به گزارش دفاع پرس، در سفر اخیرمان به عراق، خانواده زبیری میزبان ما در بصره میشوند. هنگامی که به نزدیکی بصره میرسیم متوجه میشویم که این خانواده یکی از جوانان خود به نام منتظر کامل الزبیری را در مبارزه با تکفیریهای داعش از دست داده است. ابتدای حضور ما در بصره مصادف شد با مراسم شهید الزبیری که توانستیم ضمن شرکت در این مراسم چند دقیقهای را با این خانواده و بهخصوص برادر کوچک شهید، مصطفی الزبیری که خود نیز از مجاهدان است همکلام شویم. متن زیر حاصل گفتوگوی خبرنگار اعزامی «جوان» با برادر شهید منتظر کامل الزبیری است که از نظرتان میگذرد.
اولین نگاه، اولین سؤال
خانواده الزبیری از خانوادههای مؤمن و متعهد و معروف در امر جهاد و مبارزه و تلاش در راه اسلام و ولایت فقیه و انقلاب اسلامی است. منتظر کامل الزبیری نیز عضو این خانواده مؤمن و انقلابی بود که پدرش در سال 1991 در انتفاضه شعبانیه توسط رژیم صدام ملعون دستگیر و ربوده شد و بعد از شهادت وی حتی جنازه این شهید را به خانوادهاش نمیدهند. پدر شهید منتظر در زمان شهادت 30 سال بیشتر نداشت و در آن زمان فرزند بزرگ وی که شهید منتظر است تنها شش سال داشته است و با تمام این تفاسیر خود را فدای اسلام و ولایت میکند. بعد از شهادت این پدر بزرگوار، سه فرزند پسر از او به یادگار میماند که منتظر، علی و مصطفی نام دارند. اکنون در بیست و سومین سالگرد شهادت پدر، پسر هم آسمانی میشود. پسر عموی منتظر یک ماه پیش در سوریه به شهادت رسیده است و با اینکه خانواده هنوز داغدار شهید سوریه خود میباشند، فرزند دیگری را در عراق تقدیم اسلام کردهاند. بعد از هماهنگی به مراسم این شهید میرسیم و اولین تصویری که متوجه آن میشویم و در ذهنم به ثبت رسید عکس بزرگ امام خامنهای در کنار عکس شهید، در ابتدای در ورودی است. بعد از سلام و احوالپرسی در گوشهای نشستیم و دقایق کوتاهی با همرزمان و خانواده شهید به صورت بریده بریده و کوتاه همکلام میشویم. وقتی علت نصب عکس امام خامنهای را آن هم با این اندازه جویا میشویم جوابی میشنوم که پاسخ خیلی از سؤالات ذهنیام بود. سؤال من این بود که شما اهل عراق هستید چرا به جای عکس علما و مراجع عراق، که البته از آنها هم استفاده میکنند، عکس امام خامنهای را اینگونه در مراسمها و حتی سراسر عراق نصب میکنید و در جواب این سؤال من میگویند: خودت جواب خودت را دادی. میگویید امام خامنهای چون ایشان امام هستند و ولی فقیه میباشند. ولی فقیه یعنی نایب امام عصر، یعنی همه اسلام، یعنی ادامه ولایت علی بن ابی طالب و ما درکنار علما و مراجع عراق در نهایت به ایشان اقتدا کردهایم و فصلالخطاب ایشان میباشد.
مجاهد در آرزوی شهادت
در میان رفت و آمدها جوانی نگاه من را به خود جلب میکند و همانطور که اشک از صورت او جاری میباشد به مهمانان خوشامدگویی میکند. بعداز پرسوجو متوجه میشویم وی مصطفی برادر کوچک شهید منتظر و کوچکترین پسر شهید الزبیری است که تنها 25 سال سن دارد. چند دقیقهای را با او همکلام میشویم و اولین سؤالی که از او میپرسیم معنای لبیک حسین و لبیک زینب و... است. علت سؤال ما زمزمه لبیک حسین در میان گریهها و غم و اندوه این برادر کوچک است. مصطفی برادر کوچک شهید منتظر در جواب سؤال ما میگوید: ما سه برادر بودیم که از ابتدای دستور امام خامنهای به سوریه رفتیم و در آنجا به جهاد پرداختیم. بعد از سوریه هم به عراق آمدیم و بعد از فتوا در عراق مستقر شدیم اما امروز دیگر «ما» نیستیم، یعنی منتظر رفت و من تنها ماندم.
وی ادامه میدهد: هرچند معنی لبیک یا حسین (ع) را دشمنان نمیفهمند اما این را بسیار از ما شنیدهاند. لبیک یا حسین یعنی تو در معرکه جنگ هستی و این بودن چنان است که اگر تنها باشی، باز هم میمانی. لبیک یا حسین یعنی در راه اسلام و ولایت خودت، مال و فرزند و همه چیزت را به معرکه بیاوری و همه را فدا کنید. لبیک یا حسین یعنی مادری که فرزندش را به میدان دفاع و جهاد میفرستد و آنگاه که فرزندش شهید شد و حتی سر بریدهاش را به مادر دادند، مادر در جواب یک جمله بیشتر نگوید و فقط بگوید از تو راضی هستم و پروردگار چهرهات را روشن بدارد. تو نزد فاطمه من را رو سپید کردی. این یعنی لبیک یا حسین یا لبیک یا زینب. لبیک یا حسین یعنی مادری و خواهری و همسری که بیاید لباس رزم بر تن فرزند، برادر و همسر خود کند و او را به میدان جهاد روانه کند. لبیک یا حسین یعنی حضرت زینب (س) به برادرش سیدالشهدا (ع) آرزو و شهادت ببخشد و از مصیبتها در راه خدا استقبال کند. لبیک یا حسین یعنی پسر عموی من یک ماه پیش به شهادت میرسد، برادرم امروز و من و دیگر برادرم هنوز در میدان جهاد فیسبیل الله هستیم. لبیک یا حسین یعنی در راه اسلام به دستور ولایت هرکجا که تکلیف شد حضور
داشته باشیم.
از طرف من به امام خامنهای بگویید اگر هزار بار بمیرم و زنده شوم باز هم حاضرم در راه تو، جان دهم و هر کجا که میخواهی و لازم میدانی ما را بفرست. اینان جملات مصطفی 25 ساله بود که هم به عنوان درس و هم صحبت میان ما گفته شد. باشد که همواره سرلوحه امورمان باشد.
منبع: جوان