به گزارش گروه سایر رسانههای دفاع پرس، متن پیش رو نگاهی است به فیلم «مخفی سازی» که طی آن سعی شده هم متن سینمایی اثر و هم لایه های فرامتن آن مورد نقد و تحلیل قرار گیرد.
فیلم سینمایی مخفی سازی (Submergence) محصول مشترک سال 2018 ایالات متحده، اسپانیا و فرانسه به کارگردانی ویم ویندرز، کارگردان آلمانی الاصل بر اساس فیلم نامه ای از ارین دیگنام است. تریلری عاشقانه با تمی جاسوسی و سیاسی که چندان چنگی به دل نمی زند.
وقتی در یک نگاه کلی فیلم را مورد قضاوت قرار می دهید، این سوال در ذهن شکل می گیرد که به واقع اثر یک تریلر و ملودرام رمانتیک و عاشقانه است که با تمی سیاسی و جاسوسی در آمیخته و یا برعکس، مخفی سازی را باید یک فیلم جاسوسی و سیاسی دید که رنگ و بویی رمانتیک هم به خود گرفته است. این مشکل و نقص که بر کل اثر سایه انداخته یقینا در وهله اول از فیلم نامه دیگنام نشات می گیرد. فیلم نامه ای که اقتباسی است از داستانی با همین نام از جی. ام لگارد؛ به واقع داستان لگارد هم پیش از خود فیلم نامه این نقص را با خود به همراه دارد. اما گویا ارین دیگنام با یک خود آگاهی درامش را بر مبنای همین نقص پیاد کرده و پیش می برد که تا انتها این سوال مانند موریانه ذهن مخاطب را می خورد. پلات درباره جیمز مور، مامور MI6 است که قبل از آغاز ماموریتش در میان داعش آفریقا، در سواحل فرانسه دل بسته یک اقیانوس شناس به نام دانیلا فیندرز می شود که با رفتن او به ماموریت و دستگیریش ماجراها طور دیگری رقم می خورد. اما در زمان پرداخت این پلات تقریبا جذاب، فیلم نامه نمی تواند منطقی درست را برای این خط داستانی پیش ببرد. در سایه این مساله اساسا چه کتاب لگارد و چه فیلم نامه اقتباسی دیگنام دوپاره است.
قسمت اول بخش رومانتیک درام است که در سواحل فرانسه می گذرد. اما به ناگاه با رفتن جیمز به آفریقا بخش دوم آن که تمی جاسوسی و سیاسی به داستان تزریق می شود که تا به انتها این دوپاره درام یا به نگاهی دیگر ملودرام، دیالکتیک جدی با هم برقرار نمی کنند. شاید نگاه فیلم درباره همین جدایی ناخواسته باشد. اما این مساله و دیگر نکاتی که قرار است در بطن درام منتقل شود، همگی خارج از متن و برعهده بینش ضمنی مخاطب است که این مساله می تواند با ایجاد انتزاع پررنگ موجبات جدایی مخاطب از دنیای اثر شکل دهد. در سایه عدم دیالکتیک و تداوم دوپارگی اثر دو کاراکتر اصلی داستان هم به پرداخت و پختگی لازم نمی رسند. جیمز به یک باره و بدون هیچ منطقی توسط داعش در آفریقا دستگیر می شود، بدون این که بفهمیم چرا و چگونه. از آن سو نیز دانیلا که در یک سفر تحقیقاتی است که تا پایان منتظر تماسی از جیمز می ماند و این دل مشغولی در دورنش چالش هایی را به وجود آورده است. این دوپاره و یا دوتکه داستان تنها از جریان سیال ذهن فیلم نامه با مونولوگ ها و فلش بک های هر کدام از دو کاراکتر تا به انتها ادامه پیدا می کند.
در ادامه نیز داستانک های هر کدام از این دو بخش و شخصیت های ضمنی آن به خصوص دکتر شدید، یوسف افغانی و سیف نیز نمی تواند خود را به عنوان بخشی از درام که تنه ای به ملودرام هم می زند تا به انتها همراه کند. لذا تمام کلماتی که فیلم نامه به دنبال شناساندن آنها به مخاطب است از جمله عشق، سیاست، وجود شناسی، هستی شناسی و دین به خصوص در بخشی از داستان که یوسف افغانی و دکتر شدید به دنبال مسلمان کردن جیمز هستند، سطحی و البته نمایشی باقی می ماند. چون بار معنایی هر کدام از این کلمات به مراتب بیشتر از توان فیلم نامه دیگنام است.
