«علی محمدینسب» همرزم شهید «محسن سلیمانی» در گفتوگو با خبرنگار دفاع پرس در کرمان، در مورد خصوصیات این شهید والامقام اظهار داشت: این شهید «محسن سلیمانی» سال ۱۳۴۴ شخصی سربهزیر داشت و اگر ساعتها کنارش بودی و با وی حرف نمیزدی. کلامی نمیگفت. همیشه محسن را در حال فکر کردن و مطالعه میدیدی و لبخند زیبایی برلبانش نقش بسته بود و با وقار و حیای خاصی راه میرفت.
مدیر مؤسسه حماسه و جهاد «ثارالله» رفسنجان افزود: اهل غیبت نبود و اگر شخصی در حال غیبت کردن بود، آن مکان را ترک میکرد یا وی را از غیبت کردن پشیمان میکرد و موضوع صحبت را تغییر میداد. همیشه نمازهایش را در اول وقت میخواند، اهل مطالعه کتاب و درس خوان بود، بههیچ عنوان حرف و سوالی را بیمقدمه نمیپرسید در صورت ضرورت مطلبی را بیان میکرد و با عبارت کوتاه سخن میگفت.
وی ادامه داد: «محسن» از جمله بچههای روستای «راویز» بود که در خانهای نیمهکاره و ارزان قیمت زندگی میکرد و درس میخواند و به کار بنایی برای تامین مخارج زندگی خود میپرداخت، تا هم کمک خرجی برای تحصیل وی باشد و هم بتواند با قیمت پایینتری اجاره بهای خانه را پرداخت کند، بیشتر دانشآموزان روستایی اینگونه زندگی میکردند که تعداد زیادی از شهدا همین دانشآموزان بودند.
«محمدینسب» بیان کرد: «محسن» در زمانی که در دبیرستان «شریعتی» درس میخواند، همانند سایر همرزمانش کار نیز میکرد و بیشتر زمانها به کار ساخت و ساز بنایی در این خانههای نیمهکاره میپرداخت. همیشه در زنگ تفریح مدرسه و خلاصه هر وقت که وی را میدیدی، کتابی در دست داشت و در حال مطالعه بود.
وی ادامه داد: من به شهید «عظیمی» و «سلیمانی» علاقه خاصی داشتم؛ با این بچهها دوست بودم و با غذایی در منزل که مادرم درست میکرد از آنها گاهی اوقات پذیرایی کرده و از آنها میخواستم که مهمان خانواده ما باشند، همچنین در مدرسه و مشکلات نیز حامی آنها بودم.
مدیر مؤسسه حماسه و جهاد «ثارالله» رفسنجان یادآور شد: اولین نفرهایی که از دبیرستان «شریعتی» رفسنجان استان کرمان به جبهه اعزام شدند، من، «محسن» و تعداد دیگری از دانشآموزان روستایی بودیم. «محسن» خیلی کم حرف میزد برای همین مورد توجه مسئولین اطلاعات سپاه قرار گرفت؛ بنابراین «محسن» به عنوان نیروی اطلاعات عملیات وارد جنگ شد.
وی ادامه داد: چندین مرتبه به جبهه اعزام شد و سرانجام در مرحله آخری که به جبهه اعزام شد، بهعنوان تکتیرانداز همراه با «ناصر حیدرپور» بهعنوان غواص در عملیاتها حضور داشتند. «محسن» تازه دیپلم گرفته بود و در دانشگاه شرکت و قبول شد، ولی در نهایت به دانشگاه الهی رفت.
محسن اول تیرماه سال ۶۶ در «ماووت» عراق در اثر اصابت تیر و ترکش به پا و دستش به شهادت رسید و حتی پیکر وی در منطقه چند روزی مانده و شیمیایی شده بود. تا اینکه در روستای «راویز» استان کرمان به خاک سپرده شد.
انتهای پیام/ 191