به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس، بیست و دومین برنامه از سلسله برنامههای «عصر کتاب» که به بزرگداشت مجدالدین کیوانی مترجم اختصاص داشت، با حضور مسئولان فرهنگی، اهالی قلم، ناشران، فعالان حوزه کتاب و نشر و علاقهمندان به این چهره فرهنگی در سرای کتاب موسسه خانه کتاب برگزار شد.
نیاز به «کیوانی» وقتی مترجمنماها زیاد شدهاند، احساس میشود
نیکنام حسینیپور، مدیرعامل موسسه خانه کتاب طی سخنانی ضمن تبریک هفته پژوهش، به ذکر نقل قولی از شهریار درباره مجدالدین کیوانی پرداخت و اظهار داشت: «دگران خوشگل یک عضو و تو سرتا پا خوب/ آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری» شخصی که با پشتکار و سختیهای بسیاری که کشید توانسته خدمات ارزندهای را برای کشور به ارمغان بیاورد و هنوز هم منشا جوششهایی است.
وی ادامه داد: کیوانی در خاطرات خود از مدرسهاش میگوید که دارای محیطی ناامن بود و معلمان خشنی داشت که باعث شد از مدرسه دلزده شده و ترک تحصیل کند، و پس ازمدتی کار در کارگاه نجاری مجدداً ایشان به دبیرستان برگشته و بعد از آن تحصیلات خود را در دانشرای عالی ادامه داده و به مدت سه سال در رشته ادبیات فارسی تحصیل کردند.
مدیر عامل خانه کتاب افزود: کیوانی در مکتب پدری بود که به فرزندانش فقط درس عشق میداد و با رفتار و کردارش صداقت، پاکدلی، پاکچشمی و مناعتطبع میآموخت. در دامان مادری که جور علم و مدرسه فرزندان را به دوش می کشید، به رشد و بالندگی رسید. او پس از اخذ مدرک لیسانس در ادبیات فارسی با احراز رتبه اول، توانست به انگلستان رفته و در رشته زبانشناسی از دانشگاه وِیْلز، درجه دکتری بگیرد. پس از آن به عنوان رئیس دانشسرای، شعبه زاهدان انتخاب شدند. از آنجایی که استان محروم بود مشقات و رنج فراوان برد اما همواره، بنابر اخلاق حرفه ای و علاقه خود در پی پیشرفت استان بود.
حسینی پور افزود: کیوانی بعد از بازنشستگی فعالیتهایش را با تمرکز بیشتری بر ترجمه و نیز عضویت در شورای علمی دایرة المعارف بزرگ اسلامی گسترش داد و با تألیف مقالات ارزشمند در دایرة المعارف، نام خویش را در شمار مؤلفین پرکار دانشنامه نویسی در ایران نیز به ثبت رساند.
وی با بیان اینکه کیوانی خدمات زیادی در منطقه زاهدان انجام داده است، اما شاید کسانی قدرناشناسی و ناسپاسی کرده باشند عنوان کرد: خدمات ایشان به مردم آن منطقه و مسیری که برای آن مردم طراحی کرده است را میتوان در سیمای مردم زاهدان دید و اینکه آیا کسی سوال کرده که گل کدام بوستان هستند؟ باید بگویم از بوستان بزرگ علم و فرهنگ ایران زمین هستید و شما نقش خود را بر خاطره ایران زدهاید و این مراسم و برنامههای دیگر به نوعی قدرشناسی از زحمات سترگ جنابعالی و سایر اندیشمندانی است که توانستهاند بخشی از فرهنگ وزین ایرانی را به جهانیان بشناسانند. خود می گوید: «دوست داشتم انگلیسی را بیاموزم تا ببینم منابع انگلیسی درباره ایرانیها و زبان و فرهنگ آنها چه گفته و چه نوشتهاند.»
مدیرعامل خانه کتاب گفت: کیوانی اعتقاد دارد در گسترش حوزه ادبی باید نگاه داخلی داشته باشیم و نباید فرهنگ خودمان را با فرهنگ غربیان مطابقت بدهیم. ادبیات ما باید با فرهنگ خودمان رشد کند. او کتب و نوشتههای بسیاری در زمینه فلسفه و عرفان دارد و ترجمه های ماندگاری را به یادگار گذاشته است. استاد کیوانی به ادبیات فارسی علاقمندی زیادی دارند و ارادت ایشان به استادان خودش استاد مشکور، فروزانفر، سعید نفیسی ...و قدرشناسی از آنها را میتوانیم در رفتار ایشان ببینیم.
