به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگی خبرگزاری دفاع مقدس، آیین اختتامیه دومین جایزه ادبی علمی دکتر طاهره صفارزاده عصر دیروز با حضور دکتر علی موسوی گرمارودی شاعر آیینی، حجت الاسلام سید محمود دعایی سرپرست موسسه اطلاعات، مجتبی رحماندوست نماینده مجلس شورای اسلامی، علیرضا قزوه مدیر مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری، سیدنظام الدین موسوی مدیرعامل خبرگزاری فارس، محسن مومنی شریف رئیس حوزه هنری، راضیه تجار، منیژه آرمین، سیمین دخت وحیدی، دختر شهید نواب صفوی، جلال صفارزاده، رضا اسماعیلی و جمعی از اهالی شعر و ادب در تالار سوره حوزه هنری برگزار شد.
ماجرای دیدار دعایی با شهید بهشتی که به دیدار صفارزاده با امام ختم شد
حجت الاسلام سید محمود دعایی در این مراسم گفت: من نه اهل شعرم و نه اهل ادبیات و فصل منقطعی در این مجلس هستم اما رابطه و حشر و نشر با خوبان شعر و ادب داشتهام.
وی در ادامه با اشاره به خانواده صفارزاده سیرجانی خاطرنشان کرد: خانواده ایشان متواضع هستند. و تشکر میکنم از بهرام صادقی، دیپلمات کشورمان و یار دیرین خودم که باعث وصل شدن من به این خاندان شد.
دعایی افزود: آن زمانی که موسسه اطلاعات به من سپرده شد به شهید بهشتی مراجعه کردم و گفتم من سالها ایران نبودهام و انجام کار فرهنگی نیاز به نیرو دارد. شهید بهشتی چند نفر را به من معرفی کرد. یکی از آنها بهرام صادقی بود که مدتها سردبیر و عضو شورای سردبیری روزنامه اطلاعات بود.
سرپرست موسسه اطلاعات گفت: آن اوایل قرار بود به سراغ نیروهای فرهیختهای برویم. صادقی از یاران و مرتبطین خانم صفارزاده بود و گفت اگر ایشان قبول کنند به روزنامه بیایند و بر صفحه ادبی نظارت داشته باشند خیلی خوب است. صادقی همچنین گفتند که خانم صفارزاده بسیار به امام خمینی(ره) علاقهمند هستند.
وی ادامه داد: یک روز به همراه بهرام صادقی به منزل ایشان رفتیم. خانم صفارزاده در یک آپارتمان کوچک در اطراف میدان فلسطین تنها زندگی میکرد. به خاطر شرایط انقلاب صاحبخانه ایشان از ایران رفته بود و خانه جزو اموال بنیاد مستضعفان شده بود. خانم هم به صاحبخانه اجاره میداد و هم به بنیاد تا حقوق نظام جمهوری اسلامی حفظ شود و حق الناس را نیز رعایت کرده باشد.
دعایی اظهار داشت: من در اولین برخورد با منش ایشان آشنا شدم. از ایشان دعوت کردم که به روزنامه بیایند. گرچه ایشان شانشان بالاتر از اینها بود. خانم صفارزاده تا پایان عمرشان هر اثری را میآفرید ابتدا در اختیار روزنامه اطلاعات قرار میداد.
وی بیان کرد: او در آن تنهایی، عابد، زاهد، فکور و فهیم بود. و به دلیل پایبندی به اسلام و دائم الذکر بودن و تهجد داشتن حالاتی به ایشان دست میداد. چه بسا شبیه حالات مکاشفه بزرگان، اما مشکوک بود و مردد بود که توهم نباشد. آرزو داشت با پیر دیر و با کارشناس معارف دیدار کند و آن فرد را امام میدانست و خیلی دوست داشت با امام دیداری داشته باشد و اجازه تداوم این حالات را بگیرد.
دعایی افزود: من فرصت این ملاقات را جور کردم. با حاج احمد آقا تماس گرفتم. صبح زودی بود. آن وقت من نماینده مجلس بودم. به خانم صفارزاده خبر دادم که میآیم دنبالتان تا خدمت امام برویم. ایشان پشت تلفن از خوشحالی گریه کرد. اتومبیل را از مجلس گرفتم و به همراه ایشان نزد امام رفتیم. او در راه گفت من حجابم اسلامی است اما چادر نمیپوشم. اشکالی ندارد همینطوری بیایم؟ من گفتم: من هم مثل شما را زیاد دیدهام که به دیدار امام رفتند و امام نیز در دیدارها به آنها احترام میگذارد، شما هم نیازی به چادر ندارید، البته در ذهنم این بود که ما برای نخستینبار یک روشنفکر مذهبی را به دیدار امام میبریم و نباید کاری کنیم که بعدها بگویند که چادر بر سرمان کرده و ما را به دیدار امام بردند. وقتی به جماران رسیدیم دیدم کیف دستیش را باز کرد و چادری را بیرون آورد و سرش کرد. او گفت من در این فرصت دیدار با امام دوست دارم چادرم به فضا معطر شود.
دعایی تصریح کرد: ایشان را خدمت حضرت امام خمینی(ره) معرفی کردم و سرودهای از خانم صفارزاده در وصف امام که در زمان تبعید به پاریس سروده بودند را بدون تپق زدن و زیبا خواندم. در این بین خانم صفارزاده گریه میکرد به طوری که صدای هق هق گریههایش شنیده میشد. به امام گفتم ایشان میخواهند لحظاتی خصوصی با شما صحبت کنند و من از اتاق بیرون آمدم. شاید نیم ساعتی طول کشید تا اینکه خانم صفارزاده بیرون آمد و گفت من سبک شدم و راهم را پیدا کرد.
دیدار گوینده خبر تلویزیون با امام خمینی(ره)
وی در ادامه خاطرنشان کرد: بعد از ما نوبت دیدار خانم مریم ریاضی با امام خمینی(ره) بود. ایشان هنرمند و گوینده خبر و انسان باسواد و خوش بیانی بود. ریاضی مورد احترام همه و مورد کینه ضد انقلاب بود. ما کنجکاو بودیم که ایشان از امام چه میخواهند. وقتی دیدارشان تمام شد، دیدیم با چشمانی اشک آلود از اتاق بیرون آمد و گفت: از امام خواستم آن دنیا مرا شفاعت کند.
دعایی افزود: کسی که در اوج محبوبیت بود به فکر آخرت است چون اعتقاد و باور دارد. ان شاالله خانم ریاضی اگر در قید حیات هستند خداوند بر عمر او بیافزاید و اگر فوت کردهاند خدا رحمتشان کند. امام نیز به ایشان فرموده بودند: اگر شفاعتی بود، چشم.
حجت الاسلام دعایی در بخش دیگری از صحبتهای خود تصریح کرد: صفارزاده حقایق را میدید. اواخر عمر حالاتی داشت که تحمل شنیدن آن برای کسانی که اهلش نبودند سخت بود. او اهل تهجد و دائم الذکر بود.
وی تاکید کرد: در بخش جهانی، شعرای بهتری از ما ایشان را شناخته بودند. خانم صفارزاده دورهای که برای معالجه به آلمان رفته بود، مسئول پذیرش وی فردی از اهالی شعر و ادب و نشریه تخصصی ادبیات نیز مشترک بوده است. اتفاقا همان شماره شعری از صفارزاده روی جلد آن چاپ میشود و آن دکتر همه حال مراقب خانم صفارزاده بود.
ازدواج با عاشقی که به عشق او سالها صبر کرده بود
دعایی بیان کرد: ایشان در پایان عمر علیرغم میل باطنی و گریزانی که از ثروت داشت به یک عاطفه پاسخ مثبت داد. خانم صفارزاده در دوران دانشجویی در دانشگاه شیراز استاد برجستهای داشت. آن استاد عاشق این شاگرد شده بود. استاد از جملهی ثروتمندان بود. صفارزاده نپذیرفته بود و در تقبیح مال و ثروت او نیز شعری سروده بود. آن استاد سالها به عشق او زندگی کرد. تا این که هر دو به سن کهنسالی رسیدند. آن استاد باز خدمت خانم صفارزاده رفت و گفت من به پای تو پیر شدم و هرچه دارم در اختیار توست و صفارزاده تسلیم شد و ازدواج کردند.
وی افزود: آن انسان عاشق هرچه داشت در اختیار ایشان گذاشت. ایشان خانه را وقف بنیاد قرآنی کردند و باقی ثروت استاد علیرغم تلاشهای برادر خانم صفارزاده در راه آرمانهای ایشان وقف شد.]
انتهای پیام/