بُرشی از کتاب «روز‌های پرالتهاب»؛

روایتی از شعارهای کوبنده مردم انقلابی که نیروهای گارد شاهنشاهی را متحیر کرده بود

در قسمتی از کتاب «روز‌های پرالتهاب» آورده شده است: «شعار‌های کوبنده و انقلابی مردم و نظم و صلابتشان وصف‌ناپذیر بود. اراده آنان نشان از کار بزرگی داشت که می‌خواستند انجام دهند. هر آن، ممکن بود با سرنگون کردن مجسمه شاه به عنوان نماد عینی مبارزه با شاه، اتفاق مهمی بیافتد.»
کد خبر: ۳۱۴۶۸۴
تاریخ انتشار: ۰۱ آبان ۱۳۹۷ - ۰۵:۲۰ - 23October 2018

شعارهای کوبنده مردم انقلابی، نیروهای گارد شاهنشاهی را متحیر کرده بودبه گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، در هشتمین روز آذرماه سال 1339 در محله‌ قدیمی «کل حواس‌خان» کرمانشاه پسرکی خوش سیما به‌ دنیا آمد که به دلیل ارادت خانواده‌اش به اهل بیت (ع) اسم «محمد» را برایش برگزیدند. 18 ماه از تولد محمد نگذشته بود که پدرش اسماعیل دار فانی را وداع گفت. پس از فوت پدر، امید و احمد برادران بزرگتر محمد به همراه مادرش سرپرستی خانواده را برعهده گرفتند. مادر و برادران محمد برای تامین مایحتاج زندگی سخت کار می‌کردند... . سرگذشت زندگی سردار «محمد کرمی‌راد»، علی‌رخم تمام مشکلات و عبور از خیل مَشِقت‌ها، حاوی نکات ریز و درشتی است که به الگوی قابل تاملی برای بسیاری از جوانان این مرز و بوم شده است.

در ادامه برشی از کتاب «روزهای پرالتهاب»، سرگذشت زندگی سردار «محمد کرمی‌راد» فرمانده سابق لشکر 11 امیرالمومنین به قلم خودش را می‌خوانید:

«یکی از خاطرات ماندگار دوران انقلاب شهرمان، به آبان 1357 برمی‌گردد. برای اولین بار آقا سعید با اجازه روحانی معزز مقرر کرده بود مردم مجسمه شاه را در میدان فردوسی کنونی با طناب و سیم‌بوکسل و جرثقیل پایین بکشند. این‌بار، برعکس راهپیمایی‌های دیگر که از مسجد آیت‌الله بروجردی به سمت «چهارراه اجاق» در مرکز شهر بود، مسیر راهپیمایی تغییر کرد و مردم به وسیله بلندگو‌هایی که از طریق آن‌ها شعار داده می‌شد، به سمت میدان شاه مسیرشان را تغییر دادند. موضوع جای تامل داشت، ولی من هم همراه دوستانم و موج انسان‌های انقلابی به سمت میدان حرکت کردم.

گارد شاهنشاهی با امکانات ویژه به حالت آماده‌‌باش دور تا دور میدان شاه را گرفته بود. آن‌ها پیشاپیش می‌دانستند چه اتفاقی می‌خواهد بیافتد، چون مسیر راهپیمایی را تشخیص داده بودند. شعار‌های کوبنده و انقلابی مردم و نظم و صلابتشان وصف‌ناپذیر بود. اراده آنان نشان از کار بزرگی داشت که می‌خواستند انجام دهند. هر آن، ممکن بود با سرنگون کردن مجسمه شاه به عنوان نماد عینی مبارزه با شاه، اتفاق مهمی بیافتد.

وقتی که جلودار و ستونِ جمعیت به نزدیکی میدان رسید، نیرو‌های امنیتی به سوی مردم تیراندازی کردند. تعدادی از مردم در همان لحظات اول زخمی یا شهید شدند. صدای «مرگ بر شاه، مرگ بر شاه» در میدان طنین‌انداز شده بود. سروصدای تیراندازی و گاز اشک‌آور با شعار‌های مردم در هم آمیخته بود. عده‌ای فریاد می‌زدند «نترسید! مشقیه» عده‌ای دیگر زخمی‌ها را روی دست به عقب می‌بردند و شعار می‌دادند: «این سند جنایت شاه است» «می‌کشم، می‌کشم، آن‌که برادرم کشت.» عده‌ای هم که کف دست‌هایشان پر از خون بود، دستانشان را بالا گرفته بودند و شعار می‌دادند: «این سند جنایت پهلوی است.» این نوع شعار‌ها فضای خیابان را پر کرده بود، خشم مردم و اقدامات وحشیانه گارد در مجروح‌کردن و به شهادت رساندن عده‌ای از زنان و مردان در ورودی میدان، صحنه عجیبی به وجود آورده بود. شاید تا آن زمان، چنین درگیری‌ای بین گاردی‌ها و مردم اتفاق نیفتاده بود.»

انتهای پیام/ 114

نظر شما
پربیننده ها