مکمل این فیلمنامه، کارگردانی ویندرز است که اگر چه در کارنامه پرکار او می توان آثار به مراتب جدی تری از اثر متاخرش دید، اما نمی توان مخفی سازی را جزء آنها قرار داد. البته این نکته باعث نمی شود توان او را در کارگردانی را زیر سوال برد. حتی در همین فیلم نیز این توان او به شدت مشهود است. اما به دلیل نقص های فیلم نامه تمام کار ویندرز نیز ابتر باقی می ماند. در غیر این صورت توان او در زمینه اجراء به خصوص میزانس های او چه در بخش جنگی و چه در کشتی تحقیقاتی با آن محدویت مکان نشان از پختگی ویندرز می دهد. نماهای بیونت دبی هم توانسته فضای بصری را تا به اندازه ای درست و منطقی جلوه دهد. اما در این فیلم آن چه بیش از همه می تواند باعث نقص و یا قدرت اثر شود، تدوین تونی فورس شامر است. اگر چه برآیند کاری فورس شامر قدری از ریتم فیلم کاسته چرا که این فیلم توان یک اثر 112 دقیقه ای را ندارد، اما تقریبا نماها درست در کنار هم چیده شده اند. مساله مهم دیگر به بازی ها باز می گردد. شاید جیمز مک آوی و آلیسیا ویکندر نام هایی باشند که خود به خود مخاطب را به فیلم جذب کند، اما بازی ها نیز علیرغم این که خوب هستند، نمی توانند در مخاطب کشش خاصی را ایجاد کند گویی فیلم روح بازی ها را هم تسخیر کرده است. لذا در کل فیلم سینمایی "مخفی سازی را نباید فیلمی متفاوت به عشق و سیاست دانست، اگر چه خود اثر تمایل دارد این تفاوت را با دیگر آثار نشان دهد.
فیلم سینمایی مخفی سازی (Submergence) شاید در ظاهر نشانی از یک اثر سیاسی را نداشته باشد، اما زمانی که لایه های فرامتن اثر به خوبی تحلیل می شود، شاهد آنیم که اثر نه تنها نگاهی جانب دارانه را به مساله دین، به خصوص دین اسلام دارد، بلکه تا به انتها سعی دارد این نگاه جانب دارانه اش، نه به صورت مستقیم که به صورت پنهان در ناخودآگاه مخاطب جای گیرد. مساله مهم دیگر در خصوص فرامتن اثر این است که در طول فیلم گویا اثر در حال خلط کردن اسلام با افراطی گری است؛ به خصوص زمانی که یوسف افغانی و شدید به دنبال مسلمان کردن جیمز هستند. لذا فیلم دین اسلام را مترادف افراط گرایی و ضد مسائلی از جمله عشق، زندگی، شادی و خانواده می داند. زمانی که سیف نارنجکی را درون خانه ای تنها به دلیل تماشای ماهواره می اندازد، نشان از این نگاه به شدت خطی در فرامتن دارد. اتقافا جدایی که اگر چه در متن سینمایی به خوبی پرداخت نشده است، اما در فرامتن می تواند حاوی نکته ای بسیار مهم باشد که دین و به خصوص دین اسلام سبب نابودی مفهومی به نام عشق در جهان است. به خصوص که فیلم تا به انتها با لحن ملودرام خود این جدایی را ادامه می دهد تا هر چه بیشتر این مساله در پس ذهن مخاطب جای گیرد. لذا با پایان نمایش بیننده نوعی گارد را در مقابل دین را خواهد گرفت. اگر چه این گارد به صورت رفتاری چکشی در بیننده مشهود نیست. بلکه نوعی نفرتی زیرپوستی در مخاطب شکل خواهد گرفت. مضافا این که فیلم اسلام را مخالف آبادانی و سازندگی هم معرفی می کند. زمانی که جیمز اعلام می کند توان تعمیر پمپ را برای رسیدن آب به روستا دارد با مخالفت دکتر شدید روبه رو می شود چرا که رسیدن آب به عدم کنترل شرایط از سوی آن گروه می انجامد. مسائلی از این دست که در فیلم کم نیست همگی نشان از این دارد که یا بینش جی. ام لگارد در جایگاه نویسنده کتاب مخفی سازی (Submergence) و اریک دیگنام هم به عنوان نویسنده فیلم نامه با نوعی نگاه خطی درهم آمیخته است و یا این که خالقان مخفی سازی هیچ شناختی از دین اسلام ندارند.
منبع: دیپلماسی ایرانی