وی افزود: در زمانی که ترجمههای زیادی از یک کتاب منتشر میشود و مترجم نماها بسیار زیاد شدهاند نیاز به کیوانی و کیوانیها بسیار زیاد احساس میشود به خصوص در این فضای مغشوش که در حوزه ترجمه داریم، حتی ذوق مردم و جامعه را نیز تحت الشعاع قرار داده است. اما فرایند ترجمه رو به جلو است و این رودخانه همچنان جریان دارد اما باید مراقبت کرد و ترجمههای خوب را به جامعه معرفی کرد و به جاده دو طرفه تبدیلش کرد کاری که آقای کیوانی انجام داده است.
حسینیپور با بیان اینکه ترجمهها زبان فارسی را به وضعیت قرمز رسانده توضیح داد: نسل مترجمانی که دغدغه زبان فارسی داشتند، برافتاده یا حداقل کم شدهاند و مترجمان شتابزدهای میداندار ترجمه شدند که «عجله برای انتشار» وجه مشترکشان است. در شرایط فعلی کافی است کتابی توجه توده مردم را جلب کند. ناشران به سرعت دست به کار میشوند و ترجمههای متعددی از آن را منتشر میکنند، بدون این که به مهارت مترجم اطمینان داشته باشند یا ذرهای دغدغه زبان فارسی در وجودشان ریشه دوانده باشد. براساس مدل زوهر، اکنون جلودار ترجمه نه نخبگان بلکه «بازار» و اهالی بازار (ناشران) است. حتی نهادها (از دولت گرفته تا دانشگاه و تا محافل و انجمنهای نقدی) نقش چندانی در این میان ندارند. ترجمه مرعوب نیاز بازار است و سرعت و قدرت نیاز بازار از آن بیشتر است که مترجمان صاحب سبک و فرهیخته بتوانند نقش اصلی خود را بازی کنند.
مدیرعامل خانه کتاب با تاکید بر اینکه بحرانی شدن وضعیت زبان فارسی به ژانرهای ترجمهای محدود نمانده و چونان یک بیماری واگیردار دامان ژانرهای تالیفی را هم گرفته یادآور شد: کافی است سری بزنید به مجلات دانشگاهی یا رسالههای دکتری یا کتابهای استادان دانشگاه تا عمق فاجعه را دریابید. بنابراین، موج سوم ترجمه اگر چه در باز کردن افقهای اندیشه کارآمد و موثر بود اما از جهت زبانی تاثیرات بسیار مخربی بر جای نهاد. ساختارهای زبان فارسی در حال منهدم شدن است و قابلیت رسانایی آن به شدت تقلیل یافته است. نظام آموزشی ما در دورههای پیش دانشگاهی و نیز رسانهها نیز در این میان ضربات مهلکی را بر پیکره نیمه جان زبان فارسی وارد میکنند. باید فکری برای زبان فارسی کرد، پیش از آن که محافل دانشگاهی رسما اقرار کنند دیگر نمیتوانند منویات، افکار و احساسات خود را به زبان فارسی بیان کنند.
حسینیپور ادامه داد: از دیگر پدیدههای منحصر به فرد در عرصه ترجمه در ایران پدیده آماده خواری یا خام خواری است. یعنی ترجمه از روی ترجمههای چاپ شده قدیمی بیصاحب یا با صاحب. در این نوع ترجمهها کار از سرقت ادبی گذشته و به غارت ادبی رسیده چون «مترجم» کل ترجمه را میدزدد و شش دانگ آن را به نام خود سند میزند.
مدیرعامل موسسه خانه کتاب به مزدوری ترجمه به عنوان پدیده دیگری که بیشتر در دانشگاه اتفاق میافتد اشاره کرد و افزود: مترجم اثری را ترجمه میکند و به نام استاد یا استادان آن را به چاپ میرساند. از این قسم است ترجمههایی که به خرج مترجم و در تیراژ اندک برای زینت بخشی رزومه دانشجویان متقاضی دورههای دکتری صورت میگیرد و به مصداق هر دم از این باغ بری میرسد، به تازگی ناشرانی پیدا شدهاند که هر ترجمه را که مایلید به نام هرکس که بخواهید چاپ میکنند، حتی به نام بچه در قنداق. و این است وضعیت ترجمه در کشور و نیازی که به کیوانی و تکثیر ایشان داریم.
