تشیع انگلیسی و تسنن آمریکایی-4

خطوطی که "تشیع انگلیسی" دنبال می کند/اسلام مخالف هرگونه اهانت به هرفرقه ای است

مهدی جمشیدی گفت: خطوطی که "تشیع انگلیسی" دنبال می کند این است که اختلافاتی که میان شیعه و سنی وجود دارد را به صورت غیر علمی و غیر منطقی برجسته و از طریق رسانه‌های عمومی مطرح کند و با هتاکی، احساسات مذهبی براداران اهل سنت را برانگیخته نماید.
کد خبر: ۳۸۳۶۶
تاریخ انتشار: ۲۳ دی ۱۳۹۳ - ۰۸:۲۸ - 13January 2015

خطوطی که

به گزارش خبرنگار اخبار داخلی دفاع پرس، اخیرا مقام معظم رهبری فرمودند: هم در بین اهل سنّت، هم در بین شیعه، دستهایی در کار است برای اینکه اینها را از هم جدا کند؛ همهی این دستها هم اگر جستجو کردید، میرسد به مراکز جاسوسی و اطّلاعاتی دشمنان اسلام؛ نه دشمنان ایران، نه دشمنان شیعه فقط؛ دشمنان اسلام. آن تشیّعی که ارتباط به امآیشش انگلیس داشته باشد، آن تسنّنی که مزدور سیآیای آمریکا باشد، نه آن شیعه است، نه آن سنّی است؛ هر دو ضدّ اسلامند.

بر این اساس با مهدی جمشیدی، عضو هیات علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در مصاحبه تفصیلی به گفتگو نشستیم:

دیدگاه شما در ارتباط با تشیع انگلیسی و اسلام آمریکایی که مقام معظم رهبری در بیانات اخیرشان به آن اشاره داشتند، چیست؟

در این زمینه با دو گونه تشیع و یا دو نوع الگوی فکری روبرو هستیم که معتقدم آنها الگوهای تقلبی یا بدلی از ارزشهای شیعه هستند، یک مدلی که آن را "قشری یا متحجر" نام گذاری میکنیم و دیگری هم از بیان مقام معظم رهبری "تشیع انگلیسی" نامیده میشود در واقع جامع تشیع به هر دو آسیب به یک اندازه مبتلا و دست به گریبان است. تشیع قشری و متحجر یک جریان محدودی در داخل شیعیان است که متصلب و منجمد و خشک مقدس هستند و شاید جریان معرفتی انها به اخباری گری بازگردد که نقطه مقابل آنها صوریها بودند که به نفی عقل میپرداختند و قائل به بسندگی اخبار رسیده از اهل بیت بودند که البته جریان اصولی توانست بر این جریان غالب شود ولی همچنان رگههای پررنگ و درخور توجه از این "جریان متصلب" وجود دارد.

قبل از انقلاب در حوزه سنتی ها یا حوزه سنتی های متجدد در مقابل امام موضع گیری میکردند و حتی مبارزه با شاه را طرد میکردند با این توجیه که شاه شیعه است از طرفی همان شاخه معرفتی که مخالف با فلسفه و عرفان بودند از ظرفی که فرزند ایشان(امام خمینی) در آن آب خورده بود آب نمیخوردند با این توجیح که کسی که فلسفه میخواند از دین خارج است. این جریانی بود که از نظر سیاسی محافظه کار، منفعل و از نظر دینی بسیار مقدس اما نادان و بی بصیرت بود.

این جریان پس از انقلاب نیز ادامه پیدا کرد به طوری که وقتی درس تفسیر حضرت امام(ره) در تهران دایر بود به واسطه مخالف خوانی های آشکار بخشی از برجستگان این جریان ایشان مجبور شدند درس تفسیر توحیدشان را تعطیل کنند، وجه سیاسی این جریان بیشتر سردمدارش انجمن حجتیه بودند که هنوز هم فعالیت دارند این یک تشیع بدلی است که هنوز هم در جریان هستند و ما باید مرز بندی را با انها مشخص کنیم تا بتوانیم اسیبهایش را دفع کنیم. اما شاخه دومی از تشیع وجود دارد که بسیار اهمیت دارد و آن "تشیع انگلیسی" است این نوع تشیع، خطوطی که دنبال میکند اختلافاتی که میان شیعه و سنی وجود دارد چه در حوزه کلام، فقه و اقوال تاریخی این اختلافات را به صورت غیر علمی و غیر منطقی و غیر واقعی برجسته سازی میکند و از طریق رسانههای عمومی مطرح میکند و با هتاکی و با روش غیرعلمی احساسات و هیجانات مذهبی براداران اهل سنت را برانگیخته و فعال میکند و در نتیجه ماحصل این فعالیت این است که اب به آسیاب غرب ریخته میشود و اینها به جای اینکه با انقلاب اسلامی مرز بندی میکنند با انگلیس مرزبندی ندارند.

