به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، عمدهترین مشکل سینمای ایران نداشتن متولی و نبود سیاستگذاری در این حوزه است. در ابتدای امر سکان سینمای ایران به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سپرده شد ـ که علیالظاهر هنوز هم هست ـ اما پارهای انتقادات بهحق به برخی آثار سینمایی و سکوت مدیران این وزارتخانه سبب شد برخی از ارگانها و دستگاههای دیگر نسبت به محتوا و فرمهای برخی آثار سینمایی احساس خطر کنند و وارد میدان شوند.
مسلما دخالت هر نهادی در موضوع فرهنگ و هنر منطقی نیست و ابداً اجازه چنین کاری ندارند ولی وقتی مهمترین متولی سینمایی کشور تا این میزان نسبت به محتوای آثار تولیدشده مماشات به خرج میدهد طبیعی است مراکز دیگر با عمل به تکلیف امربهمعروف، ناهی منکر باشند. وقتی یک دستگاه در جمهوری اسلامی ایران آثاری ضد دینی و ایرانی تولید کند، سکوت سایر نهادها و مراکز دیگر که کار فرهنگی میکنند مهر تأیید بر عمل دستگاه مزبور است.
مهمتر از آن بیتفاوتی برخی از اصحاب فرهنگ و هنر نسبت به مطالبات رهبر معظم انقلاب اسلامی در موضوع فرهنگ و مباحث مرتبط با آن سبب شده سینمای ایران همگام با انقلاب اسلامی رشد نکند و در گام دوم انقلاب سینماگران ما هنوز درگیر مباحثی هستند که کلیت سینما را سترون و دچار ایستایی کرده است. در چنین شرایطی که باید سینماگران با اعلام برائت از آثار سینمایی مذمومی چون «خانه پدری» که ایرانی بودن و اسلامی بودن را نشانه گرفته است، با آرمانهای انقلاب اسلامی پیمان میبستند و از این طریق برادری خود با ملت ایران اسلامی را ثابت میکردند.
این سینماگران در بیانیه خود از تهدیدی که نسبت به حرفه خود احساس میکنند نوشتهاند و اینکه مورد آسیب و هجوم قرار گرفتهاند؛ اما اشاره نکردند با «امین حیایی» و «علیرام نورایی» بهخاطر بازی در «قلادههای طلا» چه کردند. این سینماگران اگر امنیت شغلی ندارند و با بیکاریهای درازمدت دست به گریبان هستند، چگونه فرزندان خود را در کشورهای اروپایی به دنیا میآورند. دیگر اینکه در ادامه بیانیه از ساخت آثار انتقادی و محکومیت از زندان گفتهاند اما اشارهای نکردند که «محمد رسولاف» ـ از امضا کنندگان بیانیه مذکور ـ که به اتهام اقدام علیه امنیت ملی در سال 1388 بازداشت شده چگونه بدون داشتن پروانه نمایش فیلم ضد ایرانی «لِرد» را به جشنواره کن فرستاده است.
آیا سینماگران بهخاطر دارند در کدام دادگاه «جعفر پناهی» بهخاطر ساخت یک اثر سینمایی بازداشت شده است. این سینماگر به اصلاح متعهد به ایران در سال 1388 به اتهام «اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی» به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد جالب اینکه در ۱۳بهمن ۱۳۸۹ (۲ فوریه ۲۰۱۱) «تیری فرهمو» مدیر هنری جشنواره بینالمللی فیلم کن در یک کنفرانس مطبوعاتی که بهمنظور حمایت از پناهی و «محمد رسولاف» در سینماتک پاریس برگزار شد، علاوه بر اهدای جایزه «مربی طلایی» اعلام کرد «از این پس جعفر پناهی، عضو هیئت داوران تمام فستیوالهای فیلم بینالمللی خواهد بود و جایگاهی خالی برای او در نظر گرفته شده است.»
با در نظر گرفتن اینکه پناهی در ایران نیز فیلمساز درجه چندمی است چگونه در کنار نامهای بزرگ کارگردانان جهان او باید جزء دائم هیئت داوران باشد. همچنین باید توجه داشت که در ایام فتنه دولت اروپایی با حمایت از سران فتنه پروژه براندازی را مدیریت میکردند و حمایت از «بهمن قبادی»، «جعفر پناهی» و «محسن مخملباف» در همین راستا صورت گرفته بود.
