به گزارش گروه سایر رسانههای دفاع پرس، غلامرضا سازگار از شاعران و ذاکران باسابقه اهل بیت (ع) است که اغلب اشعار وی در مدح و رسای اهل بیت (ع) است و در کنار آن اشعار فراوانی برای انقلاب و شهدا سروده است. از جمله آثار او مجموعه اشعار با نام «نخل میثم» است که کمتر مداحی است که از آن بهره نبرده باشد.
کتاب غزلیات آتش مهر، ماه خون گرفته در شش جلد، بهار امامت در پنج جلد، صدف نبوت در پنج جلد، مرآت ولایت در پنج جلد، از صیام تا قیام در پنج جلد از دیگر آثار اوست.
با این پیشکسوت شعر و مداحی اهل بیت به مناسبت ماه محرم به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید؛
*با شروع ماه محرم در دل شیعیان و دوستداران امام حسین (ع) انقلابی ایجاد میشود که آن را میتوان به طور محسوس در زندگی مردم و در جامعه دید بطوری که اصلاً چهره شهر و مردم عوض میشود و یک نوع همدلی و انسجام اجتماعی رخ میدهد، به نظر شما این مسئله را چگونه میتوان تحلیل کرد؟
پیامبر فرمود: «خداوند حرارتی از حسین در دلها قرار داده که این حرات هرگز خاموش نمیشود» و بلکه این حرارت روز به روز بیشتر میشود. این حرارت غیر از محرم هم در دل مردم شعله میکشد، ولی تقریبا از بعد عید غدیر مردم برای عزاداری آماده میشوند و این آتش هر لحظه تا روز عاشورا در دل مردم برافروختهتر میوشد.
من در یک شهری بودم که دو جوان برای پرچم زدن در شهر فعالیت میکردند و به من خبر دادند که آنها دچار برق گرفتگی شدهاند و با شدت به زمین خوردهاند و هر دو آنها دستشان قطع شده بود. من یادم میرود که به یکی از اینها گفتم که من افرادی را میشناسم که با خرج خوشان شما را به یکی از کشورهای خارجی ببرد تا دست مصنوعی برای شما درست کنند. اما او گفت: من دستی که در راه خدا و در راه امام حسین (ع) دادهام پس نمیگیرم.
من آن شب خیلی منقلب شدم. او واقعا از دل حرف میزد. این همان حرارتی است که در دلها روشن است و روز به روز این حرارت بیشتر خواهد شد. وقتی شیعیان برای امام حسین (ع) عزاداری میکنند روی افراد بیگانه هم اثر میگذارد. در جریان امام حسین (ع)هزار و ۳۰۰ سال است که مردم گریه میکنند و اشک آنها نه تنها کم نشده است بلکه بیشتر هم شده است. یعنی به من یاد دارم که امروز مردم از ۵۰ سال پیش بیشتر گریه میکنند و مسلم به شما عرض میکنم که ۵۰ سال دیگر گریه و فریاد مردم در عزاداری امام حسین (ع) بیشتر میشود.
حسین (ع) «وجه ربک» بود. چون کار حسین (ع) برای خدا بود. هر عملی که برای خدا باشد، آن عمل ماندگار است. بهترین تبلیغ همین اخلاص امام حسین (ع) است.
اما چرا اینگونه میشود؟ قرآن میفرماید «کلُّ مَنْ عَلیها فَان وَ یبقَی وَجْهُ رَبَّک ذوالجلالِ والاکرام». ببینید امام حسین (ع) و عبدالله زبیر هر ۲ گفتند که با یزید بیعت نمیکنیم. عبدالله زبیر بیعت نکرد و فرار کرد و امام حسین هم شبانه از مدینه بیرون آمد. عبدالله زبیر جنگید و امام حسین هم جنگید. عبدالله زبیر کشته شد و امام حسین هم به شهادت رسیدند. چرا باید اسم امام حسین عالم را بگیرد و اصلاً اسمی از عبدالله زبیر در میان نباشد؟ چون حسین (ع) «وجه ربک» بود. چون کار حسین (ع) برای خدا بود. هر عملی که برای خدا باشد، آن عمل ماندگار است. بهترین تبلیغ همین اخلاص امام حسین (ع) است.
وقتی از امام حسین سوال میشود که چرا زن و بچه خود را به همراه خود میبری، میگوید خدا میخواهد اینها را اسیر ببیند. مرتب افرادی جلوی امام حسین را میگیرند که حضرت را از این راه منصرف کنند. حضرت وقتی میخواهد از مکه حرکت کند و به سمت کربلا برود خطبهای میخواند و میفرماید مرگ به گردن اولاد آدم مثل گردنبند جواهری است که به گردن عروسان است. کسی که میخواهد برای خدا کشته شود مرگ در نظر او اینگونه است.
یاران امام حسین هم «وجه ربک» بودند. آنها در شب عاشورا وقتی امام بیعت خود را از آنها برمی دارد هر یک حرفی زندند. یک نفر گفت: یا حسین اگر عمرها جاودانی بود و خدا مرگ را خلق نکرده بود به عزت و جلال خدا حاضر بودم عمر جاودان را از من بگیرد و مرگ در راه تو را به من بدهد. این جور عاشق امام حسین بودند.
حبیب گفت: اگر هفتاد بار قطعه قطعهام کنند و مرا بسوزانند و خاکسترم را به باد بدهند و دوباره زنده شوم باز هم در راه تو جان میدهم. زهیر گفت: اگر هزار بار با من چنین و چنان کنند باز هم در راه تو جان میدهم.
«یاد دارم این سخن را از زهیر
آنکه در تاریخ خون یادش بخیر
گفت: ای جانها بلا گردان تو
هست هستیآفرین قربان تو
گر هزاران بار از شمشیر تیز
گردد اعضای زهیرت ریز ریز
پارههای پیکرم سوزد به نار
باد خاکم را برد در کوهسار
باز باد آرد بهم خاکسترم
جمع گردد عضو عضو پیکرم
بار دیگر روح آید در تنم
با تو هرگز عهد خود را نشکنم
عضو عضوم باز گوید یا حسین (ع)»
چه تاثیراتی را از رهگذر هیئات مذهبی و عزاداری بر سیدالشهدا میتوان برشمرد؟
انقلاب ما را همین عاشورا پیروز کرد. در یک راهپیمایی پنج میلیونی همه نوحه میخواندند. هیئات مذهبی مردم را بیدار میکند. مردم را به جوش و خروش و به حرکت وامی دارد
یکی از تاثیرات هیئات مذهبی بزرگداشت شعائر است. این شعائر را هیچ دینی ندارد. من یادم دارم از میدان شوش تا بازار مردم این دم را میدادند «حسین گفتا دین عقیده و جهاد است/ بیعت من حرام با ابن زیاد است/ شیوه من بود حق پرستی/ شیوه او قمار است و مستی». هزار نفر با نوا به سینه میزدند و این شعار را میدادند؛ لذا انقلاب ما را همین عاشورا پیروز کرد. در یک راهپیمایی پنج میلیونی همه نوحه میخواندند. یک سر جمعیت میدان امام حسین بود و آن سر جمعیت میدان آزادی. دیگر تاریخ این را به خود نمیبیند.
هیئات مذهبی مردم را بیدار میکند. مردم را به جوش و خروش و به حرکت وامی دارد. این هیئات هدف امام حسین را برای هر زمانی به فراخور آن زمان مطرح میکند. باطل را در هر زمانی نشان میدهد.
شما به عنوان فردی که سالها توفیق خدمت در آستان سیدالشهدا را دارید چه تعریفی را از مداحی و نوکری امام حسین (ع) ارائه میکنید؟
مداحی 2 جور است. یکی مداحی است که فقط برای پول مداحی میکند. او هم کارش مقدس است، اما دیگر به او نوکر نمیتوان گفت. او کاسب است. البته باز هم امام حسین به او عنایت میکند.
اما نوع دیگری از مداحی داریم که خاصاً برای اهل بیت است. یا پول نمیگیرد یا اینکه هر چه به او دادند هیچ نمیگوید. خدا میرزا اسماعیل دولابی را رحمت کند. مداحی به او گفت: مرا نصیحت کن، ایشان فرمود: سعی کن خودت را به امام حسین بفروشی، امام حسین را به خودت نفروش. مداحی که خودش را به امام حسین بفروشد در یک کلمه عاشقِ صادق است. مداح عاشقی است که صادق است راست میگوید و امام حسین (ع) را به هیچ چیز نمیفروشد.
