به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، انقلاب اسلامی ایران به مثابه ثمره دستاورد قرنها مبارزه و تلاش در سنگلاخهای راه کمال انسانی و جتماعی، سربرآورد و گوهر حقیقت ناب اسلام را به عناون عزیزترین و گرانقدرترین گمشدهی خویشاز میان سالها تحمیل غربت دین در صحنهی حماسهها و رنجهای تاریخ به کف گرفت و این واقعیتی انکارناپذیر است از این رو بود که این انقلاب بسرعت تبدیل به کانون توجهات و تهاجمات دشمنان گوناگونی شد که این طلیعهی خجسته را به معنای غروب حاکمیت استبدادی و استعماری خود تفسیر میکردند.
وقتی در روز ۳۱ شهریور ماه ۱۳۵۹ هجوم سریع و هماهنگ رژیم بعثی عراق به مرکز نظامی و اقتصادی میهن اسلامی ما، قطعیت وقوع یک جنگ تمام عیار را در منطقه اعلام کرد. این واقعیت تلخ را نیز به همراه آورد.
دشمن از یکسو با شعار صلح طلبی به تبلیغاتی گسترده در عرصهی جهانی دست زد و از سوی دیگر هیچ حریم و مرزی برای آزمندیها، جاه طلبیها و بی رحمیهای خویش نگاه نمیداشت.
بیمارستانها، مساجد، کلیساها و اماکن مذهبی، مدارس و مراکز آموزشی و سادهترین خانههای مسکونی شهری آماج پیاپی حملات موشکی و هوایی قرار گرفت و دردهای فراوان بردل و دیدهی مردم مظلوم بر جای گذاشت، در این میان استان کردستان نیز که خود یکی از استانهای مزی جنگزده بود از این حملات وحشیانه در امان نماند.
شهرها و روستاهای مرزی کردستان در طول هشت سال دفاع مقدس همواره زیر آماج توپخانه و سلاحهای سنگین دوربرد دشمن بودند و علاوه بر این کردستان مجموعاً ۹۳۵ نفر شهید و ۶۶۲ نفر جانباز حاصل این بمبارانها بود و شاید به دلیل موقعیت جغرافیایی، اجتماعی و استراتژیکی شهر سنندج به عنوان مرکز استان که پشتیبان جبهههای غرب و شمالغرب، بتوان بمباران ۲۸ دی را مهمترین بمباران شهرهای استان کردستان در طول سالهای دفاع مقدس نامید.
در ساعت ۱۵ و ۳۰ دقیقه روز ۲۸ دی ماه سال ۱۳۶۵، ۱۸ نقطه فقیر نشین شهر سنندج شامل، خیابان انقلاب، خیابان چهارباغ، آپارتمانهای ادب، تک واحدیهای بنیاد مسکن ۲ نقطه، تقاطع بلوار جانبازان و خیابان فلسطین، میدان نبوت، خیابان نمکی، خیابان اکباتان، منازل مسکونی جنب پادگان و محله تقتقان آماج بمب و راکت هواپیماهای رژیم سفاک بعثی رعاق قرار گرفت. در این بمباران ۲۲۰ نفر از مردم سنندج یه شهادت رسیده و تعداد ۱۲۳ نفر هم جانباز شدند.
خاطرات زمانه مرادی همسر و مادر دو شهید:
اگر چه وضع مالی خوبی نداشتیم، اما همه شاکر و خوشحال بودیم آن روز همسرم تا از روستا برگشته بود و بعد از دقایقی استراحت مشغول مرمت کف حیاط بود که چند ماه قبل بخاطر لوله کشی آب کنده کاری شده بود و فرزندم عادل نیز در حیاط بازی میکرد و ما احتمال ندادیم که یکروز حاشیهی شهر را نیز بمباران کنند، در نزدیکیهای عصر بود که در یک چشم بهم زدن بیشتر ملات شهر را هواپیماهای رژیم بعث عراق بمباران کردند و خانهی کوچک ما هم به کلی تخریب شد و همسایهها من را از زیر آوار بیرون آوردند به محض اینکه چشم باز کردم پسرم فواد (۴ ساله) را که تازه یک جفت چکمهی زرد برای او خریده بودیم را دیدم که خون آلود بر روی زمین افتاده بود واز کههای زرد رنگش او را شناختم و بعد متوجه شدم همسرم نیز به همراه پسرم عادل که در بغل پدرش قرارا داشت شهید شده اند.
زندگینامه شهیدان بتول حسینی، چنور، خبات و چیمن مشیری علی آبادی:
شهیده بتول حسینی در شهر سنندج متولد شد، پدرش احمد و مادرش شهیده فاطمه بیابانی بود، ۱۵ دی ماه سال ۱۳۳۹ پا به عرصهی وجود نهاد، دوران کودکی اش در کانون گرم خانواده سپری شد، توفیق تحصیل علم را پیدا نکردو در محضر مادر دلسوزش درس چگونه زیستن را فرا گرفت و در سن هفده سالگی با آقای شکرالله مشیری علی آباد از دواج کرد و زندگی مشترکشان در کمال سادگی شکل گرفت.
اول شهریور سال ۱۳۵۸، اولین فرزندشان چنور دیده به جهان گشود چنور دو ساله نبود که بردارش در آستانه سال جدید در شانزدهم اسفند ماه سال ۱۳۵۹ به جمع خانواده پیوست، چنور و خبات به محفل خانواده صفای خاص بخشیده بودند وگاهی در بازیهای کودکانهی خود والدین را نیز شریک میکردند که سومین فرزند خانواده در ۳۱ شهریور ماه سال ۱۳۶۲ دیده به جهان گشود و سه بهار از زندگی آخرین فرزند خانواده نگذشته بود که چنور با رسیدن به سن ۷ سالگی در کلاس اول ثبت نام کرد.
بعد از امتحانات ثلث اول همان سال این مادر فداکار بر اثر بمباران هواپیماهای رژیم بعث عراق مظلومانه در بعداز ظهر روز یکشنبه ۲۸ دی ماه سال ۱۳۶۵ به همراه سه فرزند دلبندش به شهادت رسیدند و فراز پاکشان در کنار هم در گلزار بهشت محمدی برای همیشه تاریخ حکایت از مقاومت ایثار و از خود گذشتگی مردم این دیار میکنند.
منبع: آفتاب دل