آن تبعیضی که سینماگران در بیانیه خود به آن اشاره کردهاند روشن نیست که چه تبعیضی است. چرا که سهم مهمی از بودجه، اکران و تبلیغ در اختیار همین 200 سینماگر و هواداران آنها است و اگر این مهاجرت خودخواسته و نه تحمیلی برای هرکسی نان نداشته باشد برای امضا کنندگان بیانیه آب گوارایی دارد که در سفرهای لاکچری خود بهآرامی سر میکشند.
نکتههای تکاندهندهای در متن بیانیه سینماگران وجود دارد که پرداخت به همه آنها موجب ملال نویسنده و خواننده میشود و زخمهای بسیاری سرباز خواهد کرد که نهتنها التیامپذیر نیست که بیان آنهمه آنها ممکن است رسوایی بیشتری تعدادی از این سینماگران به بار آورد.
در شرایطی که سهم عمده اکران در اختیار «درخونگاه» قرار گرفته بود هنوز وضعیت فیلم «23 نفر» مشخص نیست. ناگفته پیداست که «درخونگاه» با زاویه گرفتن از ارزشهای انقلاب و اهانت به هشت سال دفاع مقدس چقدر برای سینماگران مغرض اهمیت دارد و «23 نفر» که بدون شعار و همچنان منتظر اکران است. «سیاوش اسعدی» کارگردان «درخونگاه» و از امضاکنندگان بیانیه سینماگران بهتر از هرکسی میداند که در اثر ضد ایرانی خود تا چه میزان به خانوادههای ایرانی اهانت کرده و چه تعداد سالن سینما را برای نمایش فیلمش تصاحب کرده است، پس امضای چنین بیانیهای حقیقتاً بیانصافی است.
در بخشهای پایانی بیانیه اتهامی متوجه هنرمندان ارزشی و اهانتی به کلمه «ارزشی» شده که امضاکنندگان باید پاسخگو باشند. در بیانیه صراحتاً آمده است که نیروهای ارزشی با رانت و تبانی آثاری تولید کنند که فاقد ارزش هستند. عین عباراتی که در این خصوص آمده به این شرح است:
« سوءاستفاده از ارزشها به بهانه فیلم ارزشی و بهقصد تصاحب سرمایههای عمومی و ایجاد رانتهای هنگفت برای نهادها و افراد خاص، اغلب محل درآمدی برای کسانی است که تنها خود و افکارشان را ارزشمند میپندارند. این دست افراد و نهادها برای گرفتن رانتهای بیشتر، به تخریب و زدن انگهای ایدئولوژیک به فیلمهای مستقل روی میآورند تا آن فیلمها را از چرخه تولید و اکران بیرون کنند.» این سینماگران بدون رعایت انصاف هر اثری را که مغایر با اندیشه آنها باشد را سخیف پنداشته و اتهام زدن قصد تبرئه خود را دارند.
سینماگران باید خود را در خصوص ریزش مخاطب سرزنش کنند نه مدیران فرهنگی را. چه کسی با خانوادهاش میتواند و با خیال راحت «اکسیدان» و «رحمان 1400» ببیند و شرمنده نباشد. همه ما با از تفتیش عقاید و اعمال سیاستهای سلیقهای بیزاریم اما نظارت بر شکل و محتوای آثار سینمایی و توقیف آنها به دلیل مغایرت با ارزش نظام به معنای تفتیش عقاید نیست. این سینماگران بهتر است معنای تفتیش عقاید را بفهمند و بعد بیانیه صادر کنند.
سینماگران ایرانی سالهاست که در اعتراض به نبود آزادی بیان و اندیشه هر چه دل تنگشان میخواهند میگویند و خواهان آزادی بیان و اندیشه هستند. اگر در این کشور آزادی بیان وجود نداشت، چطور میتوان از مطالبه صحبت کرد. قطعاً اگر آزادی بیان وجود نداشت هیچ شخصی نمیتوانست از آن حرفی به میان آورد.
انتهای پیام/ 161