گروه حماسه و جهاد دفاع پرس: ماه محرم که میرسد، خیلیها بیتاب میشوند و دغدغهشان شرکت در حماسه پیادهروی اربعین حسینی است و هر روز با خود تکرار میکنند، «دل طپش به طپش، جان قدم به قدم، دم به دم همه جا، در هوای حرم، جهان تنگ است شده دلها خانه غم، که میگیرد، نفسها بی تو همه دم، امید ماست همین اربعین و حرم...»
شهید مدافع حرم «محمدرضا جبلی» جزو آن دسته عاشقانی است که هر سال در حماسه اربعین حسینی شرکت میکرد. وی نیز همانند تمام شهدا تربیت یافته مکتب عاشورا بود و درس آزادی و آزادگی و ایثار را از امام حسین (ع) آموخته بود.
محمدرضا متولد شهریور ماه ۱۳۵۳ در تهران بود. وی سال ۱۳۸۰ با همسر خود توافق میکنند، سفر سوریه و زیارت حضرت زینب (س) را جایگزین مراسم عروسی خود کنند و درنتیجه زندگی بسیار ساده، اما سرشار از عشق خود را آغاز کردند. وی سرانجام در سیزدهمین روز از بهار ۱۳۹۵ در سوریه به آرزوی دیرینه خود رسید. از این شهید بزرگوار سه فرزند دختر به نامهای «فاطمه زهرا»، «زینب» و «خدیجه» به یادگار مانده است.
نشاط گمشده این روزهای منزل ما
«مریم غفاری» همسر شهید مدافع حرم «محمدرضا جبلی» در گفتوگو با خبرنگار دفاع پرس، با اشاره به بارزترین خصوصیات اخلاقی همسر خود اظهار داشت: اخلاق بسیار خوب و مهربانی بیش از حد محمدرضا زبانزد خاص و عام بود. وی روابط عمومی بالایی داشت و همه علاقه داشتند با او به مسافرت بروند؛ چراکه به تمام ابعاد توجه داشت؛ هم عبادت و زیارت در برنامههایش بود و هم تفریح و خوش گذراندن. هنوز هر فردی که وارد منزل ما میشود، میگوید، «نبود وی احساس میشود. دیگر منزل شما همچون گذشته نشاط ندارد.»
خدمت خالصانه در هیات شیفتگان
وی ادامه داد: به ماه محرم که نزدیک میشدیم، محمدرضا آرام و قرار نداشت. با دوستان خود هیات محله را با نصب پرچم و پارچه مشکی آماده میکرد. وی هرکاری که میتوانست خالصانه برای هیات انجام میداد؛ حتی گاهی مداحی میکرد. وی از کودکی، تمام 10 شب ماه محرم را در هیات «شیفتگان» خیابان «جرجانی» منطقه ۹ تهران شرکت میکرد.
هیچگاه خواندن زیارت عاشورا متوقف نشود
غفاری بیان کرد: محمدرضا علاقه بسیاری به خواندن زیارت عاشورا داشت. در محل کار خود نیز، صبحهای هر سهشنبه محفل خواندن زیارت عاشورا برپا کرده بود. وی پیش از اعزام به سوریه، سفارش کرد، «هیچگاه مراسم سهشنبهها و خواندن زیارت عاشورا متوقف نشود!»
همین که تا نیمه راه رفتم و برگشتم، انشالله قبول میشود
همسر شهید در خصوص اهتمام بسیار محمدرضا برای زیارت امام حسین (ع) تصریح کرد: محمدرضا حتی زمانیکه دولت بعثی در عراق حکومت میکرد، با وجود تمام سختیها تا مرز ایران و عراق میرفت. اگر شرایط مهیا بود، مسیر خود را تا کربلا ادامه میداد؛ ولی اگر مجوز خروج نمیدادند با دلی شکسته برمیگشت و میگفت، «همین که تا نیمه راه رفتم و برگشتم، انشالله قبول میشود.»
وی با اشاره به خاطرات تنها سفر کربلایی که با یکدیگر رفتند، توضیح داد: محمدرضا چندین مرتبه به کربلا رفته بود و آداب زیارت را میدانست. وی تمام اعمال مساجد و مکانهای زیارتی را برای ما یادآوری و ما را راهنمایی میکرد. هنوز هم خانواده از خاطرات این سفر صحبت میکنند.
گام هایی که به نیت شهادت در راه حسین (ع) برداشته میشد...
غفاری افزود: محمدرضا پیش از آغاز ماه محرم، تکرار میکرد که اربعین به کربلا میروم. وی از سال ۱۳۹۰ هر سال در پیادهروی اربعین حسینی شرکت میکرد و میگفت، «من به نیت شهادت در راه امام حسین (ع) قدم برمیدارم.»
همسر شهید گفت: آخرین مرتبه سال ۱۳۹۴ در حماسه اربعین حسینی شرکت کرد. زمانیکه برگشت، فیلمها و تصاویر بسیاری از محبت مردم عراق تهیه کرده بود. تمام خاطرات وی دربارهی الطاف آنها بود؛ اینکه چگونه منازلشان را در اختیار ما قرار میدهند. ما را مهمان بهترین غذاها و امکانات زندگی خود میکنند و حتی البسه ما را میشویند و صبح روز بعد، پاکیزه تحویلمان میدهند.
اشتیاق وصال
وی با اشاره به دلایل حضور شهید در سوریه تاکید کرد: پیش از اعزام، فرزندانمان از وی خواستند که بماند تا تعطیلات عید را در کنار یکدیگر سپری کنیم، اما محمدرضا پاسخ داد، «ابتدا برای دفاع از اسلام و حرم حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) و سپس برای دفاع از مردم مظلوم سوریه میروم.» اعتراض کردم که حضرت آقا هنوز حکم جهاد ندادهاند؛ نباید بروید. محمدرضا گفت، «اگر پیش از آنکه، ولی زمان دستور جهاد بدهد، حاضر شوم؛ اجر دیگری دارد.» وی ادامه داد، «تا این سفر روزیات نشود، اشتیاق آنهایی که میروند را متوجه نخواهید شد.»
سرانجام محمدرضا در سیزدهمین روز از فرودینماه ۱۳۹۵ و اولین مرتبه اعزام به سوریه به آرزوی دیرینه خود رسید.
آمدهام تا شما را خدمت پسرم حسین (ع) ببرم!
همسر شهید با اشاره به خوابی که شهید پیش از شهادت خود دیده بود، بیان کرد: زمان حضور در سوریه محمدرضا خواب میبیند که، «خانمی با چهرهای نورانی محمدرضا را فرا میخواند و میگوید، آمدهام تا شما را خدمت پسرم حسین (ع) ببرم. محمدرضا با گریه نام ایشان را میپرسد و آن خانم خود را دختر پیامبر (ص) معرفی میکند.»
و نگاهی که همواره همراه ماست!
غفاری در پایان تصریح کرد: پس از شهادت همسرم با بچهها به زیارت امام حسین (ع) رفتیم. در تمام سفر حضور و نگاه محمدرضا را احساس میکردم. گویا همراه ما زیارت میکرد و هوای ما را داشت. نه تنها در سفر کربلا بلکه در منزل خودمان نیز همیشه حضور دارد. هرگاه بچهها مریض شوند و یا مشکلی به وجود آید، کافی است صدایش کنم، آن مشکل بسیار سریع رفع میشود.
انتهای پیام/ ۷۱۱