حسینیپور در ادامه با اشاره به کتاب «صهبای خرد: شرح احوال و آثار حکیم عمر خیام نیشابوری» که با ترجمه کیوانی در کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در سال ۱۳۸۶ برگزیده شد گفت: مجدالدین کیوانی در تمامی سالهای تدریس نیز تحقیق و پژوهش را دنبال کرده و بیش از صد مقاله فارسی ارزشمند در حوزههای زبان شناسی، متون ادب فارسی و تاریخ نگاشته است. همچنین علاقه او به عرفان ایرانی از یک سو و تسلط بر ترجمه از سوی دیگر، کیوانی را ترغیب به ترجمه آثاری از مستشرقین آشنا با تصوف و عرفان ایرانی کرده است. از آن جمله است ترجمه خواجه عبدالله انصاری، نوشته عبدالغفور روان فرهادی، روزبهان بقلی، نوشته کارل ارنست، شعر صوفیانه فارسی، نوشته یوهانس دوبروین، حلاج، نوشته هربوت میسن، عزیز نسفی، نوشته لویدریجون و فراسوی ایمان و کفر، اشعار و تعالیم محمود شبستری، نوشته لئونارد لویزن. و ناشران گرانقدر و وزینی که آثار ایشان را چاپ کردهاند نیز خود گواه دیگری است بر ارزشمندی آثار ایشان.
حسینیپور در پایان گفت: کتاب «پله پله تا ملاقات خدا» که ترجمه استاد بوده نیز بسیار مورد توجه قرار گرفته است. زنده یاد ایرج افشار این بزرگمهر ایرانی در حوزه کتاب شناسی میگویند: «تنها کسی را که قبول داشتم در برابر واژههای انگلیسی، واژههای فارسی یا برابر آن نماد بگذارد استاد مجدالدین کیوانی بوده و حرف آقای کیوانی برای استاد افشار فصل الخطاب بود و حتی برای صفحه عنوان کتابها مرجع استاد افشار آقای کیوانی بوده است و این نشان از دانش و معرفت آقای کیوانی دارد.» پس آقای کیوانی متر و معیار بوده برای آقای افشار و در این زمانه به چنین معیارهایی برای ترجمه بیش از پیش نیاز داریم.
در ادامه این برنامه، علی صلحجو زبانشناس و ویراستار به اشنایی خود با استاد کیوانی اشاره کرد و گفت: آشنایی من با دکتر مجدالدین کیوانی به سال 1361 برمیگردد. در آن زمان من در مرکز نشر دانشگاهی کار میکردم. به دنبال انقلاب فرهنگی، دانشگاهها تعطیل شده بود و استادها موظف شده بودند به جای تدریس در دانشگاه کتابی در رشته خود تالیف یا ترجمه کنند تا پس از باز شدن دانشگاهها مورد استفاده دانشجویان واقع شود. مرکز نشر دانشگاهی به مدیریت دکتر نصرالله پورجوادی نیز مسئولیت ویرایش و نشر این آثار را به عهده داشت. دکتر کیوانی علاوه بر کتابی که در آنجا زیر چاپ داشت خودش هم ماموریت داشت که یک روز در هفته به مرکز نشر دانشگاهی بیاید.
وی ادامه داد: کتابی که دکتر کیوانی ترجمه کرده بود به گروه زبانشناسی مربوط میشد که من هم در همان گروه به سرپرستی دکتر رضا نیلیپور کار میکردم. عنوان کتاب دکتر کیوانی که در سال 1363 منتشر شد اصول یادگیری و تدریس زبان تالیف داگلاس براون بود. خواندن این کتاب از دو جهت بر من خیلی تاثیر کرد. موضوع اول محتوای کتاب بود که تقریبا هر آنچه برای یادگیری و آموزش زبان لازم بود در آن جمع شده بود. من قبلا کتابهایی در این زمینه خوانده بودم اما هیچ کدام آنها از لحاظ پرداختن به نکات ظریف زبانشناختی و روانشناختی قابل مقایسه با این اثر نبود و انتخاب عالمانه و هوشمندانه ایشان جای تحسین داشت. موضوع دوم خودِ زبان ترجمه بود. از آنجایی که من سالها ویراستار بودم، با زبان ترجمه و محدودیتهای ذاتی آن آشنایی داشتم. به همین دلیل خیلی زود به تفاوت این ترجمه با بسیاری از ترجمههای دیگر پی بردم و در پایان یقین کردم که صاحب این قلم بهاصطلاح باید «اهل بخیه» باشد.
صلح جو بیان کرد: دو سه سال بعد باز موقعیتی پبش آمد که من و ایشان و دکتر نیلیپور و دکتر علیاشرف صادقی به ترجمه مشترک کتاب نتایج انقلاب چامسکی پرداختیم که در این همکاری نیز من به صائب بودن نظر ایشان درباره ماهیت ترجمه بیشتر پی بردم. خلاصه کنم، بهنظر من نگاه دکتر کیوانی به ترجمه، چه در تئوری و چه در عمل، نگاه سالم و درستی است و ای کاش که سرمشق مترجمان بیشتری قرار میگرفت و اما ریشهیابی این قابلیت به نظر من جنبه عملی این قابلیت و در واقع مایه عملی آن به این برمیگردد که میتوان حدس زد آقای کیوانی قبل از ترک ایران، برخلاف بسیاری دیگر از جوانانی که به منظور تکمیل تحصیلات از ایران خارج میشوند، توشه ادبی لازم برای کار آینده خودش را از منابع نظم و نثر فارسی برگرفتهاند. وقتی هم که رفتهاند انگلستان یک راست رفتهاند سراغ همان چیزی که میخواستند، یعنی گذراندن تعلیم و تربیت دوزبانه و بعد گرفتن مدرک دکتری در آموزش زبان. حاصل این مطالعات تسلط ایشان به حوزه نظری در عالم ترجمه است.
