گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس ـ رسول حسنی ولاشجردی؛ «دلفینها» به کارگردانی «محمد خداوردی» که این روزها در «تئاتر باران» در حال اجراست روایت زندگی یک شب از سه خواهر به نامهای نارین، نیاز و ناسکی است که پدر و مادرشان را از دست دادهاند و همراه با دایی و برادرشان، «پژمان» زندگی میکنند.
نمایش «دلفینها» داستان پیچیدهای ندارد، حتی گرهی در روایت داستان وجود نیست تا مخاطب کنجکاو را وادار کند که بداند چگونه گره داستان باز میشود. بالطبع خبری از قهرمان و ضد قهرمان هم نیست.
آنچه مخاطب را ترغیب میکند «دلفینها» را تا انتها ببیند سرخوشی بیحد سه خواهر است که در زیر بمباران و خاموشی، بیاعتنا به فاجعهای که آنها را تهدید میکند، دست از شوخی برنمیدارند.
نکتهای که مخاطب را با داستان همراه میکند در همین سرخوشی خواهرهاست، در سطح زیرین این ولنگاری و بیخیالی تنهایی آزار دهندهای است که آنها نمیتوانند تحمل کنند، امیدی هم به آینده ندارند، پژمان نیز که باید به عنوان برادر به او اتکا کنند دیوار ناپایداری است که به خواهرهایش پناه میبرد. برای همین تصمیم میگیرند که در یک شب و همزمان با هم خودکشی کنند.
آنها لوله بخاری را خارج میکنند تا آرام آرام از استنشاق گاز ناشی از سوختن آتش بخاری مرگ را تجربه کنند. اما بمباران خانهشان آنها را در خودکشی هم ناکام میگذارد.
اما آنچه که «دلفینها» را دچار ضعف کرده است لکنت در داستانپردازی است. در واقع پاشنه آشیل «دلفینها» سادگی مفرطی است که کارگردانی آن را دچار اشکال کرده است. به عبارت بهتر ضعف «دلفینها» نه سادگی داستان که طرز بیان سادگی است. اگر بازی قابل تحسین «عباس علیرضا» در نقش «پژمان» نبود، نمایش «دلفینها» با نقص بزرگی همراه بود. تاثیر حضور شخصیت پژمان و البته بازی «عباس علیرضا» تا حدی مهم است که به تنهایی نقصهای نمایش را زیر سایه خود گرفته و بار نمایش را بدوش گرفته است.
اگر از همان ابتدای نمایش کارگردان شرایطی ایجاد میکرد که پژمان وارد ساحت نمایش میشد قطعا با دلفینهای دیگری روبهرو بودیم که موفقتر از دلفینهای کنونی بود. بازی هنرمندانه «عباس علیرضا» تا حدی است که حضور بازی دیگر بازیگران را زیر سیطره خود گرفته است.
پژمان شخصیتی چند وجهی دارد او در عین حال که سعی دارد قهرمان خواهرهایش باشد، خود را به آنها وابسته میبیند. پژمان شخصیتی دوگانه دارد و خود از این دوگانگی رنج میبرد. خواهرها هم از این نقطه ضعف پژمان رنج میبرند و او را به حساب نمیآورند. اجرای چنین شخصیتی به دور از هر گونه اغراق و درشتنمایی اتفاقی بود که در کمتر نمایشی شاهد آن بودیم.
ویژگی ممتاز «دلفینها» نسبت به آثار مشابه طراحی نور و البته با اغماض طراحی صحنه و لباس آن است. نور در نمایش «دلفینها» خود به کاراکتری تبدیل میشود که بخشی از معنا را در خود پنهان کرده که باید آن را دریافت.
هر چقدر نمایش به انتها میرسد حجم نور افزایش مییابد. این افزایش نور در ظاهر با این مساله که خواهرها به مرگ نزدیکتر میشوند در تناقض است و این تناقض با وجوه متضاد آشکار و پنهان خواهرها منطبق است. شدت گرفتن نور در بخشهای پایانی نمایش با آرامشی که خواهرها به آن میرسند هممعنا هستند.
همه حرف «دلفینها» که سعی در گفتن آن دارد همین رسیدن به آرامش است که جنگ آن را گرفته است و خواهرها نمونهای از جامعهای است که از زندگی چیز زیادی نمیخواهند و همان را هم از دست دادهاند.
«دلفینها» با همه نقاط ضعف و قوتش در آنچه که سعی دارد بگوید موفق است. هر چند که با موضعگیری آن موافق باشیم یا نباشیم.
انتهای پیام/ ۱۶۱