به گزارش خبرنگار دفاعپرس از خرم آباد، کتاب «از بهشتی تا خانطومان» یادداشتهای روزانه «قباد اصل مرز» رزمنده لرستانی مدافع حرم است که در سال 1398 توسط «محمدتقی عزیزیان» تالیف شده است. این کتاب 250 صفحهای را انتشارات پراکنده در قطع رقعی چاپ و منتشر کرد.
این سفرنامه به صورت دقیق، روزبهروز تمامی اتفاقات یک سفر ده ماهه را به کشور مظلوم سوریه بیان و زمان هر اتفاق را در جبههی سوریه به طور کامل ذکر کرده است. راوی این کتاب تمام ویرانهها شهرهای مورد حمله داعش، جبهه النصره و احرار شامی و جندالله وابسته به عربستان و وهابی را دقیقاً توصیف کرده است. از نکات قابل توجه این سفرنامه بیان خاطراتی از برادران افغان که در سوریه به «فاطمیون» معروفاند؛ است.
برشی از کتاب
بر روی چهارپایهای نشستهام و دارم مینویسم. آقای الماسی فرمانده محترم گردان از اتاق فرماندهی بیرون آمده و میگوید: «بنویس اصل مرز تا یک کتاب خوبی درآید.»
بعد از او آقای روحی جانشین محترم گردان حمزه بیرون میآید و میگوید: «روزی از روزها، آقای قباد اصلمرز (ابوحسام) در حیاط یکی از خانههای شهر خانطومان، بر روی چهارپایه نشسته و در حال نوشتن بود که ناگهان خودکار از دستش افتاد.»
آن لحظهای که آقای روحی از اتاق بیرون میآمد، خودکار از دستم افتاد. برادر قباد الماسی و برادر مصطفی روحی فرمانده و جانشین محترم گردان حمزه که من در آن به عنوان جانشین گروهان دوم کربلا خدمت میکنم، بسیار مردان شریف، باحوصله و آرام و متینی هستند. بسیار خوش اخلاقاند و دوستداشتنی. از نظر نظامی، هم استاد هستند. خدانگهدار این عزیزان باشد. برای دفاع از اسلام و خدا قسمت کرده که بنده در کنار این عزیزان درس پس بدهم و به عنوان شاگردی از اخلاق پر از صفای این عزیزان بهرهمند بشوم.
پریشب، شبی بارانی و خطرناک بود. احتمال ضربه دشمن چریک در این شبها زیاد است. در این زمان بحرانی نیروهای حزبالله لبنان در سمت راست نیروهای گردان عمار که همجوار با گردان ما بود، به همراه نیروهای سوریه که وطن خودشان است، از دست شدت باران خط را تخلیه کرده و به عقب آمده بودند. فرمانده تیپ امام حسن (ع) آقای دانشپور مجبور شده بود، پرسنل دفتری خود را که در شهر خانطومان مستقر بودند، سازماندهی کرده و به وسیله آن نیروهای دفتری خط را کنترل کند تا وقتی که باران تمام شد و نیروهای سوریه و حزب الله لبنان دوباره بازگشته و خط را تحویل گرفتند، تعجبم در این بود که این نیروهای سوریه که کشور خودشان بود، چرا مرز را رها کرده بودند. از اینکه باران شدید بود و عقب نشسته بودند. اینها مثل اینکه فکر میکردند دارند برای کشور دیگری میجنگند؛ نه برای کشور خودشان. هیچگونه احساس مسؤولیتی نداشتند. همین بیتوجهی به مملکت خودشان باعث شده بود نزدیک به هفتاد و سه گروه، در کشور آنها تاخت و تاز کنند و این سرزمین زیبا را مانند گوشت قربانی تکه تکه کنند و هر کسی ساز خودش را بزند و هیچ کجای این کشور امنیت نداشته باشد.
در ارتش سوریه نماز ممنوع است. اینگونه ارتشی چگونه بتواند در برابر ناملایمات صبر کند. آینده کشورشان باید به همین صورت باشد که الآن رخ داده است.
انتهای پیام/