این ویراستار اظهار کرد: نکته دیگر درباره کیوانی، داوری عادلانه و بدون حب و بغض او در نقد کتاب است. کیوانی در نقدهایش، ضمن اشاره به جنبههای مثبت اثر، از کاستیهای آن نمیگذرد. یک بار بحثی با عنوان «فواید و آفات نقد» در مجله مترجم مطرح شده بود و کیوانی هم در آن شرکت داشت. در آن بحث کیوانی نوشت: «اگر نقد واقعگرایانه، منصفانه و به دور از غرض و مرض بود، به فرض هم امر نامطلوبی از آن بیرون آمد نمیتوان نام «آفت» برآن گذاشت. اولا اشکالاتی که بر ترجمه وارد شده همه یا اکثرا درست است، که فیالواقع هم به نفع مترجم است و هم به نفع خواننده آن ترجمه. تصور میکنم اگر انتقاد شما برحق باشد و باز منِ مترجم از آن رنجیده خاطر شوم نباید این را آفت خواند. بگذار برنجم.»
وی افزود: ویژگی دیگر دکتر کیوانی توانایی همهجانبه زبانی اوست. ما مترجمهایی داریم که خیلی خوب از زبان خارجی به فارسی ترجمه میکنند اما نمیتوانند از فارسی به زبان خارجی ترجمه کنند. کیوانی کسی بوده است که هم در دایرهالمعارف بزرگ اسلامی قلم زده و هم با دایرهالمعارف ایرانیکا همکاری کرده است. مترجمی بوده که هم کتاب بسیار دشوار روانشناسی خواندن را از انگلیسی به فارسی ترجمه کرده و هم پله پله تا ملاقات خدای زرینکوب را از فارسی به انگلیسی برگردانده – و این کارِ هرکسی نیست. از این بالاتر هستند تک و توک مترجمانی که میتوانند این کار را انجام بدهند؛ یعنی، هم از زبان خارجی به فارسی و هم از زبان فارسی به زبان خارجی ترجمه کنند، اما در زبان گفتاری ناتوان یا ضعیفاند. همین توانایی اخیر بود که در کنار قابلیتهای دیگر سبب شد ما با مرد بزرگی چون یوجین نایدا، ترجمهشناس بزرگ امریکایی، از نزدیک آشنا شویم. نایدا سرپرست تیم ترجمه کتاب مقدس به اکثر زبان های زنده دنیا بود. گمان میکنم اوایل دهه هفتاد بود که کیوانی در امریکا بود و با نایدا مصاحبه کرد که در مجله مترجم منتشر شد. جای این مصاحبه در نوشتههای فارسی خالی بود. تا آن زمان هیچ ایرانی با نایدا مصاحبه نکرده بود. بعدها هم تا جایی که من میدانم این اتفاق نیفتاد. در واقع، هیچیک از مترجمها و حتی زبانشناسهای ما در حد کیوانی لوازم انجام این کار را نداشت.
وی با بیان اینکه ما مترجمهایی داریم که بسیار خوب از زبان خارجی به فارسی ترجمه میکنند، گفت: این گروه اما نمیتوانند راحت به زبان خارجی حرف بزنند. من پنج شش سال کنار دست مرحوم احمد آرام در دایره المعارف مصاحب کار میکردم. آرام از سه زبان فرانسه، انگلیسی و عربی راحت ترجمه می کرد اما نمیتوانست یک کلمه به هیچ کدام از این زبانها حرف بزند. وانگهی، در مورد نایدا فقط حرف زدن به زبان انگلیسی کافی نبود. کسی را میخواست که به علم و عمل ترجمه آگاهی و تسلط داشته باشد و این قابلیتها در کیوانی جمع بود. میدانید که زبان از چهار مهارت تشکیل میشود: خواندن، نوشتن، گفتن و شنیدن. از نظر زبانشناسی دوزبانه کامل به کسی گفته میشود که این چهار مهارت به تناسب در او پیدا شده و رشد کرده باشد. کیوانی این چهار مهارت را دارا بود. بهنظر میآید، کیوانی برای دستیابی به این موقعیت هدفش را خوب انتخاب کرده و مسیرش را هم درست پیموده است.
صلح جو به دیگر خصوصیانت کیوانی اشاره کرد و گفت: خصوصیت دیگر کیوانی روحیه مدارای اوست. من هرگز سخن تند و تلخی از او درباره کسی نشنیدم، حتی درباره کسانی که با نظرشان مخالف بود و بهنظر من این خصیصه باید نتیجه سیر و سلوک او در عالم عرفان باشد. او اهل موسیقی است، موسیقی ایرانی را خوب میشناسند، در مجالس موسیقی شرکت میکند و دستی هم در آن دارد. خب آدم اهل موسیقی و عرفان باشد طبع لطیف و عاطفی هم پیدا میکند. یادم میآید سالها پیش در همایشی در دانشگاه فردوسی مشهد فرصتی پیش آمد که دوستان از خدمات دکتر کیوانی تمجید کردند و وقتی او به روی صحنه رفت که تشکر کند، تحت تاثیر محبت دوستان زبانش بند آمد و اشک از چشمانش جاری شد.
در ادامه این برنامه، احمد سمیعی گیلانی گفت: مجدالدین کیوانی با اشراف به زبان انگلیسی و قلم شیرین و دقیقی که دارد ترجمههای ممتاز را ارایه میدهد. کار وی فقط منحصر به ترجمه نیست. کیوانی با نامه فرهنگستان، فرهنگ آثار ایرانی اسلامی و دانشنامه زبان و ادب فارسی همکاری مستمر و پیگیری داشته است. اگر جلد چهارم آثار ایرانی و اسلامی را ببینید این مقالهها همه به قلم کیوانی نوشته شده است. بسیاری هستند در تاریخ ادبیات ایران که مقدار زیادی از سخنان آنها نقل تذکرهها است اما استاد فروزانفر نخستین کسی بود که همه آثار را خوانده بود و نظر خود را در این باره اعلام کرده بود.
وی افزود: اگر جلد چهارم آثار ایرانی و اسلامی را ببینید کیوانی همه دیوانها را خوانده و حتی منابعی که در دیوانها بوده مرور کرده است. کمتر کسی است که بتواند این همه وقت بگذارد و یک مقاله نیم ستونی بنویسد. وی با اشرافی که به زبان انگلیسی و معارف ادبی دارد بهطور زنده هر یک را معرفی کرده است. وقتی مدخلهای مشترک فرهنگ آثار را با بعضی از دانشنامههای دیگر مقایسه کنید میتوانید این تفاوت را ببینید. کیوانی بهعنوان مترجم ممتاز حضور جدی در این عرصه داشته است.
سمیعیگیلانی در ادامه افزود: استادان را میتوان به چند دسته تقسیم کرد، کسانی که در دانشگاهها اسم و رسم دارند اما در خارج از دانشگاهها شناخته شده نیستند و برخی در دانشگاه شناختهشده نیستند اما در خارج از دانشگاه مورد توجه بسیاری از افراد قرار میگیرند. عدهای از استادان هم هستند که دانشجویان از نزدیک محضر آنها را درک نکردهاند و این جای تاسف دارد. برخی از استادان هم فرصت نمیکنند به مطالعه بپردازند اما استادانی که در دانشگاهها نیستند و دانشجویان از آنها فیض نمیبرند بیشتر فرصت مطالعه دارند. برخی از استادن نیز این فرصت را دارند که کتاب ترجمه کنند.
وی افزود: با آثار کیوانی از راه ویرایش آشنا شدم زیرا ویراستار ناگزیر است آثار را با دقت بخواند. کیوانی همه مقالاتی را که نوشته است در فرهنگ آثار ایرانی ـ اسلامی خواندهام و این موهبتی است برای یک ویراستار.
سپس اصغر دادبه سخنانش را با اشاره به معلمی کیوانی آغاز کرد و گفت: معلمان دانشگاه دو نوع هستند؛ آنها که به ناگهان بر دانشگاه نازل شدهاند و آنها که معلمی را از پایینترین مراحل آغاز کردند. کیوانی از معدود آن دسته از معلمان است. در فلسفه مراحل کمال عقل نظری وجود دارد. طبق تئوری ابنسینا که ارسطویی است وقتی کودکی متولد میشود ذهن لوحی است که چیزی روی آن نیست و میتوان هر چیزی را بر آن نوشت و نام آن عقل هیولایی است.
وی ادامه داد: سپس عقل ارتقا پیدا میکند و بدیهیات ملکه ذهنش شده است و وقتی علم یاد میگیرد و اکتساب علمی صورت میگیرد و به اصطلاح آنها علم جزو نظریات است و باید آنها را کسب کرد و آموخت. سپس به مرحله نهایی که عقل مستفاد است دست مییایند. این سیر وقتی به جد گرفته شود برای یک شخص به مرحله مستفاد تجربی میرسد و مثل آیینهای است که تمام دانستههایش در ذهنش میآید.