لذت مداحی را کسی میبرد که تنها برای اربابش مداحی میکند. من گاهی در خانه تنها نشستهام، رو به قبله مینشینم و برای خود میخوانم «از آب هم مضایقه کردند کوفیان، خوش داشتند حرمت مهمان کربلا» و... همین شعر مرا میگریاند. کسانی که با امام حسین خلوت میکنند در جلوت هم خوب میتوانند نوکری کنند.
خیلیها از من سوال کردند که بعد از اینهمه نوکری از امام حسین (ع) چه میخواهی؟ پاسخ من این است که اولاً هر آنچه که حضرت برای من بخواهند من همان را میخواهم. اما این را اضافه کنم که از خود امام حسین چه چیزی بهتر؟ خودش را میخواهم.
امیرالمومنین در دعای کمیل میفرمایند «صبرت علی عذابک، فکیف اصبر علی فراقک» یعنی من بر عذاب تو میتوانم صبر کنم، اما فراق تو را چگونه تحمل کنم؟ برای امیرالمومنین دوری از خدا از جهنم بدتر است.
از نظر شما خصائص اشک بر سیدالشهدا و عزاداری برا آن چیست؟
این جواب را من از زبان میرزااسماعیل دولابی میدهم. من یک شب خواب دیدم که مرحوم مرشد باقر کنار ضریح حضرت معصومه ایستادهاند و به او گفتم مرشدباقر چطوری؟ گفت: من خیلی برای تو دعا میکنم. به او گفتم آن طرف چه خبر است و از انسان چه میخواهند؟ گفت: تضرع و حزن.
من این خواب را برای میرزا اسماعیل دولابی تعریف کردم. گفت: یک کتاب با تو حرف زده است. خصوصیت اشک بر امام حسین این است که مادامی که انسان از حسین (ع) لبریز نشود نمیتواند گریه کند. اختیار گریه دست خود آدم نیست. تا دل نسوزد و از حزن پر نشود نمیتواند برای امام حسین گریه کند. خصائص گریه بر حسین (ع) این است که انسان از امام پُر میشود و لبریز میگردد. لبریز شدن آن هم همین اشک است.
پرتکرارترین توصیه رهبر انقلاب به مداحان که تقریبا در همه دیدارهایی که آقا با مداحان داشتهاند آن را مطرح کردهاند، بحث توجه به شعر است. شما علاوه بر مداحی در کسوت شاعری اهل بیت قرار دارید به نظر شما الزامات شعر هیئت که از آن به شعر آئینی یاد میشود چیست؟
امام حسین (ع) فرمود: من قیام نکردم مگر برای امر به معروف و نهی از منکر. شعرایی که شعر میگویند باید توجه کنند که شعر ولایی و اهل بیتی باید به انسان بصیرت دهد.
چه بسا جوانی ۲ ساعت سینه میزند و گریه میکند و اجر زیادی هم میگیرد، اما او از گریه لبریز میشود، ولی از بصیرت و امر به معروف لبریز نمیشود.
امام فرمودند: دست از روضه برندارید که ما با روضه زنده هستیم. اما کدام روضه؟ روضهای که با آن هدف اهل بیت را به مردم بشناسانیم.
من چند تا شعر قبل از انقلاب برای امام حسین گفته بودم که این اشعار آنقدر به نظام طاغوت برخورده بود که یکی از دانشجوها در تلویزیون گفت که حسینی معدوم رئیس ساواک، ۱۵ روز من را شکنجه داد تا من بگویم این شعر از کیست و من نگفتم
من چند تا شعر قبل از انقلاب برای امام حسین گفته بودم که این اشعار آنقدر به نظام طاغوت برخورده بود که یکی از دانشجوها در تلویزیون گفت که حسینی معدوم رئیس ساواک، ۱۵ روز من را شکنجه داد تا من بگویم این شعر از کیست و من نگفتم.
