به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، جشنواره سی و هشتم فیلم فجر با اعلام نامزدهای بخشهای مختلف به کار خود پایان داد و به نحوی سیاستگذاری سال آینده سینمای ایران رقم خورد. در این جا هدف این نیست که نوع داوری هیئت داوران و حتی هیئت انتخاب مورد قضاوت قرار بگیرد. بلکه نوع آثاری است که در سینمای ایران تولید شده است. 28 اثر در سینمای داستانی 10 فیلم در سینمای مستند و 10 فیلم در حوزه فیلم کوتاه آنچه که باید از سینمای ایران اسلامی انتظار داشته باشیم نمیبینیم.
خشونت، روابط آزاد، صرف مشروبات الکلی، استعمال مواد مخدر، تصویر کردن اغراقآمیز آسیبهای اجتماعی، سیاهنمایی و مانند آن از مؤلفههای تکرارشونده آثار این دوره از جشنواره بودند. بهجز «شنای پروانه» به کارگردانی محمد کارت، «آبادان یازده 60» به کارگردانی مهرداد خوشبخت، «روز بلوا» به کارگردانی بهروز شعیبی، «لباس شخصی» به کارگردانی امیرعباس ربیعی، «خروج» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا، «روز صفر» به کارگردانی سعید ملکان و دو مستند «مهدی عراقی را بکش» و «زندگی میان پرچمهای جنگی» مابقی آثار متأسفانه نباید در سبد جشنواره فجر قرار میگرفتند.
این آثار نهتنها در بحث محتوا و مضمون که در بحث فرم و تکنیک نیز حتی از تلهفیلمهای نازل تلویزیون پایینتر هستند. حتی برخی از این آثار مانند «تعارض» و «دشمنان» هیچ توجیهی برای حضور در سیاهه آثار راهیافته به جشنواره فجر ندارند. آثار اکران شده در این دوره از جشنواره فجر نشاندهنده نوع مدیریت فرهنگی کشور است که متأسفانه نمره قابل قبولی دریافت نمیکنند. فیلمهایی که حتی حداقل استانداردهای سینمایی را دارا نیستند و بیشتر به سیاهمشقهای دانشجویی شبیه هستند چرا باید در سبد مهمترین رویداد فرهنگی کشور قرار بگیرد.
دیگر انتظار نداریم که جشنواره فجر همسان با فجر انقلاب باشد اما نمیتوان این توقع را نیز نداشته باشیم که فیلمهای راهیافته به جشنواره از حداقلهای سینما دور باشند. در این دوره از جشنواره نه بازیهای حیرتانگیزی را شاهد بودیم و نه فیلمنامهای جاندار، نه کارگردانی استانداردی را شاهد بودیم و نه نبوغ و نوآوری. جشنواره سی و هشتم فجر بهجز یکی دو مورد استثنا مانند «شنای پروانه» و «لباس شخصی» جشنواره ناامیدکنندهای بود که نوید سال سینمایی خوبی را نمیدهد.
از همین جای کار مشخص است که این آثار در گیشه نیز موفق نخواهد بود و ماحصل تلاش یکساله مدیریت فرهنگی و هنرمندان جز هدر رفت سرمایه ثمر دیگری ندارد. راه برونرفت از این حلقه معیوب فرهنگی، تجدید نظر در سیاستگذاری فرهنگی در همه بخشهای حوزه سینما است. اگر این اقدام صورت نگیرد در جشنواره سی و نهم فجر با وضعیت ناامیدکنندهتری مواجه خواهیم شد که اصلاح آن بهمراتب مشکلتر خواهد بود.
جشنوارهای که آثار آن نه بازتابدهنده ارزشهای ملی باشد و نه رنگ و بوی فجر انقلاب داشته باشد چه نیاز به برگزاری و حفظ آن داریم. مردم ایران که قاعدتاً باید مخاطبان اصلی فیلمهای جشنواره باشند، قاعدتاً خودشان را در ساحت فیلم نخواهند دید. فیلمسازی که درد مردم ندارد و تنها بهصرف حفظ خود در سینما و حضور در جشنواره فجر فکر میکند نمیتواند مدعی این باشد که هنرمند است.
این دسته از کارگردانان تنها به این بسنده میکنند که با ساخت آثار ضد ایرانی ـ اسلامی خود در کانون خبرها بمانند و جوایز خارجی متعددی تصاحب کنند. اگر بعد از جشنواره، تغییر بنیادین در نوع نگاه و سیاستهای کلان فرهنگی صورت نگیرد بعید شاهد اتفاق مبارکی در حوزه سینمایی کشور باشیم. رشد و تعالی وضعیت فرهنگی کشور در گرو رشد و اعتلای سینمای کشور دارد که باید امید داشت سال آینده تغییری در آن رخ بدهد.
انتهای پیام/ 161