گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس ـ حامد افروغ؛ جشنواره سی و هفتم فیلم فجر در حالی آغاز به کار کرد که به طور طبیعی انتظار آن می رفت همگام با انقلاب اسلامی، به بلوغ هنری خود رسیده باشد، انتظاری که الحق برآورده شد اما در خلاف جهت حرکت انقلاب اسلامی!
سینما از همان بدو تولد انقلاب اسلامی پررنگ و جدی در تلاش برای یافتن نسبت خود با انقلاب برآمده بود که در سخنرانی تاریخی امام خمینی (ره) در بهشت زهرا (س)، تکلیف آن روشن شد. سینمایی که قرار بود صور انقلاب برای دمیدن روح تعهد در آدم ها باشد (به عنوان یکی از موثرترین ابزارهای هنری)، رسالتی که امروز بعد از 40 سال، تصویری خلاف آن را به تماشا نشسته ایم.
جشنواره فیلم فجر به عنوان ویترین داشته های سینمای ایران، امروز خود را در حالی با حجم انبوهی از موضوعات سیاه مثل خیانت، خشنوت، شراب و فحشا می گذراند که قاعدتا به عنوان یک سینمای بیعت کرده با انقلاب اسلامی می بایست در رسیدن به اهداف هنری انقلاب، جشن کمال و شکوه بلوغ خود را در این زمینه به پایکوبی می نشست، اما افراط سینماگران به تمرکز روی زخمها برای لذت بردن از درد آن! و نه ارائه دورنما و تصویری به اهل فن برای درمان، در کنار رسوخ افکار لیبرالی (اباحهگری) در بطن جامعه سینمایی کشور باعث شده تا این سینما نه تنها اسلامی که حتی در پاره ای موارد ایرانی هم نباشد.
اینکه یکباره در جشن 40 سالگی انقلاب، سینمای ایران به عادی سازی روابط نامشروع، حذف حریم ها، اشاعه حرام نوشی و رفتارهایی ضدایرانی (اسلامی بماند!) می پردازد و با بزک کردن این ناهنجاری ها توسط درام سعی در تغییر ذائقه ایرانی به سمتی خلاف مسیر فطری ملت دارد، حجت را تمام می کند که سینما در عهد خود با انقلاب خیانت کرده و مسیر سینمای طاغوت را به بلوغ رسانده است. البته از آنجا که از کوزه همان برون طراورد که در اوست، وقتی برخی بانوان سینمای ایران پشت تریبون روشنفکری رفته و افکار لیبرالی و اباحهمحور خود را جیغ بنفش می کشند در گوش ملت، به طوری که برخی از آنها حذف سکس و شراب و خشونت را مایه افول سینمای ایران می دانند و برخی تقاضای پاک اعلام کردن سگ را از علما می کنند و برخی دست دادن با نامحرم را بلامانع می دانند، نباید توقع داشت که عفت و حیای زن ایرانی، غیرت و شرف مرد ایرانی، عزت نفس و بزرگی مردم ایرانی را در آثار آنها به تماشا بنشینیم.
البته از ماست که بر ماست، این وضع امروز حاصل انتخاب مدیرانی است به قول معروف، دلهایشان با غرب و شمشیرشان با میهن است. کسانی که چندان بدشان نمی آید جامعه ایرانی هم مثل جوامع غربی سر در آخور تنبان داشته باشد و به انواع راذیل آلوده باشد تا از قبل این آلودگی، ماهی مراد سیاستمداران صید شود. ماهی ای که گاه به اسم آزادی بیان، گاه به اسم آزادی عقیده، گاه به اسم آزادی روابط زن و مرد از دهان مبارک مسئولان کشور در طول این 40 سال شنیده شده و چراغ سبزی بوده برای سینماگرانی که دل و قلمشان در گرو این راه بوده؛ و الا نباید در کشوری که شکوه ایثار و مقاومت مردمش دهان دشمنانش را باز گذاشته، عطوفت و مهربانی اش زبانزد خاص و عام شده، دلرحمی و صلح طلبی اش به گواه تاریخ پر رنجش ثابت شده، سینمایی تا این حد نازل و دم دستی پرده های سینما را اشغال کند.
از حق نگذریم، بدنه سینمای ایران که جزوی از همین مردم بوده و از بد روزگار نان خود را از این سفره برمیدارند، از سردمداران این مسیر جدا هستند و عموما افرادی میهن دوست و فرهنگی اند، اما جریانی خزنده که امروز گزندگی آن را همه، حتی منتقدان نظام اسلامی چشیده اند، سعی دارد تا با پول و زور مسیر سینمای ایران را به سمتی ببرد که در تقابل محض با انقلاب باشد. هر چند از برکات این جشنواره این بود که این جریان آلوده چون دملی چرکین رسید و ترکید و عاقلان و دلسوزان این عرصه را نهیبی زد تا سره را از ناسره و دوست را از دشمن در مسیر فرهنگی کشور بازشناسند و به خود آیند بلکه برای برای جشن نیمه عمر انقلاب، این سیمرغ به خاکستر نشسته را تولدی نو ببخشند و شکوهی افزون دهند.
انتهای پیام/ 112