آن شعر این است:
«آمدم تا نهضت خون و شرف برپا کنم
بهترین برنامهام را کربلا اجرا کنم
آمدم تا بین انسانساز و انسانسوز را
داوری در انقلاب سرخ عاشورا کنم
آمدم بر ضد تبلیغات مسموم یزید
هر مبلغ را به گفتار خدا گویا کنم
آمدم با روی سیلی خورده اطفال خویش
سرخ رو اسلام را، چون لاله حمراء کنم
ای حقیقتکش، فضیلتکش، شریعتکش یزید!
من کی از مزدورهای پست تو پروا کنم
من در این بازار جانبازی قدم بگذاشتم
تا که خون پاک خود را با خدا سودا کنم»
من نمیگویم همه شعرهای کربلا اینگونه باشد. کربلا هم «الان انکسر ظهری» دارد و هم «هیهات من الذله» دارد. من میخواهم بگویم که شاعرها اگر شعر برای امام حسین میگویند هر ۲ بعد عاطفه و گریه و حماسه را رعایت کنند.
نمیشود در حین حماسه از مردم گریه بگیریم، اما میشود لابه لای اشعارمان جملاتی بگوییم که مردم را بیدار کند. روضه امام حسین (ع) بیدارکننده است.
وقتی مرحوم شیخ عبدالکریم حائری دستور میداد قبل از درس طلبگی روضه بخواند. طلبهها ایراد گرفتند و گفتند این روضه قبل از درس برای چیست؟ فرمود: این احکامی که ما میگوییم، میوههای اسلام است. این اشک آبی است که به آن نخلها داده میشود. اگر آب به این نخلها داده نشود اینها میخشکد و از بین میرود. نهضت امام حسین را اشک نگه داشته است، ولی نه تنها اشک، اشکی در آن معرفت باشد.
مثلا یکی روضه میخواند و میگوید امام حسین در گودال، خاکهای کربلا را زیر صورت خود کشید و گفت: «ای زمین کربلا مادر ندارم». اما این حرف تحقیر کننده است.
امام حسین صورت به خاک گذاشت و فرمود: «إلهِی رِضًی بِقَضائِکَ تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثینَ». واقعا کدام عبارت بهتر است؟ عبارت دوم هم گریه دارد و هم حماسه و معرفت.
به طور کلی رهبر انقلاب همیشه از آن شاعری تجلیل کردهاند که با هدف شعر گفته است. شعر خوب، خوب است، ولی اگر هدفدار باشد بهتر است نه اینکه مثلا «پیکر تراش مرمر شعر خیال من/ یک شب تو را ز. مرمر شعر آفریده است» شعر، خیلی قشنگ است، اما به چه دردی میخورد. نه به درد دنیا میخورد و نه به درد آخرت. برای این است که دغدغه آقا همیشه این است که شاعر باید هم زبان خدا باشد، هم زبان جامعه باشد، هم زبان اهل بیت باشد و هم مردم را به سمت سعادت سوق دهد.
شاعرانی مثل صائب، اقبال لاهوری، بیدل، هلالی جغتایی و... جایگاه والایی در شعر فارسی داشته و از طرف دیگر به معارف دینی هم کمک کردهاند، چه شاخصههایی برای این شاعران میتوان برشمرد که میتوان در شعر آئینی امروز از آن بهره گرفت؟
یکی از شاعرانی که آقا هم زیاد از او اسم برده اقبال لاهوری است. اقبال سُنی هم بود، اما خیلی زیبا برای کربلا شعر گفته است «هر که پیمان با هوالموجود بست/ گردنش از بند هر معبود رست/ مؤمن از عشق است و عشق از مؤمنست/ عشق را ناممکن ما ممکن است... عشق را آرام جان حریت است/ ناقه اش را ساربان حریت است...» شاید صد بار این شعر را روی منبر خواندهام. اقبال یک شاعر آزادی خواه بود. خیلی هم امام حسینی نبود. او سنی بود، ولی در مسیر اهل بیت بود؛ و یا مثلا صائب خیلی شعر برای امام حسین نگفته است. شاید چند شعر برای امیرالمومنین و امام حسین (ع) گفته باشد، اما هنر صائب منحصربفرد است. او در شعر خود حرف زده است. «اظهار عجر پیش ستم پیشگان خطاست/ اشک کباب باعث طغیان آتش است» و یا «مصیبت دگرست این که مرده دل را/ چو مرده تن خاکی به گور نتوان کرد» و یا «مرا به روز قیامت غمی که هست این است/ که روی مردم دنیا دوباره باید دید» ما شاعری نداریم که به اندازه صائب شعر گفته باشد. او بین سعدی و حافظ برای خود جا باز کرده است. میخواهم بگویم امروز آنقدر که شعر صائب در دست مردم است شعر حافظ و سعدی با آنکه عرفان بالاتری دارد زبانزد نیست. صائب خیلی با زبان مردم حرف زده است و هر حرفی زده یک مثال هم آورده است.