وی ادامه داد: معلم اگر از طبقه معلمان عاشق باشد مانند کیوانی است که عاشقانه کار معلمی را به نحو احسن انجام داده است. برخی از معلمان کاسبی میکنند و جایی برای این کاسبی پیدا نکردند و با کمال تاسف معلمی شدند که از این راه بتوانند به اهداف خودشان برسند. طبقه معلم عاشق بسیار کم است و کیوانی از معدود مجدالدینهایی است که عاشق کارش بوده است و بدون تردید عاشقانه معلمی کرده است.
دادبه افزود: کیوانی معلمی عاشق است که تا مراحل مستفاد تجربی را عاشقانه سیر کرده و کتاب خوانده است. به باور من وی اول گلستان و بوستان و شاهنامه را خوانده و حافظ را یاد گرفته است. مانند فروغی که وقتی میخواهد سیر حکمت را بنویسد اول سعدی و بوستان را میخواند که غنای ذهنی به نویسنده میدهد.
وی افزود: از کیوانی هر ترجمهای که خواندهام وی فارسیدانی را درک کرده و همان کرده که فروغی گفته است. اول ادب فارسی را چنان که باید دانسته و بعد انگلیسی را آموخته است. شبکههای اجتماعی هم سازنده هستند هم ویرانگر هستند، دیگر فعل وجود ندارد همه مصدر است. امروز در برابر چنین تهاجم ویرانگری قرار گرفتهایم و گمان این است که دستهایی پشت این مساله است و جریانی را در این شبکهها رها کردیم به اینجا میرسد. چنین آموزگارانی که عاشقانه معلمی میکنند میتوانند ماندگار شوند. آرزو میکنم عمر درازتری داشته باشند و موفقیتهای بیشتری کسب کنند.
ماهرخ ابراهیمپور نیز در سخنانی گفت: اکنون با بسیاری از اهل فرهنگ که صحبت میکردیم حال خوشی نداشتند، ما تقلا میکنیم که به سمت شما استادان بیاییم تا در روزهای سخت به ما امید بدهید و کاری کنید تا در این روزهای سخت لبخند بزنیم و با تلاش برای ایران بجنگیم جنگی از نوع فرهنگ. ما در خانه بسیاری از اهل فرهنگ را میزنیم؛ وقتی به دیدن استاد سمیعی میرویم و ته چشمان استاد را میبینیم دنبال امید هستیم تا از آینده خوب بگویند، وقتی با استاد باطنی سخن میگوییم میخواهیم از آینده خوب بگویند اینکه ایران روزهای سخت را پشت سر میگذارد. با استاد بلوکباشی و دادبه حرف میزنیم وقتی آنها روزهای سخت را گذراندند ما هم میتوانیم. فرهنگی که با سختی حفظ کردید و به ما منتقل کردید امیدواریم بتوانیم آن را حفظ کنیم و شما به ما افتخار کنید هر چند مثل شما خیلی خوب نباشیم.
وی افزود: ما دلمان میخواهد به هر بهانهای دور هم جمع بشویم و خودمان را شاد نشان دهیم تا از شما استادان انرژی بگیریم. کیوانی ما را تشویق کرد که سراغ استاد باطنی برویم و به سخنان ارزشمند وی گوش بدهیم. دادبه از فروغی برای ما گفت که ورای کتابهای درسی بود و گفت که هنوز میتوانیم به گذشته فرهنگی ایران برگردیم. ما تلاش میکنیم که بیشتر مجدالدین کیوانی را بشناسیم. هنوز در ذهن من دکتر جعفر شعار هست که کتش را به دستش دادند و او را از اتاق کارش در دانشگاه بیرون کردند! ما چگونه میتوانیم روایت آن آدمها را بدون سانسور چاپ کنیم. هنوز دنبال این پرسش از محمد حسینی، وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی هستیم که چرا جایزه جهانی کتاب سال برای ترجمه انگلیسی کتاب «پله پله تا ملاقات خدا» مجدالدین کیوانی در آخرین لحظات حذف شد؟
