شهدای مداح لشکر 31 عاشورا (11)؛

بکوشید نفس اماره را نابود ساخته و در جهت تکامل به سوی الله پیش بروید

شهید «محمد باقر حضرت‌پور» در بخشی از وصیت‌نامه خود نوشته است: بکوشید نفس اماره را نابود کنید و در جهت تکامل به سوی الله پیش بروید و در این راه، امام و روحانیت مبارزه و متعهد را راهنمای خویش قرار دهید.
کد خبر: ۴۱۳۰۵۰
تاریخ انتشار: ۰۶ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۵:۰۵ - 27August 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از آذربایجان‌ شرقی، «محمد باقر حضرت‌پور» در اول مهرماه سال 1345 شمسی در شهر تبریز دیده به جهان گشود. در میان خانواده‌ای که از لحاظ مادی در حد متوسط و از نظر اعتقادات مذهبی در سطح عالی بودند. از کودکی به نماز خواندن عشق می‌ورزید و همراه با پدر برای خواندن نماز به مسجد می‌رفت.

دوران ابتدایی را در دبستان قدس به پایان رسانید و مقطع راهنمایی را نیز در همان مدرسه شروع کرد. یکسال نیز در مدرسه آذرآبادگان ادامه تحصیل داد. محمد باقر دانش‌آموزی درس خوان و منظم و در عین حال مذهبی بود. علاقه‌ی زیادی به یادگیری و خواندن قرآن کریم داشت.

گذشته از فعالیت‌های مذهبی به فعالیت‌های سیاسی هم می‌پرداخت. در راهپیمایی‌های انقلاب کنار دیگر اعضای خانواده، حضوری پر رنگ داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی به فعالیت‌های خود در مدرسه جهت داد. گذشته از آن یکی از اعضای فعال مسجد محله بود که در کلاس‌های عقیدتی آن شرکت می‌کرد و تلاش داشت تا خود را به اخلاق کریمه‌ی ائمه معصومین (ع) آراسته سازد.

کم حرفی و ساکت بودن از خصوصیات بارز اخلاقی‌اش بود. آهنگ صدایش در صحبت با خانواده و دوستان آرام و آهسته بود. از غیبت کردن دوری می جست و از ریا و تظاهر کردن بی‌زار بود.

با شروع جنگ تحمیلی در سال 1359 شمسی برادر بزرگش اصغر عازم جبهه‌های جنوب شد و پس از خلق حماسه‌های بسیار در 27 اسفند 1359 در آبادان به شهادت رسید و عروج او باعث انقلاب و تحولی دیگر در میان اعضای خانواده شد.

محمد باقر اگر چه در فراق برادر دلسوخته و ناراحت بود اما این فراق باعث نشد تا از فعالیت‌هایش در مسجد و مدرسه کم شود و روزها می‌گذشت و به دنبال فرصتی بود تا اسلحه‌ی برادر را از زمین بردارد. نیمه‌ی اول سال 1361 زمان موعود فرا رسید و محمد باقر عازم جبهه‌های حق گردید. پس از سازماندهی در گردان شهید مصطفی خمینی‌(ره) «گروهان مالک اشتر» در عملیات «مسلم ابن عقیل» شرکت کرد.

در نیمه دوم همان سال در گردان «شهدای محراب» که فرمانده آن سردار شهید علی اکبر رهبری  بود سازمان یافت. دوستانش رفتار و سلوک او را الگوی خود قرار داده بودند و برادر شهید بودن هم میان همسنگران عزیزترش کرده بود. در انجام کارهای چادر از دیگران سبقت می‌گرفت و در شستن ظروف و تمیزکردن چادر، همیشه پیشقدم بود.

در مراسم‌های معنوی که در میان چادر برگزار می‌شد حضوری فعال داشت و یکی از نوحه‌خوان‌های دسته بود. روزهای سه‌شنبه دعای توسل و روزهای پنج شنبه دعای کمیل در حسینیه گردان با صدای دلنشین ذاکرین اهل بیت برپا می‌شد و دیگر شب‌ها نیز اکثراً در چادر دسته با مداحی محمدباقر مراسم عزاداری برگزار می‌شد.

محمدباقر نوحه‌هایی را که از شاعران و مداحان می‌شنید حفظ کرده و با سوز خاصی درچادردسته می‌خواند. در میان جمعی که خریدار عشق و اخلاص بودند، نه آواز و صدای زیبا می‌خواند.

بعد از آن بود که محمد باقر در جمع همرزمان زبان‌زد شد و دوستانش به ایمان و تقوای این جوان وارسته غبطه می‌خوردند. در عملیات والفجر 1 شرکت کرد و پس از عملیات به زادگاهش بازگشت.

یک ماه از عملیات می‌گذشت که پدر بزرگوارش به رحمت حق رفت و محمد باقر پشتوانه‌ی بزرگی را از دست داد اما او به عنایت خداوند و توکل به او ایمان داشت و می دانست این‌ها همه آزمایش‌های الهی هستند. پس از مراسم چهلم دوباره راهی جبهه شد و در عملیات والفجر 2 در حاج عمران شرکت کرد.

او علاوه بر رزم و آمادگی در برابر تهاجمات دشمن هر کجا فرصت و زمینه‌ای فراهم می‌شد نوحه سرایی می‌کرد و با صدای خود به دوستان و همرزمانش قوت قلب می بخشید.

روزها می‌گذشت و محمد‌باقر برای عملیات در منطقه بمو در سر پل ذهاب آماده می‌شد. آموزش‌های صخره نوردی را در منطقه ی کاسه‌گران گیلانغرب در گردان امام حسین (ع) سپری می‌کرد اما بنا به دلایلی عملیات در بمو لغو شد و برای عملیات در پنجوین عراق آماده شدیم.

قبل از عملیات وقتی به صورتش دقیق شدم چهره‌اش نورانی شده بود. خودسازی‌اش به حدی رسیده بود که اکثر دوستانش می‌گفتند محمد باقر رفتنی است. بالاخره پیش بینی‌ها به حقیقت پیوست و در دومین روز از آبان ماه سال 1362در مرحله دوم عملیات والفجر چهار در بالای ارتفاعات «خلوزه» پس از یک درگیری شدید با دشمن زبون با تیر دشمن به شهادت رسید و به خیل عظیم رفیقانش پیوست و در کنار پدر و برادرانش آرام گرفت.

فرازی از وصیت‌نامه شهید:

برادران، گرچه ما‌ها شهید شدیم و سنگر خونین‌مان خالی شد شما ها سنگر ما را پر کنید و پرچم لااله الا الله و محمد رسول الله را بر دست بگیرید و الله اکبر گویان آن را در تمام نقاط جهان به اهتزاز در آورید تا هم مهدی را راضی کنید و هم معبودش را.

شما برادران عزیزم یک سخن را برای شما می‌گویم که نفس اماره را نابود سازید تا بر درون خویش راه یابید و می‌توانم بگویم که آمریکا نوع تکامل یافته‌ی نفس اماره است که امام او را شیطان بزرگ خوانده است. پس بکوشید نفس اماره را نابود کنید و در جهت تکامل به سوی الله پیش بروید و در این راه، امام و روحانیت مبارزه و متعهد را راهنمای خویش قرار دهید.

تو ای مادر مهربانم در هر حال صبور بوده و خدا را شکر کن که فرزندت را به اسلام هدیه دادی و من به تو مادر مهربان افتخار می‌کنم که پسرانت را در راه اسلام قربان داد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها