گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ رسول حسنی؛ سینمای ایران دچار بیماری جهل مرکبی شده است که گویا به زودی بهبودی خود را به دست نخواهد آورد. اینکه چرا اغلب فیلمسازان ادعای دانایی میکنند مساله نیست، بلکه سوال اساسی اینجاست که چرا این طیف تافته جدابافته از جامعه برای تحصیل دانایی همگام با جامعه حرکت نمیکنند.
سینمای ایران مجموعهای از آثاری شده که با عینک سیاه به جامعه خود نگاه کرده و با همان نگاه راه حل ارائه میدهند و همه آسیبها را معطوف عللی میکنند که راه درمانش در این سرزمین نیست. اگر در سینمای جهان هیچ فیلم ضد ایرانیای ساخته نمیشد انبوهی از آثار کارگردانان وطنی برای بدنام کردن ایران کافی است تا ملتهای جهان بدانند که ایران چه جای ویرانی است!
«خسرو معصومی» در پانزدهمین فعالیت سینمایی خود، با «کار کثیف» به جشنواره سی و هفتم فیلم فجر آمد که این روزها روی پرده سینما در حال اکران است. معصومی اگر چه در این فیلم ایرانی جماعت را به شوربختی آثار «جعفر پناهی»، «بهمن قبادی»، «سیاوش اسعدی»، «مانیا اکبری» و... ترسیم نکرده اما کوچکترین نسبتی هم با ایرانی که عموم مردم لمس میکنند، ندارد.
معصومی در «کار کثیف» جامعهای از ایران را به تصویر کشیده که فقط خودش میشناسد و بعد در طول فیلم به نقد همان جامعه خود ساخته پرداخته است و طبعا در چنین وضعیتی راه حلی هم اگر در فیلم ارائه شود انتزاعیتر از فضای فیلم خواهد بود.
«کار کثیف» نه داستان منسجمی دارد و نه شخصیت محکمی و در غیاب این دو عنصر مهم چگونه فیلمنامهای خواهیم داشت تا فیلم بر اساس آن بنا شود. سینمای ایران در خلق قهرمان به چنان فضاحتی افتاده که اغلب آنها مشتی ناامید از جامعه رانده شده هستند که راه چاره را در مهاجرت و اعتراض میدانند که در هر دو حال به نیستی میرسند.
این نیستانگاری و سترونی فیلمهای سینمای ایران که «کار کثیف» نمونه اخیر آن است چیزی است از قماش ادبیات سترونی که «صادق هدایت» سرمدار آن بود. در شرایطی که شهروند ایرانی نیازمند آن است تا در دلش امید تزریق شود تا بتواند خود را در وضعیت نابسامان اقتصادی بازیابد چرا سعی میشود حداقل امیدی که در دل آنان است را خاموش کنند. آیا با خاموشی نور امید در دل مخاطب انتظار معجزه باید داشته باشیم؟
نکته دیگر آن است که باید فیلمساز ما بداند ریشه این اقتصاد نابسامان که مردم توان تامین حداقلهای خود را به زحمت دارند کجاست؟ ممکن است بخشی از آن به سیاستگذاریهای غلط برخی مدیران ربط داشته باشد اما این همه ماجرا نیست. اوضاع اقتصادی موجود به جنگی نابرابری میماند که تحت عنوان «تحریم» علیه ما تحمیل شده است و این جنگ مسلما عوارضی خواهد داشت که مهاجرت راه برونرفت از آن نیست.
«کار کثیف» داستان مردی جوان به نام «فرهاد» است که به دلیل بیکاری و برای تحصیل مخارج خانوادهاش به فروش مشروبات الکلی روی میآورد. در ادامه فرهاد به دلایلی تصمیم میگیرد از ایران برود تا شاید دنیایی بهتر برای آینده خانوادهاش بسازد که با فاجعه بزرگتر یعنی از دست دادن همان خانواده مواجه میشود.
چنان که میبینیم داستان فیلم فاقد علت وجودی است برای همین نه قهرمانش باورپذیر است نه کنشهایش.
فیلمساز باید بداند مصلح اجتماعی نیست، آنچه فیلمساز انجام میدهد این است تا کاستیهای جامعه را بشناسد و با شناخت دقیق آن وضعیت موجود را تحلیل کند، او حق ندارد قضاوت یا چیزی را به مخاطب تحمیل کند. تنها وظیفه فیلمساز روایت درست یک داستان است که ریشه در جامعه و مردمش داشته باشد، همین.
انتهای پیام/ 161