مریم مرداخانی نیز در این برنامه گفت: کمتر اهل قلم و مطالعهای هستند که نام «مجدالدین کیوانی» را نشنیده باشند. نام دکتر کیوانی مساوی است با ترجمه و لبخندهای همیشگی. فروتنی و شاگردنوازی از صفات بارز این مرد تمام عیار عرصه علم و اخلاق است. با یک جستجوی بسیار ساده در فضای مجازی میتوان از سال تولد و تحصیلات آکادمیک وی در رشته زبانشناسی کاربردی و ترجمه کتابهایی با مضامین ادبیات عرفانی آشنا شد و دانست که ترجمهای از وی عنوان کتاب برتر سال را دریافت کرده و قلمش ازحلاج تا سهروردی و صوفیان و فراسوی کفر و ایمان شیخ محمود شبستری را برای ما خواندنیتر کرده است. دغدغهاش «ترجمه» است و در تمام مصاحبهها و گفتوگوهای خصوصی به این نکته اشاره میکند. «ویراستاری» از دیگر اشتغالات ایشان است. در کارشان دقیقاند و سختگیر. اما آیا تنها این آثار فاخر و ترجمههای آن از سوی دکتر مجدالدین کیوانی میتواند از وی استادی بسازد خلیق با وجوه انسانی؟
وی ادامه داد: از منظر من که شاگرد شاگردان استاد هستم، خیر. دکتر مجدالدین کیوانی از جمله استادانی هستند که علاوه بر نشر علمشان اغلب دستگیر جوانان و دانشجویان خود هستند که البته این مجال کوتاه را فرصت مثال نیست. درِ منزل با صفایشان به روی دوستداران جوان ایشان باز است که جملگی گواهی بر این مدعاست. سعادت همنشینی با استاد مجدالدین کیوانی، از جمله خوشوقتیهای این سالها برای بنده است. دیگر استاد، تنها نامی بر جلد کتابها نیست و مجال همصحبتی فراتر از سلامی از سر ارادت است. هر چند دیدارها را به سبب جلای وطن ایشان سال به سال نو میکنیم اما دریچه دوستی و اخلاصمان به مدد فناوریهای روز پابرجاست و جدا از همه اینها یادشان روزنهای روشن در قلب ما و دوستداران ایشان است. به قول شاملو، شبها و روزها را دوره میکنیم تا گاهِ دیدار با ایشان و همسر نازنینشان، فروغ عزیز فراهم شود.
مرادخانی بیان کرد: به سبب لطفشان جزء اولین نفراتی هستیم که از آمدنشان به ایران مطلع میشویم و با صدای سرشار از زندگی فروغ خانم، کارها و دیدارهایی را برنامهریزی میکنیم و زمزمه میکنیم لحظه دیدار نزدیک است. عدد سن و کم تجربگی و سواد نیمبندم، بسیار کمتر از آن است که سخنی از کوششهای علمی ایشان داشته باشم، اما این نکته که حضور و نقش همسران استادان از جمله خانم فروغ کیوانی در زندگی استاد مجدالدین کیوانی برایم عیانتر و غیر قابل انکار است. بانویی با صورت و سیرتی زیبا که از ابتدای دهه چهل خورشیدی همراه همیشگی استاد در سفر و حضر بوده و در اوان جوانی برای ادامه تحصیل همسر، دست از خانواده شسته و اینبار با خانواده نوپای خود مهاجرت کرده است.
وی ادامه داد: در آبانماه سال ۹۵ برای شرکت در همایش عرفان و ادب آذربایجان با جمعی از استادان راهی تبریز شدیم، دکتر کیوانی و فروغ عزیز از جمله کسانی بودند که افتخار همسفری و آشنایی بیشتر با ایشان برای من مهیا شد. فروغ خانم در روزی از روزهای این همایش و سر میز صبحانه رو به محوطه پوشیده از برف هتل به من گفت: «من بین یک کارمند متوسط و یک بانوی خانهدار متوسط بودن، ترجیح دادم یک بانوی خانهدار عالی باشم که محیط مناسبی برای کار علمی دکتر کیوانی فراهم بیاورم تا ایشان با فراغ بال و در منزل به امور علمیشان رسیدگی کنند.» این جمله ایشان براستی درس زندگی است. بانویی که به گفته خود، نشر تجربههای زندگی مشترک بیش از پنجاه سالهاش را در بین جوانان دوست میدارد و سالها با این تفکر زندگی کرده و عشقی مثالزدنی را به دکتر کیوانی تقدیم کرده است، تا استاد در سایه یک رابطه ایمن و بیخِلل در مسیر علمی قدم بردارند و شاگردانی تربیت و کتابهایی فاخر ترجمه کنند، که خود فخر ایران و بیرون از مرزهای ایران شوند.
