وصیت‌نامه سردار شهید «حسین دهستانی»؛

خدایا! راه حق به ما نشان بده تا بتوانیم برای تو خدمت کنیم

سردار شهید «حسین دهستانی» در بخشی از وصیت‌نامه خود آورده است: خدایا، پروردگارا، ما را به راه راست هدایت کن و راه حق به ما نشان بده تا بتوانیم برای تو خدمت کنیم.
کد خبر: ۴۰۸۰۸۱
تاریخ انتشار: ۰۸ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۲:۱۲ - 29July 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از یزد، سردار شهید «حسین دهستانی» در هفتم مرداد ۱۳۴۴ شمسی در خانواده استاد محمّد دهستانی در شهر اردکان متولد شد. عاقبت این سردار در تاریخ ۱۳۶۵/۱۰/۲۸در عملیات کربلای ۵ با نوشیدن شهد شیرین شهادت، روح بلند و ملکوتیش از جسم کوچک و خاکیش به رضوان پر کشید.

وصیت‌نامه شهید:

بسم الله الرحمن الرحیم

و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون

گمان نکنید که شهیدان مرده اند بلکه زنده اند و نزد خدا روزی می خورند

و من کان یر جوالقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا شرک بعباده ربه احدا

کسی که امید دارد به ملاقات پروردگارش پس باید کار شایسته کند و کسی را در پرستش شریک خدا قرار ندهید.

بسم رب شهداء والصدیقین

با درود فراوان به منجی عالم، امید مستضعفان ولی عصر حجه بن الحسن (عج) و نایب بر حقش امام خمینی و سلام و درود به مردم قهرمان و شهید پرور ایران که با تمام قدرت امام را یاری کرده و رزمندگان اسلام تنها نگذاشته و نخواهد گذاشت و سلام و درود به تمام معلولین و زخمیهای جنگ تحمیلی و سلام بر پدر و مادرانی که فرزندانشان را برای حفظ قرآن و اسلام به جبهه ها   می فرستند و با نام خدا وصیت نامه ام را شروع می‌کنم.

خیلی می‌خواستم یار امام باشم و جزء لشکر جندالله بر علیه کافران همراه با برادران دیگر بجنگم. و همچنین در سنگرها دست به دعا بزنم و از شب تا صبح با ذکر خدا بار گناهانم برداشته شود.

ای خدا: ما انسانها چقدر زیانکاریم ای خدا تو هستی که می‌توانی ما را نجات دهی.

خدایا، پروردگارا، ما را به راه راست هدایت کن و راه حق به ما نشان بده تا بتوانیم برای تو خدمت کنیم. خدایا: می‌دانم تو راه حق به ما نشان دادی ولی من نتوانستم تا حد توانم برای اسلام و مسلمین خدمت کنم و خدایا چگونه جواب مردم را بدهم مردمی که برای پیشبرد اسلام و برای آزادی مستضعفین این همه زحمت می‌کشند. جوانان خود را فدای اسلام می‌کنند اما من چه کار می‌توانم بکنم تنها یک جان دارم که فدا می‌کنم این هم اگر مورد قبول خداوند قرار بگیرد.

مادرم، پدرم، برادران و ای خواهران گرامی از شهید شدن من ناراحت نباشید شما امام حسین (ع ) را در نظر بگیرید، علی اکبر و علی اصغر را در نظر بگیرید آنها با خون خود اسلام را آب یاری کردند. آنها با خون خود اسلام را زنده کرده و به دست ما سپردند ما هم باید آن را زنده نگه داریم پدر و مادرم برادران و خواهرانم اسلام هرگز زنده نمی‌ماند مگر اینکه به دستورات آن عمل کنیم و هرگز نمی‌توانیم به دستورات آن عمل کنیم مگر اینکه مسلمان به تمام معنا و پرهیزگار باشیم.

مردم مسلمان فرزندانتان را بفرستید تا اخلاق اسلامی بیاموزند و مسلمان به تمام معنا شوند و بدانید هیچ آموزشگاهی بهتر از جبهه نیست. در جبهه هم آموزش می‌بینند و امتحان خودشان را می‌دهند که عده‌ای در این امتحان قبول شده به لقاء الله‌ می‌پیوندند و عده‌ای هم را ه آنها ادامه می‌دهند.

