هجرت پیامبر(ص) در شعر آئینی/ باید به خیر بگذرد این «لیلهُ المبیت»

آغاز ماه ربیع الاول، یادآور مبدأ تاریخ هجری قمری و همچنین جانفشانی حضرت امیرالمؤمنین (ع) در راه نجات جان پیامبر گرامی اسلام است.
کد خبر: ۲۶۷۱۱۴
تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۳۹۶ - ۰۸:۳۶ - 20November 2017
هجرت پیامبر(ص) در شعر آئینی/ باید به خیر بگذرد این «لیلهُ المبیت»
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، نخستین روز از ماه مبارک ربیع المولود، مبدأ تاریخ هجری و هجرت مبارک پیامبر نور و رحمت، حضرت ختمی مرتبت (ص) از مکه به مدینه و همچنین یادآور یکی از باشکوه‌ترین وقایع صدر اسلام یعنی جانفشانی حضرت مولا امیرالمومنین (ع) در راه حفاظت از جان پیامبر گرامی اسلام (ص) است؛ واقعه ای که با عنوان «لَیلَهُ المَبیت» در تاریخ نامگذاری شده است:

بایست قهرمان به سلامت رسد و بعد
در اوج قصه راهی غار حرا شود

باید به خیر بگذرد این لیله المبیت
فرداش خیبرانه در بخت وا شود

باید هنوز او ید بیضا نشان دهد
بایست اژدهایی از این دست عصا شود

این وقایع البته در اشعار برخی شاعران مورد توجه قرار گرفته که غلامرضا سازگار یکی از همان‌هاست؛ همو که از معدود شاعرانی است که چندین شعر درباره این مناسبت دارد و در ابیاتی از یکی از این منظومه‌ها، از جانفشانی "جانِ شیرینِ رسول" و "نفس پیامبر" یعنی حضرت علی (ع) می‌گوید:

تا در اوصاف امیرالمؤمنین آید به کار
نه قلم را اقتدار و نه زبان را اختیار

مظهر حق، شیر حق، مرآت حق، میزان حق
کشور حق را مدیر و لشکر حق را مدار

گو که بنویسند جنّ و انس وصفش را مدام
نیست ممکن وصف مولا را یکی از صد هزار

قصّه جانبازی آن جانِ شیرینِ رسول
جان شیرین می دهد بر تن برادر گوش دار

کافران دادند با هم دست از هر طایفه
بهر قتل خواجه ی
"لَولاک" در یک شام تار

گفت پیغمبر به شیر حق امیرالمؤمنین
کای وصیّ و یار من، ای ولیّ کردگار

کافران بر قتل من با یکدیگر بستند عهد
باید امشب جای من در بسترم گیری قرار

گفت حیدر؛ ای دو صد جانِ علی، قربانِ تو
این تو، این جان علی، این تیغ خصم نابکار

جان پاک تو سلامت جان من بادا فدات
گو ببارد تیغ و تیرم از یمین و از یسار

خُفت آن شب مرتضی در بستر ختم رُسُل
گشت پیغمبر دل شب در بیابان رهسپار

نفس خود را جای خود در بستر خود جای داد
خصم خود را ناگزیر آورد سوی کوهسار

ذات حق آن شب به جبرائیل و میکائیل گفت
کَس کُند جان از شما در راه یکدیگر نثار؟

هر دو ماندند از جواب و سر به زیر انداختند
هر دو ساکت هر دو گردیدند از حقّ شرمسار

پس خطاب آمد که بگشایید چشمی بر زمین
بذل جان شیر حق بینید در این شام تار

خفته بهر بذل جان در بستر ختم رسل
گشته محو این همه ایثار چشم روزگار

ای وجودت شمع جمع آفرینش یا علی
وی خزان زندگی را نام دلجویت بهار

با سرانگشت تو مهر و مه کند در چرخ سیر
بر تماشای تو می گردند این لیل و نهار

چه شَوی مَسندنشین و چه شوی خانه نشین
تو امامیّ و امامت از تو دارد اعتبار

بانگ جبریل از اُحد آید به گوش جان که گفت
«
لا فتی إلّا علی، لا سَیفَ إلّا ذوالفِقار»

و اما یکی دیگر از اشعاری که درباره این واقعه تاریخی و ماندگار، ثبت شده، شعر سید حمیدرضا برقعی است که بدون تردید، یکی از بهترین اشعار محدود سروده شده درباره این عید بزرگ است:

شب همان شب که سفر مبدأ دوران می‌شد
خط به خط باور تقویم مسلمان می‌شد

او در این بیت نخستین، به همین مبدأ شدن هجرت پیامبر برای تاریخ هجری اشاره می کند؛ مبدأی که یادآور یک جانفشانی عظیم برای حفظ اسلام محمدی است. او در ادامه این شعر می‌آورد:

شب همان شب که جهانی نگران بود آن شب
صحبت از جان پیمبر به میان بود آن شب

در شب فتنه، شب فتنه، شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها

مرد مردی که کمر بسته به پیکار دگر
بی زره آمده در معرکه یک بار دگر

تا خود صبح خطر دور و برش می‌ رقصید
تیغ عریان شده بالای سرش می‌رقصید

مرد آن است که تا لحظه آخر مانده
در شب خوف و خطر جای پیمبر مانده

شاعر در ادامه همین شعر، اشاره‌ای شاعرانه به آیه شریفه ۶۱ سوره آل‌عمران هم دارد؛ آیه‌ای مشهور به "آیه مباهله" که با تعبیر "أنفُسَنا" و به بیان بسیاری از مفسران، اشاره به امام امیرالمؤمنین(ع) به عنوان «جانِ پیامبر» دارد؛ نکته‌ای که در این بیت شعر جلوه گری می‌کند:

