به گزارش خبرنگار دفاعپرس از سمنان، جهادگران استان سمنان، شهدای گرانقدری را در کوه های سر به فلک کشیده و پر برف شمال غرب برای پاک سازی آن سرزمین از لوث ضد انقلاب تقدیم کرده اند.
هم چنان که شلمچه، جزایر مجنون، ام الرصاص، جزیره ماهی، فاو و دوعیجی به خون پاک آن ها رنگین شده است که در زیر خاطراتی در خصوص تقش جهادگران شاهرود در عملیات والفجر 8 برگزفته از کتاب «اهالی خاکریز» شرح رشادتهای جهادگران گردان رزمی مهندسی چهل امام حسین(ه) شاهرود در هشت سال دفاع مقدس را با مرور می کنیم.
«عباسعلی اسماعیلی» در مورد فعالیت گردان شاهرود در عملیات والفجر 8 می گوید:
در این عملیات حدود 95 جهادگر از گردان جهاد شاهرود شرکت داشتند، هرچند که گردان های زیادی غیر از گردان ما در منطقه فاو حضور داشتند و کارهای زیادی هم انجام شده بود.
به گردان مهندسی رزمی شاهرود و سمنان به طور مشترک علاوه بر امور روزمرهای که واحدهای مهندس در مناطق عملیاتی انجام می دهند، دو ماموریت مهم داده شد، یکی احداث جاده در قسمت شمال دریاچه نمک و دیگری احداث جاده ام القصر در باتلاق.
از سه راهی کارخانه نمک حدود دو کیلومتر به سمت راست که می رفتیم باید جاده ای در باتلاق می ساختیم، برای احداث این جاده می بایست فقط شب کار می کردیم و در قسمت دریاچه نمک و در منطقه باتلاقی جاده و دژی ایجاد می کردیم که به اسم جاده محرم مشهور بود و در جاده مذکور خاکریز هم می زدیم.
از آنجا که خاک آن منطقه مناسب نبود، باید مصالح ساختمانهای مخروبه در فاو را به منطقه بارگیری و برای ریختن در باتلاق استفاده می کردیم و جاده را می ساختیم و کنارش خاکریز می زدیم. در محلی که این جاده ساخته می شد، شرایط طوری بود که در هر یک کیلومتر دو کمپرسی می توانستند از کنار هم عبور کنند. و در مسیر کمپرسی ها سه راهی مرگ قرار داشت که چندین قبضه توپخانه و کاتیوشای دشمن مرتبا این نقطه را می کوبید. برای همین کار مشکل بود و کمپرسی ها باید داخل جاده دنده عقب می رفتند وخاکریزی می کردند تا بتوانند جاده و خاکریز مورد نظر را احداث کنند.
روز ها کمپرسی که هیچ، حتی موتور هم نمی توانست عبور کند. شب ها کار می کردیم. شب هم دشمن مرتب منور می زد و مزاحم کار ما بود. وقتی منور می زدند، نور منورها به شیشه ی کامیون ها برخورد می کرد و نورش منعکس می شد هرچند که آن ها را گل مالی کرده بودیم و باعث می شد گرای منطقه را بگیرند.
مرحوم «حسین عامری» برای ساخت خاکریز این جاده خیلی تلاش کرد. وقتی این مرحوم به کمک شهید «محمد کریمی» و شهید قربانی و «محمد علی عجمی» خاکریز را زدند، خیال رزمندگان راحت شد و روزها هم به راحتی عبور می کردند. درهمان قرارگاه بچه های لشکر مازندران، 25 کربلا هم مستقر بودند که آن ها نیز از ما پشتیبانی می کردند. جهادگران بوشهر هم در آن منطقه با ما همکاری می کردند.
«حسین علی غلامی» نیز در این خصوص می گوید:
من با ماشین سنگین کار می کردم. وقتی ما به فاو رفتیم، گردان شاهرود آنجا مستقر شده بود. چون مدتی از عملیات گذشته بود، تعدای از نیروها برای استراحت به عقب برگشته بودند و ما جایگزین آن ها شده بودیم.
حجم کار بسیار بالا بود. قسمتی که به ما محول شده بود خودرو خیلی زیاد بود و مسیری که ما مصالح رو برداشت میکردیم تا جایی که باید تخلیه می کردیم حدود نیم ساعت راه بود ولی کمتر در این مسیر تردد می شد. بیشتر مواقع فقط دو، سه دستگاه کامیون مشغول بارگیری و تخلیه بار بودند.
در قسمت انتهای جاده، خاک را دنده عقب می بردم، چون جاده آنقدر پهمن نبود که امکان دور زدن باشد و باید دنده عقب می رفتم.
یک روز که سه، چهار دستگاه کمپرسی در آن محل بودند، هواپیما های عراقی شروع به بمباران کردند. دو تا راکت سمت چپ و راست ما زدند. راکت ها تقریبا تا انتها در باتلاق فرو رفت و عمل نکرد و این خواست خدا بود، چون اگر عمل می کرد همگی از بین می رفتیم.
انتهای پیام/