مرادخانی اظهار کرد: بزرگداشت دکتر کیوانی نکوداشت ترجمان دانش و فرهنگ و ادبیات عرفانی است. کسی که پله پله تا ملاقات خدای زرّین کوب را به جهان انگلیسی زبان، معرفی کرد و نتیجه علمی برخی از فضلای مغربزمین را به فارسی ترجمه کرد. برگزاری این آیین را ارج میگذارم. مراسمی که نه تنها بزرگداشت این استاد فرزانه است که در واقع نکوداشت کسی است که مجدالدین را فروغی تابناک بخشید و سالها دل در گرو زندگی با وی داشت و توفیقات علمی بسیاری را سبب ساز شد، او کسی نیست جز فروغالسادات کیوانی.
در پایان مراسم مجدالدین کیوانی با سپاس از سازمانهایی که برایش بزرگداشت گرفته بودند؛ گفت: من خود را قابل این همه محبت نمیدانم و در این مجالس از محاسن میگویند اما من هم عیبهای بسیاری دارم. از استاد سمیعی بسیار آموختم و وسواس وی بود که من از او کار یاد گرفتم. پیگیریهای آلداوود بود که مرا 15 سال به نوشتن فرهنگ آثار ایرانی اسلامی وادار کرد. متاسفانه الطاف بعضی از افراد باعث شد که به دست خود ضربه بزنم به فرهنگ و ادب کشور و این مجموعه نتواند ادامه پیدا کند. از دادبه سپاسگزاری میکنم که سالهای سال در خدمت وی بودم و از او بسیار آموختم. از مریم مرادخانی نیز سپاسگزارم که بحثی را مطرح کرد که بتوانم از فروغ زندگیم تشکر کنم و اگر فداکاریهای وی نبود نمیتوانستم ادامه راه داشته باشم.
وی در ادامه افزود: تمام کارهای تحقیقاتی من خارج از دانشگاه بود سو در این زمینه توانستم پژوهشهایم را ادامه دهم من به تشویق دکتر شعار به مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی معرفی شدم و در کنار زرینکوب، زریابخویی، حدیدی، شرف خراسانی، شعار و... توانستم در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی خدمت کنم و بسیار مدیون این موسسه هستم زیرا خانه دوم من آنجاست. بعد فرهنگستان و بخش دانشنامه و زبان و ادب فارسی که همواره متولی بودند و مرا تشویق میکردند. سپس فعالیتم را در بنیاد دایرهالمعارف اسلامی ادامه دادم و در این سالهای پایانی عمر افتخار همکاری با مرکز پژوهشی میراث مکتوب داشتم.
وی همچنین به سیر تاریخی دانشسرای عالی که امروزه به دانشگاه خوارزمی تغییر نام داده پرداخت و گفت: در اوایل دهه 50 دولت تصمیم گرفت، شعبههایی از دانشسرای عالی در چند شهر تاسیس کند. منطق تاسیس شعب این بود که در هر شعبه دیپلمههایی را از میان بومیهای مناطق اطراف آن شعبه تربیت کنند و به دبیرستانهای آن مناطق بفرستند. تجربه نشان داده بود که وقتی شهرستانیها به تهران میآمدند و در دانشسرای عالی درس میخواندند، اغلب راغب نبودند که برای دبیری به ولایات خود بازگردند. اکثر تلاش میکردند در تهران یا شهرهای بزرگ استخدام شوند. بنابراین مقامات تصمیم گرفتند، شعباتی از دانشسرای عالی در چند شهر خاص تاسیس کنند و بیشتر از محلیها(بومیها) دانشجو بپذیرند با این امید که فارغالتحصیلان بعد از پایان تحصیل در همان جاها دبیری خواهند کرد، این شعبات در زاهدان، سنندج، شاهرود و یزد برپا شد و من برای تاسیس شعبه زاهدان انتخاب شدم. دانشسرای زاهدان تقریبا نخستین موسسه آموزش عالی بود که کم و بیش همزمان با دانشگاه بلوچستان تاسیس شد. در آن زمان زاهدان از بسیاری از امکانات مادی و معنوی محروم بود. عملا برای تهیه هر چیزی لنگی و کسری داشتیم. زندگی در آنجا چندان راحت نبود؛ هیات علمی کافی نداشتیم و بسیاری از استادان باید از تهران و بعضا از مشهد و تبریز میآمدند. کار را با شماری از فوق لیسانسهای دانشسرای عالی تهران و یکی، دو دانشگاه دیگر(مثل شیراز) آغاز کردیم ولی همیشه کمبود هیات علمی داشتیم.
کیوانی همچنین خاطرهای از موسسه آموزش عالی زاهدان و مشکلاتی که در آنجا داشت را برای حاضران در جلسه تعریف کرد.
در پایان نیز مستندی از زندگی استاد کیوانی پخش شد و دوستان و همکارانش درباره وی سخن گفتند. همچنین از سوی موسسه خانه کتاب و مرکز پژوهشی میراث مکتوب لوح تقدیر به وی اهدا شد.
انتهای پیام/ 121