سرویس حماسه و جهاد دفاع پرس: یکی از زیباترین و حماسی ترین یادگارهای شهید علیرضا عاصمی حماسه خندق بود. انفجار جاده خندق در عملیات بدر، با شکوهترین صحنه شجاعت و پایمردی علی بود که یک تنه در برابر انواع تیر مستقیم تانکها گلولههای خمپاره، آر پی جی، کالیبر، هلیکوپتر دشمن ایستاد و غزل شیوای شهامت و شجاعت را در آن هنگام سرود و ستاره درخشانی شد بر تارک تاریخ جنگ.
فعالیتهای انقلابی
علیرضا عاصمی سال 1341 در کاشمر به دنیا آمد. یکی از فعالیتهای علی در قبل از انقلاب با وجود سن کمی که داشت کتابخانهای در منزل تشکیل داد، بیشترین اعضای این کتابخانه نوجوانان ۱۰ تا ۱۷ سال بودند. در مهر ماه سال ۱۳۵۷ به همت علی و دوستانش، اولین راهپیمایی دانش آموزی در کاشمر برگزار شد که خود سرآغاز حرکتهای مردمی در این شهر گردید.
حضور در جبهه
با شروع رسمی جنگ تحمیلی درآخرین روز شهریور ۵۹ شور و نشاط خاصی در وجود علی برای دفاع از حریم انقلاب شعله ور شده بود.او که حس و حال حضور در کلاس درس را در آن روزهای بحرانی از دست داده بود، از ساعتها قبل اطراف اتوبوسها می چرخید ولی مسئول اعزام ، همان حرف قبلی را تکرار می کرد که فقط ۱۸ سال به بالا را میبریم . سن علی کمتر بود و هر چه اصرار می کرد فایده نداشت.
از پدر علی نقل شده که یک هفته بعد از جنگ و در ۱۷ سالگی عازم جبهه شد ولی بارها شاهد بودیم که افسوس می خورد چرا یک هفته دیر در جبهه حاضر شده و می ترسید که به خاطر همین نزد حق تعالی مؤاخذه شود.
شهید علیرضا عاصمی بیش از 72 ماه در جبهه حضور داشت و در این مدت شهامت، عرفان، تخصص، تعهد و تعبد و خوش رفتاری ایشان زبانزد خاص و عام بود. او در اکثر عملیاتها با مسئولیتهای مختلف از خط شکن تا فرمانده حضور فعال داشت . تخصص او در گروه تخریب بود و همواره تلاش داشت به تازهترین اطلاعات علمی راجع به تخریب دست یابد و عموماً موفق بود. او با چاپ کتابهایی در زمینه جنگ و خنثی کردن مین و انفجار در زمینه آموزش به دیگر همرزمانش کمک شایانی کرد.
نحوه شهادت
در تاریخ 13 دی 1365 هواپیماهای عراقی کرمانشاه را با پنج بمب لغزنده 700 پوندی ساخت آلمان، بمباران می کنند که در این بمباران دو بمب عمل نکرده در عمق 10 متری زمین باقی می مانند. از این رو عاصمی به همراه کشاورز برای خنثی سازی این بمب ها وارد عمل می شوند. اما در حین خنثی سازی یکی از بمب ها منفجر می شود که بر اثر آن از شهید عاصمی، کشاورز و سه همراه دیگر، چیزی جز یک تکه لاله گوش و مقداری پارچه های سوخته، چیزی باقی نمی ماند.
قسمتی از وصیتنامه شهید:
مادر و پدر عزیزم مواظب باشید که امتحانات الهی، یکی پس از دیگری اجرا می شود و این ما هستیم که باید از خدا بخواهیم که لحظه ای ما را به خودمان وا نگذارد. شاید یکی از علل آمدن من به جبهه همین بود که نخواستم خودم را فدای خود خواهی و خود بینی های بعضی بکنم و با آمدن به جبهه از لجنزاری که بعضی سودجویان و فرصت طلبان در شهر درست کرده بودند و زندگی را در خوب خوردن و خوب زندگی کردن می دیدند، بیرون آمدم و در محیطی الهی و خدایی قرار گرفتم که دیگر کسی برای مقام و منصب کار نمی کند و معیار برتری ، همان (ان اکرمکم عند الله اتقیکم) هست و چیزی که در اینجا معنی ندارد، مسئله من و تو است که همه ما هستیم.
انتهای پیام/