یکی مثل هلالی جغتایی در راه امیرالمومنین شهید شد. در آن دوران تمام ایران مخالف شیعه بودند و شیعه را میکشتند و بعضی از شعرا تقیه میکردند. آنوقت به هلالی جغتایی گفتند: درباره چهار یار شعر نمیگویی؟ که منظور خلفا بوده است. بنا کرد به شعر گفتن به این مضمون که «چهار یار نبی که پاکانند» و آخرش با یک بیت شعر جان خود را از دست داد و گفت: من جانم را میدهم، اما عقیدهام را نمیدهم. گفت: «چهار یار نبی به مذهب من/ علی و فاطمه، حسین و حسن» در همان مجلس سر از بدن او جدا کردند.
هنوز آن تجلیلی که باید از این شاعر بزرگ بشود، نشده است. او غزلسرایی بوده که غزل هایش در کنار غزلهای حافظ حرفی برای گفتن دارد.
از خود من سوال کردند که الگوی شعر تو چه کسی است؟ من گفتم سعدی. من از سعدی پیروی کردم. سعدی وقتی میگوید «بنی آدم اعضای یکدیگرند» از یک کارگر و یک کشاورز گرفته تا یک عارف و یک عالم همه آن را میفهمند و تحسین میکنند. قرآن هم این شعر را تایید میکند که «یا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ».
این شعر را برای هر کسی بخوانی همه از آن لذت میبرند. همین مضمون را مرحوم رنجی از سعدی گرفته است «ز چشم خویشتن آموختم آیین همدردی/ که هر عضوی به درد آید برایش دیده میگرید» شعر سعدی امروز برگ برنده را در جامعه دارد.
سعدی کسی است که من کوچکتر از آنم که بخوانم از او تعریف کنم. سعدی برای بشریت شعر گفته است. هر شاعری برای دلش و برای جامعه اش شعر میگوید، ولی سعدی برای بشریت «الی یوم القیامه» شعر گفته است.
هر شاعری یک ایدهای دارد و برای ایده خودش باید جوری شعر بگوید که حرف خود را به جامعه برساند. حال این قدرت شاعر است که میتواند شعرش را جوری بگوید که تاریخ آن را حفظ کند.
شهریار شعر «علیای همای رحمت» را برای امیرالمومنین گفته است، اما بشریت این شعر را قبول کرده است.
حرفم این است که شعر باید به زبان مردم گفته شود. مثلا شعر بیدل را باید چند بار بخوانیم تا بفهمیم بیدل چه گفته است، ولی نتوانسته با زبان مردم حرف بزند و شعرش در قفسههای انجمنها زندانی شده است.
یکی از بزرگان میگوید که کتاب بیدل شهری است که به این زودی نمیشود به آن وارد شد و اگر هم کسی وارد آن شد دیگر نمیتواند بیرون بیاید.
ماندگاری شعر محتشم را هم از این جهت میدانید که به زبان مردم گفته شده است؟
شعر محتشم هم به زبان مردم گفته شده و هم در عین حال عارفانه است. حساب محتشم جداست. اهل بیت به محتشم عنایت خاص داشتهاند. پیامبر به خواب او آمد و فرمود: تو برای برادرت شعر به این خوبی میگویی، اما برای حسین من شعر نمیگویی؟ محتشم میگوید چه بگویم یا رسول الله؟ سرمطلع شعر برای پیامبر است که فرمود: «باز این چه شورش است که در خلق عالم است/ باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است». محتشم هم آن را ادامه داد و آن شعر معروف را گفت.