ای خدا رزمندگان هم‌چنان در سنگر هستند در سنگری کوچک اما به عظمت یک کاخ آنها در سنگری هستند که دیواره آنها با گونی‌های پر از خاک چیده شده و انگار در اطاقی هستیم که چهار اطراف آن  آینه بندان شده است. آنها در سنگری هستند که ظاهرا خیلی تاریک است اما در آن سنگر نور خدا تابیده است. نور خدا از صورت برادری می تابد و در آینه‌های اطراف پخش می‌شود. آری در همین سنگرها در دل شب برادری می‌گوید:

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم یا فارج الهم و منفس الغم و مذهب الاحزان و مجیب دعوه المضطرین یا رحمن الدنیا و الاخره و رحیمهما انت رحمتی و رحمه من تغضینی بها عن رحمه من سواک و تعضی بها عنی الدین

به نام خداوند بخشنده مهربان

بار خدایا ای گشاینده گره اندوه و زداینده غم و ای برنده غصه ها و ای برآورنده دعا بیچارگان ای خدای بخشاینده در دنیا و آخرت و ای خدای مهربان تو خداوند بخشاینده من و بخشاینده هر چیزی رحم کن بر من رحمتی که بی‌نیازم کنی بدان از رحم غیر از خودت وادا کن وامم را.

ای مسلمانان حرف زیاد است آه و درد زیاد است وصیت زیاد است اما وقت گفتنش نیست چند ساعتی به حمله باقی نمانده است امشب شب امتحان است آخرین لحظات زندگیم است و آخرین وصیتم را می‌کنم.

ای جوانان مبادا در غفلت بمیرید که علی در محراب عبادت شهید شد مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که علی اکبر حسین در راه حسین (ع) و با هدف شهید شد.

ای مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی‌توانید جواب زینب را که تحمل ۷۲ شهید را نمود بدهید.

همه مثل خاندان وهب فرزندانتان را به جبهه‌های نبرد بفرستید و حتی جسد او را تحویل نگیرید زیرا مادر وهب فرمود سری را که در راه خدا دادم پس نمی‌گیرم.

ای جوانان، مادران، پدران مبادا یک لحظه از روحانیت جدا شوید و امام را تنها بگذارید مطمئن باشید که اگر از روحانیت جدا شوید دوباره ابر قدرتها بر سر شما مسلط می‌شوند و این همه شهید که دادیم خون این شهیدان پایمال می‌شود.

و ای مادرم، پدرم از اینکه نتوانستم فرزندی خوب برایتان باشم مرا ببخشید و حلالم کنید و از اینکه پدر و مادر خوبی برایم بودی و برای تربیت اسلامی و بزرگ شدنم این همه زحمت کشیدی امیدوارم که در مقابل خدا اجری بزرگ داشته باشید.

مادرم از اینکه نتوانستم دستورات اسلام را بخصوص نماز و روزه یا به علت کسالتی و یا از روی غفلت انجام دهم می‌خواهم به اندازه یک سال نماز و یک ماه ونیم روزه برایم بشوید البته چون خودتان توانایی این را شاید نداشته باشید می‌توانید به اندازه لازم از پولم بردارید و به حوزه علمیه و یا هر کس که می‌شناسی بدهید تا برایم بشوند و اگر زیاد آمد هر جوری که می‌دانید برای خانواده و یا راه صحیح با وجود اینکه زیاد نیست خرج کنید.

خدایا جندالله را که با سوگند به ثارالله در لشکر روح الله برای شکست عدوالله و استقرار حزب الله زمینه ساز حکومت جهانی بقیه الله است حمایت کن.

خدایا به محمد (ص) بگو که پیروانش حماسه آفریدند به علی (ع) بگو شیعیانش قیامت بپا کردند و با حسین (ع)  بگوخونش در رگها همچنان می‌جوشد بگو از آن خونها سرو ها روئید. ظالمان سروها را بریدند باز سروها روئید.

والسلام و علیکم و رحمه الله و برکاته

تارخ: ۱۳۶۱/۱۱/۱۶

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها