گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس- رسول شادمانی؛ در شمارۀ پیش خواندید، سینما که به تازگی با وقوع انقلاب اسلامی دستخوش تحولی بنیادین قرار گرفته بود درگیر جنگ شد و در این عرصه خوش درخشید. این درخشش که منجر به خلق و پیدایش گونهای بدیع در دایرهالمعارف سینما تحتِ عنوان «سینمای دفاع مقدس» شد به حدی بود که به اذعان کارشناسان، سینما در تمام ادوار حیات خود در ایران، تا این اندازه نسبت به رسالت خود وفادار نبوده است. هنر هفتم در دههی 60، در قبال مهمترین موضوع و مسئلهی کشور که همانا مقاومت و ایستادگی در برابر تهاجم دشمن بود متعهدانه وظیفهی ذاتی خود را بهعنوان رسانهای پیشرو، پرطرفدار و تاثیرگذار بهجا آورد.
جنگ به پایان رسید و با پایان جنگ، سینمای آن نیز که میتوانست تحتِ عنوان گونهای ملی و بومی همواره در عرصهی فرهنگی ایران بدرخشد و محبوب و ماندگار و محترم بماند فروکش کرد. از جنگ و تبعات ناشی از آن هنوز هزاران حرف ناگفته مانده بود، اما گویی اراده بر تغییر ذائقۀ مردم بود.
همزمان با کمفروغ شدن سینمای دفاع مقدس، حرفهای تازهای از بطن جامعه به گوش میرسید. صحبت از جامعهی مدنی بود و آزادی اندیشه! مردم سالاری و حقوق زنان! توسعهی سیاسی و گفتوگوی تمدنها! ... دولت اصلاحات در پی ایجاد فضای بازِ سیاسی سکاندار امور شده بود و سینما که همواره دستخوش و دستمایهی تحولات سیاسی بوده، ماموریت جدیدی پیشِ روی خود میدید. این هنر محبوب و اغواگر، اینبار در جایگاه رسانهای پرنفوذ و در راستای مهیا نمودن اذهان عموم برای پذیرش اصلاحات و تلقی لیبرالیستی رهبران این طیف از جامعهی مدنی بهعنوان یکی از رویکردهای اومانیستی غرب مدرن، میبایست در قالبی "اقناعگر" نیز تجلی میکرد.
در این برهه، برخی از سینماگران به بهانهی توسعهی فضای سیاسی، قامتِ خود را فراتر از سینماگر و سفیرِ فرهنگی دیدند و کرسیهای مدیریتی را برای خود متصور شدند. برای اولینبار ساخت فیلم تبلیغاتی نامزدهای انتخابات در دستور کار قرار گرفت و دستهای از سینماگران نیز در پی محافظهکاری و مصلحتاندیشی به امید دستیابی به مناصب و جایگاه مدیریتی در سیستم حکومتی، به پشتیبانی از نامزد مربوطه با ساخت فیلم انتخاباتی آن برآمدند. بهروز افخمی از جمله این افراد بود که با ساخت فیلم انتخاباتی "سید محمد خاتمی"، تا نمایندگی مجلس ششم نیز پیش رفت.
تصاویر نقش بسته بر بیلبوردها و تابلوهای تبلیغاتی سینماها گواهی بر آغاز به کارِ دولت اصلاحات میداد. تولید و نمایش فیلمهایی با مضامین اجتماعی و معترض که گاه سیاهنمایی و چرک جلوه دادن جامعهی ایران پیام روشن آن بود، فیلمهای عاشقانه با محوریت دختر و پسر خوش سیما و هنجارشکن، فیلمهای فمنیستی و موضوعاتی از این دست که فصلی نو و در عین حال غریب در سینمای ایران را رقم میزد.
رهبران فکری اصلاحطلب که با شعارهای زیبا و بدیع، چون آزادی بیان و جامعهی مدنی، در تلاش برای کسب وجههی عمومی به ویژه نزد جوانان بودند، جهت پیشبرد اهداف خود از هیچ عاملی فروگذار نمیکردند و خط قرمزی برای خود قائل نبودند. بنیان اندیشهی لیدرها و تئوریسینهای اصلاحطلبان عمدتاً لیبرالیستی بود و این تفکر نیز در ذات خود با اصول و مبانی جامعهی ارزشی و اسلامی در تعارض بود و همین امر، عاملی شد برای نزاع و مجادلات کلامی در قالب رسانه، و سینما که میتوانست به جامعهی انقلابی تازه از جنگ خلاص شده امید و انرژی و نشاط اجتماعی تزریق کند، قربانی این جریان شد.
ذاتِ سینما قهرمان پروری است و جامعهی ایران در آن برهه بیش از هر زمان دیگر در راستای ارائهی الگوهای انسانی جهت اشاعهی فرهنگ ایرانی – اسلامی نیاز به معرفی قهرمان داشت. حال اینکه، از قهرمانان جنگ خبری نبود و شخصیت اصلی فیلمها اینبار نه با دشمن بعثی بلکه با اجتماع در نبرد و تعارض بودند. ارادهی تفکر حاکم، اصرار بر معرفی قهرمانانی غیرمتعارف بود که با اصول و مبانی و عقبهی تمدنی جامعهی ایران همخوانی نداشت. هنجارشکنی و طغیان دختران و پسران جوان در خانواده در برابر پدر و مادر با زیر پا گذاشتن اصول و مبانی ارزشمند خانوادهی ایرانی و اصرار بر روابط غیرمتعارف و درست جلوه دادنِ آن، محور بخش قابل توجهی از خروجی سینمای ایران بود.
در این دوران و در روند پُرهیاهوی اصلاحات، بهواسطهی توسعهی فضای تساهلگرایانه، جنسیت قهرمان فیلمها نیز تغییر کرد. به لطف افکار دولتمردان اصلاحطلب و به مدد اندیشههای سکولاریستی و لیبرالمنشانهی آنان، زنان به بهانهی دفاع از حقوق خود و ظلم به ایشان در جامعهی اسلامی، درپی احقاق حق یکهتاز میدان فیلمها شدند.
فمینیسم بهعنوان یکی از رویکردهای اومانیستی دنیای غرب، که در تعارض با مبانی فکری و اعتقادی اسلام قرار دارد، در این دوران مستمسک تولید برخی فیلمها قرار گرفت که "تهمینه میلانی" سردمدار آن بود. زنِ ایدهآل این دسته فیلمها، زنانی هستند تحصیلکرده و شاغل که وابستگی اقتصادی به شوهر ندارد، علیه مردان آشوب میکنند و بیانیه میدهند، قائل به هیچ محدودیتی نیستند و رفتاری غیرمنطقی با همسر دارد. از سوی دیگر، زنانِ سنتی و قابل ترحم در این فیلمها، زنانی هستند که مورد جبر و ستم مردان قرار گرفتهاند. مظلوم، منفعل، خنثی و بیخاصیت هستند و علت عقب ماندگی آنها ازدواج، بچهدار شدن و تمنیات مردانه آنهاست.
در این سالها، سینما باریکترین مرز را میان خود و سیاست میدید. بر اساس نگرشهای سردمداران اصلاحات و مانورهای هدفدار آنها در مجامع دانشگاهی و مُد کردن ایجاد احزاب، تشکلها و میتینگها بهویژه در اجتماع دانشجویان، تولید فیلمهای سیاسی سرعت گرفت. بسیاری از سینماگران که تجربه و تخصصی در تولید فیلم در ژانر سیاسی نداشتند نیز ساخت فیلم با مضمون سیاسی و موضوعات مبتلابه را برای حیات حرفهای خود و نیز قرارگرفتن در بطن جامعه، نیاز میدیدند. "احمدرضا درویش" که فیلمهایی دفاع مقدسی، چون «کیمیا» و «سرزمین خورشید» را در کارنامه داشت «متولد ماه مهر» را ساخت. "مسعود کیمیایی" که مرتبط با جنگ «دندان مار» و «گروهبان» را ساخته بود «اعتراض» را عرضه کرد. "کمال تبریزی" که پیشتر فیلمهایی، چون «شیدا» و «لیلی با من است» را تولید کرده بود «مارمولک» را ساخت که به یکی از پرتنشترین فیلمها در زمان اکران مبدل شد و سرانجام نیز با گذشت مدت کوتاهی از اکران عمومی به دلیل التهابات پیش آمده نمایش آن متوقف شد. در این برهه حتی "ابراهیم حاتمیکیا" نیز به عنوان سینماگری شناخته شده در حوزه سینمای ارزشی، با تولید برخی فیلمها، فاصلهای معنادار از سینما به لحاظ مفهومی گرفت.
سیاه و چرک جلوه دادن سیمای جامعهی ایران پس از انقلاب، به چالش کشیدن و بیاساس خواندن دستاوردهای انقلاب، هنجارشکنی و عبور از اصول و مبانی خانواده و حریم مقدس آن، استفاده از دیالوگها و طرح گفتوگوهای مستهجن و بهدرور از حیا و عفت عمومی، مخدوش کردن اصول و حدود شرعی، ترویج و اشاعهی سینمای فمینیستی، استفادهی ابزاری از زن و نمایش آرایش غلیظ و پوششهای غیرمتعارف و هدفدار درپی ایجاد فضای باز در جامعهای به اصطلاح مدنی، تمسخر اعتقادات، آداب و رسوم ملی و مذهبی و نیز بیاعتنایی به جریان مهم و اثربخش سینمای دفاع مقدس، از جمله دستاوردها و ارمغان مدیران سینمایی در دورهی اصلاحات بود.
ماحصل خطمشی و نقشهی راه سینما بهعنوان رسانهای پیشرو و تاثیرگذار در این برهه از تاریخ سیاسی ایران، با وجود تنوع و تَکرار در تولید، به دلیل تعارض با فرهنگ عمومی و اجتماعی و نیز ساختار علوم انسانی در جامعهای که بر پایهی سنت و شریعت استوار است، فاصله و بیگانگی بیش از پیش سینما با نیاز اصلی خود یعنی مخاطب و خانوادهها بود.
ادامه دارد ...
انتهای پیام/ 130