به گزارش خبرنگار دفاع پرس از یزد، روز ۲۶ مردادماه سال ۱۳۶۹، میهن اسلامی شاهد حضور آزادگان سرافرازی بود که پس از سالها اسارت در زندانها و اسارتگاههای مخوف رژیم بعث عراق، قدم به خاک پاک میهن اسلامی خود گذاشتند. آزادگان، با ایمان راسخ خود در برابر همه فشارهای جسمی و روحی دشمنان ایستادند و روابط اجتماعی جامعه کوچک اردوگاهی خود را بر پایه اخلاق حسنه بنا نهادند و از شکنجههای مزدوران بعثی هراسی به خود راه ندادند.
«محمدعلی نعیمینژاد» نمونه انسانهای وارستهای است که مشکلات اسارت با بند بند وجودش عجین شده است؛ وی با شرکت در میزگرد تخصصی دفاع پرس که به مناسبت بازگشت آزدگان به میهن اسلامی در یزد برگزار شد، خاطرات، رنجها و لحظات ناب اسارتش را با دیدهگان اشک آلود برای ما بازگو کرد.
وی متولد سال ۱۳۴۳ محله «نعیم آباد» یزد است و میگوید: راهنمایی بودم که دوستانم در منطقه کردستان به شهادت رسیدند، همان زمان من وارد بسیج شدم، ۱۷ ساله بودم که پس از طی کردن دورههای آموزش نظامی در پادگان «شهید بهشتی»، به سیستان و بلوچستان رفتم و از آنجا با لشکر ثارالله و گردان فاطمةالزهراء (س) تیپ «نور» به منطقه عملیاتی اعزام شدم.
«نعیمینژاد» با اشاره به عملیات «الی بیت المقدس» اظهار داشت: در این عملیات من مسئول بخشی از یکی از کانالها بودم و به همراه رزمندگان مشغول انتقال اسرای عراقی و زخمیها به خارج از منطقه بودیم که من دیدم یکی از رزمندگان بسیم چی در حالی که دو زانو نشسته بود صورتش را لبخند پوشانده بود، بیسمش روشن و خاموش میشد؛ من سرزنشش کردم. گفتم الان موقع خندیدن نیست پاشو کمک کن اصلا متوجه نبودم که شهید شده است وقتی فهمیدم خیلی منقلب شدم، اما فرصت برای عزاداری نبود.
وی لحظه اسارت خود را اینجنین بازگو کرد: نزدیکهای عملیات «والفجر مقدماتی» بود، اما من چون مربی آموزش نظامی بودم، اجازه نمیدادند به جبهه اعرام شوم، تا توانستم کسی را به جای خودم معرفی کنم و به منطقه عملیاتی بروم، خیلی طول کشید. در عملیات «والفجر مقدماتی» سه گردان از یزد اعزام شده بودنند که من در لشکر ثارالله و گردان امام علی (ع) به فرماندهی «حسن انتظاری» آماده جنگ شدم.
نعیمینژاد ادامه داد: ناخدا «افضلی» تودهای بود و همه اطلاعات این عملیات را به عراقیها داده بود و عراقیها در مسیر کمین گرفته بودند و متوجه شدیم عملیات لو رفته و دستور عقب نشینی گرفتیم، روی تانک راهنما سوار شدیم، اطراف پر بود از زخمیها و مجروحان و صحنههای بسیار دردناکی بود؛ هوا در حال روشن شدن بود که در چالهای که عراقیها در اطراف کنده بودنند افتادیم و عدهای درجا به شهادت رسیدند.
همه منطقه آتش و خون بود، نیروهای دشمن که آنجا بودنند به نظرم سودانی بودنند، چون هم سیاهپوست و هم بسیار هیکلی بودند و در حال که پای پیاده در حال عقبنشینی بودم، ناگهان چیز سنگینی به سرم برخورد و از هوش رفتم.
فقط یکی از دوستان میگفت: «فکر کردیم شهید شدی»، اما بلندت که کردیم نفست برگشت بنابراین با خودمان همراهت کردیم؛ اما من لحظات اسارت را به خاطر ندارم.
وی از لحظاتی که وارد عراق شدند تا به اردوگاه رسیدند را جزو لحظات سخت و طاقتفرسا قلمداد و گفت: در آن عملیات یزدیها بیشترین اسیر را دادند، برای تبلیغات ما را در شهرها میچرخانند و مردم به شکل بسیار زنندهای از ما استقبال میکردند و بسیار به اسرا اهانت کردند.
اکثر اسرا از لحاظ جسمی آسیب دیده بودنند و این برخورد عراقیها روی روحشان تاثیر بدی گذاشت. بعد از سه روز تحمل گرسنگی و تشنگی بالاخره به اردوگاه موصل رسیدیم و ذکر کامل دعای توسل در آن مقطع باعث تسلی روحم شد.
این رزمنده سرافراز سختترین و دردناکترین حادثه زمان ارسات را ارتحال امام خمینی (ره) دانست و تاکید کرد: از طریقهای مختلف پیگیر اخبار ایران بودیم، وقتی خبردار شدیم که حضرت امام مریض هستند ختمهای صلوات، زیارت عاشورا و... نذر کردیم، اما متاسفانه مرحوم شدن حضرت امام، ضربه سختی به ما بود که تا ۴۰ روز عزاداری کردیم.
نعیمینژاد با اشاره به خاطره زیارت امام حسین (ع) و امام علی (ع)، از این روزها به عنوان نابترین روزهای اسارتش نام برد و ادامه داد: به همت حجتالاسلام «ابوترابی» ما را به کربلا و نجف بردند، این زیارت انرژی شایانی به اسرا داد که بتوانیم باقی مانده روزهای اسارت را راحتتر تحمل کنیم.
این آزاده جانباز خاطره بازگشت خود به میهن اسلامی را اینگونه شرح داد: ما سومین یا چهارمین گروهی بودیم که وارد ایران اسلامی شدیم؛ چون عراقیها برای درست کردن جنگ روانی و فشار روحی به اسرا بارها به ما گفته بودند که میخواهیم آزادتتان کنیم و حتی تا پای هواپیما ما را برده بودنند؛ تا پا در خاک کشورمان نگداشتیم باورش برایم بسیار سخت بود.
آن دوران در شرایط سخت جسمی به سر میبردم، زمان اسارت ۶۵ کیلو بودم، اما بعد از ۸ سال اسارت ۴۰ کیلو شدم. براساس این موضوع از لحظه که وارد خاک کشورمان شدیم بعد از دیدار مقام معظم رهبری (مدظلهالعالی) و زیارت بیت حضرت امام (ره) مدتی را در قرنطینه پزشکی به سر بردیم و بعد از استقبال در «یزد» به آغوش امن خانواده برگشتیم.
انتهای پیام/