گفت‌وگو با آزاده دفاع‌مقدس به مناسبت فرا رسیدن سالروز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی؛

استخبارات بدترین قسمت در اردوگاه‌های عراقی بود/ هنگام ورود به وطن با استقبال عجیبی روبرو شدیم

«محمد نصیبی» آزاده دوران دفاع‌مقدس در آستانه فرا رسیدن سالروز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی از حضور در جبهه تا اسارت و بازگشتش به وطن سخن گفت.
کد خبر: ۴۱۰۶۲۷
تاریخ انتشار: ۲۳ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۷:۰۸ - 13August 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از آذربایجان‌شرقی در آستانه فرا رسیدن 26 مردادماه، سالروز بازگشت آزادگان به میهن اسلامی تصمیم گرفتیم با چند تن از آزادگان عزیز آذربایجان‌شرقی مصاحبه‌ای داشته باشیم که در اولین مصاحبه پای صحبت‌های «محمد نصیبی» از آزادگان آذربایجان‌شرقی که به مدت 7 سال در اسارت بود، نشستیم که مشروح گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید:

دفاع‌پرس: از حضورتان در جبهه‌های حق علیه باطل بگوئید؟

بنده در آذرماه 1362 به جبهه اعزام شده و در عملیات خیبر شرکت کردم که ماموریت ما با هلی‌کوپتر بود که تا 75 کیلومتر به عمق خط دشمن می‌خواستیم نفوذ کنیم که در این عملیات، اکثر رزمندگان شهید و مجروح شدند و با محاصره دشمن در نهایت در تاریخ 5 اسفندماه 1362در منطقه جزایر مجنون به اسارت دشمن درآمدیم.

 

استخبارات بدترین قسمت در اردوگاه‌های عراقی بود/ هنگام ورود به وطن با استقبال عجیبی روبرو شدیم

دفاع‌پرس: درباره محلی به نام استخبارات صحبت کنید؟

استخبارات قسمتی از ارتش عراق بود که اسرا را برای کسب اطلاعات با شکنجه به آن محل انتقال می‌دادند تا درباره نیروهای ایرانی در جبهه باخبر شوند. در استخبارات، شدیدترین شکنجه‌ها روی اسرای ایرانی اعمال می‌شد. استخبارات بدترین قسمت در اردوگاه‌های عراقی بود.

دفاع‌پرس: در کدام اردوگاه مستقر بودید؟

مدتی در بصره بودیم و پس از آن به اردوگاه موصل 2 انتقال دادند که به دلیل حضور بسیجیان، به اردوگاه «حرص خمینی» به معنی پاسداران خمینی معروف شده بود.

دفاع‌پرس: خاطره‌ای از مدت اسارتتان دارید؟

سخت‌ترین و تلخ‌ترین خاطره‌ام از اسارت به روز رحلت حضرت امام‌خمینی(ره) برمی‌گردد که از طریق روزنامه‌های عراقی باخبر شدیم که حضرت امام به رحمت خدا رفته‌اند که نزدیک به 40 روز اردوگاه به سکوت عجیبی فرو رفت و واقعا برای همه اسرا سخت بود.

 

استخبارات بدترین قسمت در اردوگاه‌های عراقی بود/ هنگام ورود به وطن با استقبال عجیبی روبرو شدیم

خاطرات شیرین‌مان هم به موفقیت رزمندگان در جبهه‌ها برمی‌گردد که جسته و گریخته از موفقیت آن‌ها باخبر می‌شدیم ولی شیرین‌ترین خاطره‌ام مربوط به اعلام خاتمه جنگ است که ما از طریق تلویزیون عراق متوجه شدیم.

دفاع‌پرس: از لحظات آزادی و بازگشت به میهن اسلامی هم صحبت کنید؟

اصلا باور نمی‌کردیم که روزی آزاد شده و به وطن بازگردیم اما به هر حال آن لحظه به وقوع پیوست. نمایندگان سازمان ملل و صلیب سرخ در اردوگاه حضور پیدا کردند و با اهدای لباس و زدن مهر آزادی بر کارت اسارت‌مان باور کردیم که واقعا آزاد شدیم.

ما سومین گروه از آزادگان بودیم که به کشور بازگشتیم و وارد تهران شدیم. از وقتی که به وطن وارد شدیم با استقبال عجیبی مواجه شدیم که مردم عزیزمان به دیدار ما شتافته بودند. لحظات باشکوهی بود، وقتی به فرودگاه تبریز رسیدیم فهمیدیم مردم با شکستن حصار به باند فرودگاه آمده بودند. یادم می‌آید خانواده‌ام که از زنده بودن من بی‌خبر بودند و فکر می‌کردند مفقودالاثر شدم برایم مراسم ختمی برگزار و مزار نمادینی ساخته بودند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها