصادف با ماه مبارک رمضان شده بود، هر شب بعد از افطار به اتفاق «علی عباسپور محمدآباد» به حرم می­‌رفتیم. آخرین زیارت ما شب جمعه بود. بعد از دعای کمیل به حرم رفتیم و علی روبروی ضریح حضرت رضا (ع) ایستاد و حضرت را واسطه قرار داد تا خداوند شهادت را نصیبش گرداند.

آن شب آن‌قدر گریه کرد که صورتش خیس شد. بعد از آن به صحن امام رفتیم، آن‌جا خادم‌ها مشغول جارو کردن بودند. جلو رفت و دو تا جارو گرفت و یکی را به من داد. تا ساعت ۲ بامداد صحن امام را جارو کردیم و پیاده به خانه برگشتیم. در راه مدام می­‌گفت: از امام رضا (ع) می‌خواهم حاجتم را بدهد. بعد از دو روز به جبهه رفت و در عملیات آزادسازی مهران شرکت کرد و در این عملیات به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

27 یا 28 آبان منتشر شود///ماجرای آخرین زیارت سردار شهید «محمدیانی»/ اهتزاز پرچم حرم رضوی در ارتفاعات 2519 
 

شهیدی که شهادتش را در حرم حضرت رضا (ع) گرفت

راوی: همسر شهید «سید حسین کاظمی»

بعد از ازدواج با این‌که چیزی نگذشته بود، هر وقت به حرم مطهر حضرت رضا (ع) مشرف می‌شدیم بعد از خواندن زیارت­‌نامه و نماز زیارت، سید حسین کنار ضریح مطهر می‌رفت و در آن حال منقلب می‌شد و گریه زیادی می‌کرد.

یک دفعه به او گفتم: «چرا این قدر گریه می‌کنی؟» گفت: «از امام رضا (ع) فرزند سالم و صالح می‌خواهم». بعد از تولد فرزندمان برای اولین دفعه که به حرم مطهر مشرف شدیم همان جریان پیش آمد. این اتفاق دو مرتبه دیگر هم رخ داد و من از سید حسین علت گریه‌اش را ­پرسیدم و او در جواب به من گفت: «حالا شهادت می­‌خواهم».

آخرین نوبتی که با هم به زیارت رفتیم از حرم که برگشتیم صاحب خانه گفت: «آقایی آمد و این کتاب (نوای عاشورا) را آورد و گفت: «به آقای کاظمی بگو این را آقایی آورده که همیشه با هم به مسجد می­‌رفتید و با هم قرآن می‌خواندید». در آن لحظه هر چه فکر کردیم چنین آقایی را با چنین مشخصات نشناختیم و بعد به من الهام شد که ایشان جواب را از امام رضا (ع) گرفتند که در سفر بعدی به فیض شهادت نائل آمدند.

انتهای پیام/
نظر شما
پربیننده ها