بد دفاع کردن از تشیع بدترین روش غرب، بران تخریت شیعیان

توجه داشته باشید ائتلافی یک سمت آن انگلیس باشد و جبهه مقابل آن انقلاب باشد چه تفسیری میتوان از آن داشت؟ یعنی به نظر میرسد اینها به تشیع نیز پایبدی چندانی ندارند و تنها از این امر استفاده سیاسی میکنند در واقع غرض و هوای نفس در اینجا حاکم است و این رفتار ناشی از تحلیل اشتباه نیست، این چهره سازی دروغین که اینها از تشیع میکنند نوعی بد دفاع کردن است چرا که برای تخریب یک ایده بهترین روش بد دفاع کردن از آن است، بد دفاع کردن حقیقتا باعث تضعیف تشیع است. این روالی که انگلیس پیش گرفته است هیچ گاه به ترویج تشیع منجر نخواهد شد یعنی هیچ کس با این ادبیات و با این نوع نحوه رفتار و با کسانی که دست در دستان سرویسهای جاسوسی دادند و با پولهایی که از جیب آنها تغذیه میشود و به اصطلاح تشیع را تبلیغ میکنند هیچ کس به این نوع تشیع گرایش پیدا نمیکند بلکه این باعث بدبینی و بددلی نسبت به تشیع میشود و از طرف دیگر راه حصول غرب به اهدافش را نزدیک میکنند و چه چیزی بهتر از اینکه عدهای هر چند محدود از علمای تشیع با این نوع عملکرد خودشان باعث تضعیف تشیع شوند و با بزرگان آنها با لحن و زبان اهانت آلود صحبت کنند، خواسته یا ناخواسته چنین نتیجه ای از عملکرد آنها متبادر خواهد شد.

بدون شک عملکرد این جریان را نمیتوان حمل بر صحت کرد و ناشی از جهالت و بیخبری و سوتحلیل دانست، قطعا اغراض و امیال نفسانی و دسیسههای سیاسی در کار است و هیچ اتحادی با دولت انگلیس به نفع اسلام تمام نمیشود به همین دلیل این جریان را "تشیع انگلیسی" دانسته اند. واژه هایی نچسب و همخوان، انگلیس هچ گاه خیر خواه اسلام و به طریق اولی تشیع نبوده است. بنابراین بعید میدانم آنها در این امر صداقت داشته باشند چه کسی است که نداند برافروختن شعلههای تعصبات فرقهای و هیجانات مذهبی جهان اسلام را دستخوش درونی میکند که هماکنون نیز شده است. یعنی پروژه غرب بخشی به هدفش نائل شده است و بین برخی از علما اختلاف افتاده است و این حقیقتا یک فتنه وعفونت درونی است که باید زودتر آن را علاج کرد و اجازه نداد نگاه شیعه به سمت سنت منفی شود و یا نگاه اهل سنت به شیعیان تخریب شود.

اسلام، مخالف هرگونه اهانت به هرفرقه ای است

از اعتقاد شیعیان باید دفاع کرد اما نه با اهانت چرا که این دو هیچ تلازمی با یکدیگر ندارند یعنی بین دفاع از اعتقادات شیعه و اهانت و هتاکی رابطه منطقی وجود ندارد مگر علامه امینی کتاب "الغدیر" را ننوشت؟ یا ایشان با این ادبیات در آن کتاب سخن گفته است؟ بنابراین این جریان جامعه شیعه را نمایندگی نمیکند و شیعیان نیز از آنها دفاع نمیکنند ولی استراتژی جریان تشیع انگلیسی این است که خود را نماینده تشیع نشان دهد و درغالب یک دفاع احساسی و مخالف تراش و هیجانی از شیعه با چاشنی اهانت به اهل سنت خود را برجسته کند در حالی که از تشیع به هیچ وجه با اهانت نمیتوان دفاع کرد و محصول این رویه بدنامی تشیع است و دستاویزی که آنها دارند از آن سو گفته میشود که ما از عقاید خود دست نمیکشیم و هیچگاه عقاید خود را صیقل نمیزنیم که برادران اهل تسنن با ما ائتلاف و اتحاد داشته باشند. هیچ کس چنین چیزی نگفته که از اصول اعتقادی خود دست بردارید و به مشترکات بسنده کنند و مختصات خود را کنار بگذارند.

استاد مطهری تعبیر جالبی دارند در مقدمه کتاب امامت و رهبری که این مساله را تحلیل میکنند آورده است، ایشون میگویند از یک طرف ما حاظر نیستیم کوچکترین چیزی از عقاید و احکام شیعه را به اندازه مستحب و مکروه کم بشود به بهانه مصالحه سایر برادران مسلمان، چیزی را از دست نمیدهیم چون اساسا معنای وحدت اسلامی این نیست، معنای وحدت اسلامی یعنی فرقههای اسلامی در عین حال که در کلام و فقه و تفسیر و حدیث با هم اختلاف دارند، اما چون مشترکاتی دارند و آن مشتکات کم هم نیست، به واسطه وجود این مشترکات در مقابل غرب و دیگر دشمنان خطرناک اسلام با یکدیگر برادرانه رفتار کنند و یک جبهه واحد سیاسی را تشکیل دهند. یعنی نشدنی است؟ البته که شدنی است.

