به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، اگر تاریخ معاصر ایران را به مطالعه کنیم در خواهیم یافت که با توجه به شرایط سیاسی حاکم بر دهه 40 هجری شمسی ظهور و بروز انقلاب اسلامی تا چه میزان غیرممکن و دست نیافتنی بود. این ایمان امام خمینی (ره) به راه و هدف الهی خود بود که چنین امری را محقق کرد. در واقع اعجاز راه امام روشنترین دلیل درستی آن است.
در کتاب «انقلاب اسلامی، برون رفت از عالم غربی» نوشته «اصغر طاهرزاده» به تفصیل به این موضوع مهم پرداخته شده است که در ادامه بخشهایی از آن را میخوانید:
اعجاز راه امام (ره)
«همه همت و تلاش اهل بیت (ع) این است که ما را طوری تربیت کنند که در ظاهر حوادث متوقف نشویم و متوجه باشیم که هر دستوری که از طرف خداوند صادر میشود، دارای باطنی قدسی است، با توجه به این امر به انقلاب اسلامی و شخصیت امام خمینی(ره) نظر میکنیم تا روشن شود انقلابی که به رهبری ایشان واقع شد عمیقتر از یک حادثه تاریخی است.
در آن شرایط که حضرت آیتالله بروجردی رحلت کردند، با توجه به این که ایشان مرجع تقلید شیعیان جهان بودند، یک نوع سردرگمی جهان تشیع را فراگرفت و به ظاهر عالم تشیع با خلاء رهبری مواجه شد. در چنین شرایطی عدهای خوشحال و عدهای نگران شدند.
شرایطی به وجود آمده بود که در عین اینکه آیتالله بروجردی مرجع شیعیان جهان بودند و سابقه هم نداشت که یک مرجع به این وسعت مقلد داشته باشد. در ادامه شرایط طوری تغییر کرد که مسیر کشور از دست فقاهت و مرجعیت در آمد و دیگر اسلام نمیتوانست در امور فرهنگی و اقتصادی نقش آفرینی کند. زیرا فرهنگ مدرنیته ـ که وارد کشور شده بود ـ امکان حفظ اسلام در آن شرایط با روشهای قبلی ممکن نبود. وقتی شرایط تاریخی عوض شود و عقل جدیدی به صحنه آید مسائل را باید در شرایط جدید مورد بررسی قرار داد و راه کار مناسب آن را با عقلی که مربوط به آن زمان است جلو برد. با تغییر روح حاکم بر زمانه نمیتوان با آن عقلی که سالهای گذشته زندگی را سر و سامان میدادیم و دینداری میکردیم، زندگی را ادامه دهیم و دینداری کنیم. ما باید به عقلی باید رجوع میکردیم که به ما میفهماند کجا هستیم و مسائل جدید ما چیست و چگونه باید آن مسائل را حل کرد؟ و با رجوع مردم به امام خمینی (ره) راهی به سوی چنین عملی گشوده شد.
هیچ راه تاریخی در ابتدای امر طی شده نیست ولی رسیدن به بصیرتی که باید در شرایط جدید راه تاریخی خود را بگشاییم و ماوراء فرهنگ مدرنیته، به مقصدی بالاتر بیندیشیم، هنری بود که با امام خمینی (ره) پیشآمد و با بصیرت ایشان افق تاریخی ما گشوده شد و از این به بعد ماییم که باید در افق جدید تکلیف خود را با فرهنگ مدرنیته تعیین کنیم، نه این که فرهنگ مدرنیته همچون چندصد سال گذشته تکلیف ما را تعیین کند.
هیچ کس باور نمیکرد با 15 خرداد سال 1342 جهان اسلام از بنبست خارج شود ـ و افقی تازه برای ـ آن گشوده شود. زیرا در دنیای شتابزده نگاههای غربزده، حرکتهای با تأنی امور فرهنگی درست دیده نمیشود، همچنان که امروز روشنفکران غربزده نمیتوانند آینده تاریخ انقلاب اسلامی را بشناسند و لذا خود را تسلیم فرهنگ غربی میکنند. رسیدن به این بصیرت که در بستر تاریخ جدید که با انقلاب اسلامی ظاهر شد به مرور مشکلات و معضلات جهان اسلام حل میشود و اهداف مقدس جامعه اسلامی یکی بعد از دیگری جای خود را مییابد، اولین قدم خودآگاهی است که باید بدان دست یافت.
