به گزارش دفاع پرس از مرکزی، حجتالاسلام رسول منتجبنیا در بخشی از کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره حال و هوای آن روزها در خمین میگوید: چیزی که با عنوان بشارت دوم بعد از فرار شاه مردم را خوشحال کرد، ورود حضرت امام به کشور بود که آغاز شمارش معکوس سقوط رژیم پهلوی به شمار میرفت.
در این زمان خبری در روزنامههای کثیرالانتشار، منتشر شد که بازگشت امام خمینی به کشور یک هفته دیرتر از موعد مشخص شده انجام میگیرد.
این خبر برای مردم قدری نگران کننده بود، زیرا مردم دیگر بی تاب شده بودند. روز ۲۹ دی ماه حضرت امام پیامی صادر کردند و در آن پیام اعلام داشتند که به زودی به ملت خواهند پیوست و هم صدا و هماهنگ با مردم برای حل مشکلات و انجام مبارزه تلاش خواهند کرد. این خبر برای مردم خیلی نوید بخش بود.
آذینبندی خیابانهای خمین برای برپایی جشن پیروزی
ما [در خمین] به مجرد شنیدن این پیام یقین کردیم که دیگر امام به زودی برمیگردند و ستاد برگزاری مراسم بازگشت استقبال را فراهم کردیم. به تعدادی از فرهنگیان و بچههای خوب انقلابی مأموریتهای مختلفی دادیم. به طورمثال به چند نفر از اینها گفتم که شما حق خروج از خمین را ندارید و فقط باید پلاکارد نوشته، پوستر تهیه کنید و وسایل تزیینات را فراهم کنید و هر وقت که خبر دادیم ورود حضرت امام به میهن نزدیک است سراسر خمین را آذین بندی کرده، جشن بگیرید.
به تعدادی از بچهها که مسؤول آمادهسازی وسایل نقلیه شده بودند گفتم که هر وسیلهای دارید فراهم کنید تا ما بتوانیم با آنها به تهران برویم. بعضی از آقایان هم مسؤول تدارکات شده بودند، زیرا در نظر گرفتیم که تعداد زیادی از مردم همراه ما به تهران میآیند. در آن¬جا هم تدارک مشکل است باید افرادی باشند که خوراک و پوشاک برای آن¬ها تهیه کنند.
انتشار خبر بازگشت امام
به هرحال بعد از انجام تقسیم بندی کار شروع شد. تا این که در مطبوعات منتشر شد که حضرت امام روز جمعه ششم بهمن ماه به تهران خواهد آمد. به مجرد انتشار این خبر ما بعد از راه انداختن کاروانی، به تهران رفتیم. جمعیت فوق العادهای همراه ما بود که در حدود سه هزار نفر میشد.
با هر وسیله ای اعم از شخصی، عمومی و حتی گاری، حرکت کردیم و وارد تهران شدیم.ما در تهران به منطقه خانی آباد وارد شدیم؛ مسجدی در آن جا به نام مسجد الرسول یا «مسجدالنبی» بود و آقای زنوزی امام جماعت آن¬جا بود. ما اواخر شب به مسجد رسیدیم. آن جا مملو از جمعیت بود و ما احساس کردیم که در آنجا جای ماندن نیست. مردم منطقه آن¬جا آمدند و به من گفتند که ما جمعیت آمده از خمین را به منازلمان میبریم و شما هم منزل بیایید و در مسجد نمانید. گفتم که ما میتوانیم در مسجد بمانیم، زن و بچهها را ببرید.
عدهای را بردند و مابقی هم در مسجد و فضاهای اطراف آن ماندند تا ببینیم چه میشود. ما منتظر بودیم تا با تماس با دوستان از وجود یا عدم تدارکات برای مستقبلين مطلع شویم. خوشبختانه بعد از صرف صبحانه فردی که حامل پیامی از طرف مرحوم آقای پسندیده بود آمد و به من گفت: «شما جمعیت را بیاورید که من جایی برای شما پیش بینی کردهام و آن حسینیه طرشت است.»
استقبال تهرانیها از مردم خمین
ما به آنجا رفتیم. حسینیه بسیار بزرگ بود و چند طبقه داشت. با آمدن جمعیت تمام طبقات حسینیه پر شد. در این زمان اهالی طرشت که مردم مهربان و با صفایی بودند و هستند مردم را به منازل خود برده، جا دادند.
همچنین مردم منطقه به ما گفتند که وسایلی را که با کامیون آورده بودیم که شامل نان، خرما، پتو و دیگر چیزها بود، برگردانیم، زیرا ما خودمان میخواهیم از شما پذیرایی کنیم. گفتم: «اشکالی ندارد اینها هم باشد، شما هم پذیرایی کنید.»
انتهای پیام/ 341