از سویی طرفداری از ایده اتحاد اسلامی ایجاب نمیکند هیچ بحث علمی را مطرح نکنیم و از گفتن حقایق امتناع کنیم و دچار خودسانسوری شویم، نه، آنچه که نباید انجام شود آن است که کینه ها و تعصبات دیگر جریانات دیگر اسلامی را برانگیخته و برافروخته نکنیم وگرنه بحث علمی که سرو کارش با عقل و منطق است نه احساسات. نکته جالبی که شهید مطهری در این باره مطرح میکند مواجه امیرالمومنین(ع) با خلفا است، رفتار و رویهای که ایشون داشتند حقیقتا نشان میدهد که چطور میشود با اهل سنت همکاری داشت ولی هیچ زمان از مطالبه حق خودشان و شکایت از ربایندگان آن حق خودداری نکردند. بنابراین وحدت اسلامی برخلاف نظری که "تشیع انگلیسی" مطرح میکند مدعایش این نیست که از حقوق خود دست بکشیم و به مشترکات بسنده کنیم،  طرح منطقی و عقلی و تاریخی این اختلافات هم لازم و هم مطلوب است اما نه با اهانت و با با برجسته سازی و مبالغه علیه تشیع و این جریانی است که "تشیع انگلیسی" در شبکههای ماهواره ای خود انجام میدهد و متاسفانه پیامدهای بد آن به تدریج دامنگیر جهان اسلام و تشیع میشود.

چرا جریان "تشیع انگلیسی" مورد حمایت دشمنان نظام اسلامی قرار گرفته است؟

این جریان اغراض و منافع این کشورها را پیاده میکند و به تعبیر مقام معظم رهبری ما الان در یک پیچ تاریخی قرار داریم و این پیچ تاریخی چند لایه دارد، یکی در جهان اسلام اتفاق میافتد که همان پروژه بیداری اسلامی است و دیگری در کل دنیا به خصوص در غرب اتفاق میافتد و آن افول تمدن غربی است این دوتغییر که مبدا آنها انقلاب ایران بوده، غرب خواهان او نیست و قصد مبارزه با آن را دارد و راهکارهای بسیاری را در این جهت دنبال میکند که یکی از آن، برافروختن آتش نزاع و تفرقه در جهان اسلام است و چرا راهی بهتر و کم هزینه تر از اینکه تشیع و تسنن را به دست علما خودشان به جان یکدیگر بیاندازیم؟!.

یعنی دستهای پنهان سرویسهای جاسوسی در پشت پرده قرار میگیرد و بعضی افراد بیبصیرت و دور اندیش آلت دست آنها قرار میگیرند و این نزاع پروژه تشکیل تمدن اسلامی و پیچ تاریخی و گسترش و تعمیق بیداری اسلامی را به تاخیر میاندازد.

این استراتژی اگر محقق شود، غرب پروژه بیداری اسلامی را در نطفه به دست خود ما خفه کرده است در واقع امروز ما از خودی های نادان ضربه میخوریم و این منافع آنها را تامین میکند، لذا چرا نباید این برنامه را همراهی و تایید نکند؟

روحانیون نوظهوری که به تازگی در کشومان ایجاد فتنه و اغتشاش میکنند دست پروده همین مکتب "تشیع انگلیسی" هستند؟

امام خمینی(ره) در همان سالهای ابتدایی انقلاب فرمودند از دولتها هیچ بعید نیست که برای ضربه زدن به اسلام و به طور خاص متلاشی کردن جمهوری اسلامی از دههها قبل در حوزههای علمیه نفوذ کنند و آخوندهای متناسب با مزاج خودشان "آخوند درباری" تربیت کنند در واقع آخوند انگلیسی پرورش دهند، به تعبیر ایشان مقدسهای بیشعور را از زیر دستشان بگذرانند و 50 سال بعد میوههای آن را بچینند یعنی این چیزهایی که شما امروز میبینید و میشنوید در رسانهها و شبکههای ماهوارهای که برخی از طلبهها و شخصیت ها طبق تحلیلی که امام داشتند است و اصلا بعید نیست به صورت مستقیم دستپرورده همین سرویسهای امنیتی باشند که 50 سال قبل در فکر ضربه زدن به اسلام بودند و امروز میوههای آن را میچینند و هر آدمی که اندکی هوش سیاسی داشته باشد متوجه میشود دشنام دادن به بزرگان اهل سنت آن هم در رسانهها چه پیامدهای منفی را دامنگیر اسلام میکند و کسی که شناختی نسبت به فرهنگ تشیع داشته باشد میداند اهل بیت به هیچ عنوان راضی به این امر نیستند و مقام معظم رهبری نیز تصریح کردند نیازی نیست در جزئیات هم زبان باشیم در همان جهت گیری های کلی کفایت میکند و باز هم توصیه کردند به جلوگیری از سوظن نسبت به فرقههای شیعه و سنی و از آنجایی که ایشان اطلاعات دقیقتری دارند فرموند پایگاههای جاسوسی غرب برای اینکه اختلاف میان شیعه و سنی را عمق دهد برنامههای پیچیدهای را صورت بندی میکند.

انتهای پیام/ف.ه

نظر شما
پربیننده ها