اگر کسی تاریخ را نشناسد و جایگاه پدیدهها را در آن تشخیص ندهد فکر میکند زندگی تا ابد همانطور است که فرهنگ غربی برای ملتها تعیین میکند. اگر احساس میکنید دیگر آن نوع امر به معروف که 300 سال پیش داشتید و نتیجه میگرفتید، امروز نتیجه ندارد. باید بدانید وقت آن است که تاریخ خود را تغییر دهید تا عقلی مناسب امروز به میان آید که آن عقل بتواند احکام الهی را بشناسد و بشناساند. نه این که تسلیم عقل غربی شویم و اسلام را ذیل فرهنگ غربی قرار دهیم.
در سالهای 1335 به بعد که مصادف است با اواخر عمر آیتالله بروجردی، آنهایی که عمیقاً نسبت به وضع پیشآمده در جهان میاندیشیدند متوجه بودند خطر بزرگی جهان اسلام را تهدید میکند و باید کاری کرد، ولی راهی که تاریخ جدید جهان را بگشاید نمیشناختند. بعضی از جوانان مسلمان نزدیک به فدائیان اسلام با شروع نهضت حضرت امام خمینی (ره) حزب مؤتلفه اسلامی را تشکیل دادند. شروع کردند ضد مسیحیت فعالیت کنند، کتابهایشان را پیدا میکردیم و جوابهایی در رد آنها مینوشتند و منتشر میکردند. چون مبلغین مسیحی در شهرهای اسلامی به ضد اسلام تبلیغ میکردند.
با مطرح شدن مرجعیت حضرت امام خمینی (ره) یک گونی از کتابهای آنها را برداشتند و رفتند خدمت امام. امام کتابها را نگاه کردند و گفتند اینها را دیدهام، دوتا از کتابها را هم شما ندارید و اسامی آن دو را ذکر کردند. فهمیدند دچار توهم شدهاند و امام خیلی جلوتر از آنها حرکت میکنند. بعد فرمودند: این کارها را جمع کنید، مسئله چیز دیگر است «این که مبارزه نیست و اینها شما را به خود مشغول نکنند، اینها 50 سال است در این مملکت کار میکنند، نتوانستهاند هیچ موحدی را مسیحی کنند. این جریانات یک سرمنشأ دارد، اینها همه از فساد رژیم است، شما بروید دنبال آن. عملا حضرت امام (ره) در آن جلسه نگاه آنها را به نهضتی انداختند که نتیجه آن، انقلاب اسلامی شد و درنتیجه تاریخ ملت ما تغییر کرد.
حضرت امام (ره) در آن شرایط خاص افقی را گشودند و عقل و تفکری را به صحنه آوردند که در آن افق، امکان فکرکردن نسبت به دشمن اسلام یعنی فرهنگ مدرنیته فراهم شد.
این که جامعهای بتواند بفهمد کجای تاریخ است و چطور باید افق آینده خود را بگشاید، از حساسترین کارها است و پس از گشودن راه است که شور و حرکت در مردم شروع میشود و کارها نتیجه بخش میشود، در حال حاضر هم اگر مؤمنین که نگران انحرافهای موجود هستند، در امر به معروف گفتمانی مناسب پیدا کنند که بتوان عمق مسئله را به درستی روشن نمود، نود درصد انرژیهایشان را تا حصول نتیجه به کار میگیرند، چیزی که در دفاع هشتساله مشاهده کردید.
به جهت غلبه فرهنگ مدرنیته هنوز مردم نمیدانند این سد را باید چطور بشکنند و با چه عقلی باید با عقل غربی مقابله کرد. این موضوع را باید در مباحث غربشناسی دنبال کرد تا جامعه متوجه ضعفهای عقل ضدقدسی فرهنگ مدرنیته بشود تا به جای رجوع به آن، عزم عبور از آن در روح و روان جامعه شکل بگیرد و انقلاب اسلامی بستر چنین کاری را به خوبی فراهم کرده است.
هنر امام خمینی (ره) با شاخصههای خاص خود، ورود به راهی بود که افق تاریخی ملت را در آن دوران مشخص نمود و راه برونرفت از بنبست تاریخی را نمایاند.
امام خمینی (ره) بعد از این که مرجع تقلید شدند تصمیم گرفتند نظام شاهنشاهی را کنترل نمایند و نظام اسلامی را قوت بخشند. آری مقام مرجعیت حضرت امام بستر خوبی بود برای این که آن اهداف به خوبی انجام شود.»
انتهای پیام/ 161