مثلا شاعر دیگری مثل عمان سامانی یک باب مثنوی برای خود باز کرده است. او میگوید «کیست این پنهان مرا در جان و تن/ کز زبان من همی گوید سخن/ این که گوید از لب من راز کیست/ بشنوید این صاحب آواز کیست»
من از عمان پیروی کردهام و گفتهام «این منم یا او ندانم کیستم/ من سخن گویم، ولی من نیستم». یعنی به این اشاره دارم که این شعر عنایت اهل بیت است.
ما ۲ نوع شعر داریم یک شعر جوششی و یک شعر کوششی. فردی خدمت امام رضا (ع) آمد و عرض کرد که دیشب شعری برای شما گفتهام. حضرت فرمود: بخوان. وقتی شروع به خواندن کرد و به ابیات میانی شعر رسید، امام باقی شعر را خواندند. شاعر تعجب کرد و عرض کرد که شما این شعر را از کجا آوردهاید؟ من به شما دروغ نگفتم و این شعر را دیشب سرودهام. حضرت فرمود: ما آن شعر را به شما عنایت کردیم.
شعر جوششی این است که اهل بیت به انسان عنایت میکنند و به کاسه ما میریزند. گاهی انسان در حالاتی قرار میگیرد که در اهل بیت غرق میشود و آن حضرات هم به شاعر عنایت میکنند.
مثلا این شعری که من گفتهام «کلیم اگر دعا کند بی تو دعا نمیشود/ مسیح اگر دوا دهد بی تو دوا نمیشود/ گرد حرم دویدهام صاو مروه دیدهام/ هیچ کجا برای من کرب و بلا نمیشود» من برای این شعر فکر نکردم. خودش آمد. عنایت اهل بیت بود. من این شعر را از همه اشعارم بیشتر دوست دارم. «ای بدن تو غرق خونای سر و روت لاله گون/ با چه خضاب کردهای؟ خون که حنا نمیشود»
به عنوان سوال آخر گریزی هم به مراسم مسلمیه تهران داشته باشیم، شما سال هاست که توفیق مدیریت این مراسم را در حرم عبدالعظیم حسنی دارید، در مورد این مراسم برای ما بگویید و به پیشینه آن اشارهای داشته باشید.
مراسم مسلمیه حرم عبدالعظیم حسنی قریب به ۸۰ سال سابقه دارد. جامعه مداح و سادات شیرازیها و مرحوم مرشد باقر و مرشد اسماعیل و حاج حسن دولابی و... به این مراسم میآمدند. اگر یک روزی فرصت شد در یک مصاحبهای در مورد مداحان قدیم صحبت میکنم که اینها چه اعجوبههایی بودند.
من خودم یاد دارم که فقط یک هیئت میآمد و کم کم این مراسم گسترش پیدا کرد که تا الان واقعا نمیتوان آن را کنترل کرد. این هم لطف اهل بیت است که گردانندگی مراسم مسلمیه به من عنایت شود. من کاری نکردهام که کار خوبی باشد، اما این لطف را امام حسین به من کرده است که این مراسم را اداره کنم.
در مسلمیه مردم سه ساعت در بازار میایستند. من در این مراسم به مداحان میگویم کم بخوانید، ناراحت میشوند. اگر مداح زرنگ باشد میتواند در عرض پنج دقیقه مجلس را آتش بزند و گریه بگیرد.
مرحوم حاج شاه حسین آمد در بازار به روی چهارپایه تا مداحی کند. یک سرهنگ ارتش در زمان شاه به او گفت: بیا پایین و اینجا نخوان. گفت: چشم، ولی یک جملهای گفت که جمعیت را آتش زد. گفت: مستحب است که مسافر وقتی به سفر میرود برایش اذان بگویند. زینب که روز یازدهم محرم میخواست به سفر برود، دید از آن حلقوم بریده امام حسین (ع) صدا میآید: الله اکبر! بازار به هم ریخت.
حاج شاه حسین در ۳۰ ثانیه مجلس درست کرد آن هم در جایی که منع شده بود بخواند. اینکه رهبر انقلاب فرمود: مداحی هنر است همین است.
منبع: مهر