گر چه باران به سبو بود و نفهمید کسی
و محمد،
"خود" او بود و نفهمید کسی

در شب فتنه شب فتنه شب خنجرها
باز هم چاره علی بود نه آن دیگرها

دیگرانی که به هنگامه تمرّد کردند
جان پیغمبر خود را سپر خود کردند

بگذارید بگویم چه غمی حاصل شد
آیه ترس برای چه کسی نازل شد

بگذارید بگویم خطر عشق مکن
جگر شیر نداری سفر عشق مکن

و اکنون نوبت آن است تا معجزه ای از معجزه های این هجرت ماندگار و تاریخی، آشکار شود که همانا اراده الهی برای حفظ جان اشرف مخلوقات خود با "اَوهَن البیوت" که همانا تارهای عنکبوت است و ادامه مسیر اسلام در جاده های پُر پیچ و خم است:

عنکبوت آیه ‌ای از معجزه بر در دوخت
تاری از رشته ایمان تو محکمتر دوخت

از شب ترس و تبانی چه بگویم دیگر!؟
از فلانی و فلانی چه بگویم دیگر؟

یازده قرن به دل سوخته ‌ام می‌دانی
مُهر وحدت به لبم دوخته ‌ام می‌دانی
 

باز هم یک نفر از درد به من می‌گوید
من زبان بسته ‌ام و خواجه سخن می‌گوید

من که از آتش دل چون خُم مِی در جوشم
مُهر بر لب‌ زده، خون می‌خورم و خاموشم.

شعر دیگر درباره این مناسبت، شعری از عباس زحمتکشان است:

آقای خانه، خانه ی عالم سرای توست
لطف و صفای بیت خدا از صفای توست

روحی لَکَ الفِداء، به زبانم همیشگی ست
یعنی تمام آنچه که دارم فدای توست

شش ماهه ام، خودم، حسنم، زینبم، حسین
یکجا فدای یک نخی از آن عبای توست

ثارُ اللَّه است گرچه حسینِ غریب من
خون رگ بریده ‌ی او، خون بهای توست

با میخ در به سینه ی خود حک نموده ام
این هم نشانِ أشهَدُ و أنَّ ولای توست

جبران جافشانیِ در لَیلَهُ المَبیت
این نیمه جان مختصرم در هوای توست

نفس رسول گفته خدا در مَناقب ات
قرآن و آیه آیه ی آن در رثای توست

پایان بخش این نوشتار، باز هم بخشی از شعر دیگر استاد «میثم» است:

طاقی که تا قیام قیامت نیافت جُفت
جان را هماره در ره اسلام ترک گفت

از جبرئیل نغمه ی "إلّا علی" شنفت
در لیلهُ المبیت به جای رسول خفت

تا جان خود فدای پیمبر کند علی
شاهی که هست و بود به دستش مُسَخَّر است

با یک فقیر زندگی او برابر است
از بس که در خلافت خود عدل‌گستر است

سهم عقیل را که بر او خود برادر است
با سهم یک فقیر برابر کند علی

روزی که از خطای همه پرده می‌ درند
روزی که خلق تشنه به صحرای محشرند

دلها ز تشنگی چو شررهای آذرند
آنان که مست جام تولّای حیدرند

سیرابشان ز چشمه ی کوثر کند علی
دنیا ندیده مثل علی، راست قامتی

در هر دلی به پاست، ز شورَش قیامتی
هر نقطه را بُوَد ز ولایش علامتی

هر لحظه ریزد از سر دستش کرامتی
جود از نیاز خلق، فزونتر کند علی

روز جزا که هست همان روز سرنوشت
هر کس به حشر می‌ دِرَوَد هر چه را که کِشت

بخشنده می‌شوند همه کرده‌ های زشت
روید ز شعله‌های جهنّم گل بهشت

گر یک نگه ز دور به محشر کند علی
دست خدا و
"نَفْس" پیمبر فقط علی ست

بعد از نبی به امر خداوند ذوالجلال
ما را امام و هادی و رهبر فقط علی ست

این نام را مَباد به دیگر کَسان دهند
این حق حیدر است که حیدر فقط علی ست

مردی که جان به دست، شب لیله المبیت
جای رسول خفت به بستر فقط علی ست

ای تشنگان حشر به حق خدا قسم
باور کنید ساقی کوثر فقط علی ست

مردی که در مهاجر و انصار از نخست
گردید با رسول برادر فقط علی ست

دیوار کعبه سینه گشود از برای او
مولود بیت حضرت داور فقط علی ست

نوزاد بیت و صاحب بیت و امیر بیت
مهمان بیت همره مادر فقط علی ست

ممدوح "إنّما" که خدا گفته در کتاب
گفتیم و گفته ‌اند مُکرّر فقط علی ست

در روز حشر پیشروِ ختم انبیاء
صاحب علَم به عرصه ی محشر فقط علی ست.

 
منبع: مهر
نظر شما
پربیننده ها