به گزارش خبرنگار بینالملل دفاعپرس، عملیاتهای استشهادی فلسطینیان در سرزمینهای اشغالی با رهبر فرماندهی «یحیی عیاش» و «فتحی شقاقی» وارد فاز جدیدی شده بود و این خود موجهترین دلیل برای قصابی آنان توسط صهیونیستها از منظر سران رژیم صهیونیستی محسوب میشود. با شهادت این 2 آتش عملیاتهای استشهادی نهتنها فروکش نکرد بلکه شعلهورتر نیز شد.
دولت صهیونیستی با این گمان که با مرگ شقاقی و عیاش و حذف رابین و روی کار آمدن دولتی جدید بستری مناسب برای لغو تعهدات دولت رابین فراهم آمد و شرایطی مناسب برای توسعهطلبی میلیارستی از نوع صهیونی فراهم خواهد آمد.
دیری نپایید از این پندار باطل، زجر دیدگان ستم دیده فلسطینی، این رویای صهیونیستها را به کابوسی دهشتناک مبدل ساختند. آنان کسانی بودند که عزیزترین و نزدیکترین وابستگان شان را به علت جفای جنایت پیشگان رژیم صهیونیستی از دست داده بودند و از خانه و کاشانهشان رانده شده بودند؛ آنان دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتند و کسی که چیزی نداشته باشد تا بدان تعلق ورزد و از قید تمامی قیود و تعلقات رهیده باشد، دیگر از جان خویش نیز قطع تعلق خواهد کرد و آن کار که باید بکند را خواهد کرد؛ و این رمز عملیاتهای راز آمیزی میشود که در اواخر بهمن و اوایل اسفند 74 (فوریه 1996) کابوس وحشت را بر فراز سرزمینهای اشغالی مستقر گردانید و خواب راحت از دیده صهیونیستها ربود.
در سری جدید عملیاتهای شهادت طلبانه فلسطینیها، اسرائیل تلفاتی به میزان کل تلفات سال قبل متحمل شد؛ تلفاتی که حماس و جهاد اسلامی در سرزمینهای اشغالی بر پیکره متزلزل رژیم صهیونیستی وارد آورده بود. تنها در طول یک هفته چهار عملیات بزرگ و رعب آور و پرتلفات در بیت المقدس، بندر عسقلان و تلآویو را پایههای دولت صهیونیستی را به لرزه درآورد. 2 عملیات از چهار عملیات در تلآویو رخ داد؛ پایتختی که اسرائیل میکوشید آن را امنترین پایتخت دنیا تصور کند. این عملیاتها چنان قدرتمند، بحران ساز و چالش آفرین بودند که رژیم صهیونیستی را تا لبه پرتگاه سقوط کشاند. عملیاتهای فوریه، سران صهیونیست را به تب و تاب افکند تا برای رهایی از سقوط چارهای بیاندیشند.
تدبیر تراست مغرهای امپراتوری صهیونیسم
پژواک صدای انفجارهای فوریه 96 نهتنها اسرائیل را به لرزه درآورد، به واشنگتن و کاخ سفید نیز رسید. طنین عملیات استشهادیون فلسطینی، «بیل کلینتون» رئیس جمهور آمریکا را در اتاق مخصوصش در کاخ سفید نیز به لرزه درآورد.
دیرگاهی سپری نشده از این عملیاتها، مراکز اصلی تصمیمگیری امپراتوری یهودی- ساکن آمریکا، تدبیری تازه میاندیشد. مغرزهای استراتژیست امپراتوری مستقر در تراستهای استراتژیک تصمیم گیریهای جهانی، چون «موسسه بروکینگز» (brookings institution) (مرکز تصمیم گیریهای استراتژیهای ملی و سیاستهای داخلی امپراتوری)، مجتمع استراتژیست- نظامی راند rand (مرکز تصمیم گیریهای استرتژیهای نظامی و سیاستهای میلیتاریستی امپراتوری و مغز تصمیم گیری پنتاگون) و شورای روابط خارجی cfr (مرکز تصمیم گیری سیاست خارجی و استراتژیهای بینالمللی) برای نجات کیان نا مشروع صهیونیستی به تکاپو میافتند. دیری نگذشته آنان طرح اصلی خود را به کاخ سفید دیکته میکنند.
آنان به کاخ سفید دیکته میکنند تا بزودی کنفرانسی منطقهای - بینالمللی با حضور سران سازشکار کشورهای عرب خاورمیانه به همراه رژیم صهیونیستی و پارهای دول غربی عضو ناتو و به ریاست ایالات متحده آمریکا به بهانه بازسازی صلح خاورمیانه و به هدف تثبیت و استحکام نامشروع اسرائیل تشکیل دهد.
دستورکار برنامه این اجلاس عبارت بود از یک هدف حداکثری و یک هدف حداقل. کاخ سفید نیز موظف بود تا ابتدا هدف حداکثری را مطرح سازد تا لاجرم کشورهای حاضر در اجلاس هدف حداقلی را پذیرا شوند؛ طرح تراست مغزهای امپراتوری صهیونیسم جهانی کار خود را کرد.
انتهای پیام/ 441