به گزارش خبرنگار دفاعپرس از یزد، شهید «محمدرضا فلاح مهرجردی» ۳۱ شهریور ۱۳۴۵ در شهرستان میبد یزد به دنیا آمد و تا دوم راهنمایی تحصیل کرد. با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان بسیجی و تک تیرانداز راهی جبهههای حق علیه باطل شد. سرانجام ۲۳ تیر ۱۳۶۱ در پاسگاه زید عراق به شهادت رسید. پیکرش مدتها در منطقه بر جای ماند تا ۱۵ خرداد ۱۳۷۵ پس از تفحص در امامزاده خدیجه خاتون شهرستان زادگاهش به خاک سپرده شد.
در ادامه وصیتنامه شهید بزرگوار را از نظر می گذرانیم:
با یاد خدا و با نام الله و برای خدا وصیتم را آغاز میکنم.
«من طلبتی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلی دیته و من علی دیته فانا دیته» حدیث قدسی «هرکس مرا طلب کند مییابد و هرکس مرا یافت میشناسد و هر کس مرا شناخت عاشقم میشود و هرکس عاشقم شد عاشق او میشوم و هرکس عاشقش شدم را میکشم و هرکس او را کشتم خونبهای او بر من واجب است و هرکس خونبهایش با من است من خود خونبهایش هستم». خدایا! تو را به عزت و جلالت قسم میدهم که مرا جزء دسته بالا قرار بده.
باری ملت قهرمان! هم اکنون که وصیت من را میشنوی بدانید که ما به خاطر آب و خاک کشته نشدهایم بلکه جان ناقابل خود را در راه اسلام عزیز فدا کردهایم. سلام و درود بی پایان خدا بر خانوادههای شهدا. پدر عزیز و مادر ارجمندم به شما تبریک میگویم که من توانستم از امتحان سرافراز (بیرون) بیایم. ای خواهری که هم اکنون در گوشهای نشستهای و به وصیت من گوش میدهی بدان که آرزویم در تمام دوران بلوغ و نوجوانی خالی بودن جامعهای از بی حجابی و یا بی عفتی بود که خوشبختانه از نظر خودم و متاسفانه از نظر جامعه این آرزوی خود را به گور بردم.
یادم نمیرود روزی که مامور گشت در امامزاده بودم رسیدم به خواهری که خون هزارها شهید را با خونسردی هرچه تمامتر پایمال میکرد و با سنگدلی هرچه تمامتر آن مکان مقدس را با ول دادن چادر خود و نشان دادن محرمات خود هر جوان غیرتمندی و هرچه انسان غیوری را خونش به جوش میآورد و بر حسب احساس مسئولیت و با لحنی که خدا میداند خجالت کشیدم گفتم خواهر! زیارت مستحب است، اما حفظ حجاب واجب و بی درنگ دور شدم و از پشت سروصدای فحش ناسزائی بلند شد.
خواهر عزیز! حجاب سنگر توست پس این سنگر را به هیچ وجه رها نساز که کوبندهتر از خون شهید است. ای شیعه علی! ای رهرو فاطمه! ای کسی که ادعای شیعه بودن میکنی! برپاخیز و ریشه هرزگی را از درون جامعهات با یاری خدا و در ظل توجهات حضرت مهدی (عج) و در زیر سایه نائب بزرگوارش قاعد اعظم، مجاهد اکبر، امید مستضعفان، دشمن مستکبران، موج خروشان، تجسم عینی ایمان و مرجع عالیقدر، حضرت آیت الله جناب نائب الامام، الامام خمینی که سایه ایست بر سر مسلمانان جهان تا انقلاب مهدی مستدام باد بکن.
پدر عزیز! گریه مکن و مادر گرامی! شیرت را حلالم کن که شیرت من را به اینجا رساند و نان حلال پدرم بود که با خون جگر و با پینه دستش به من داد و چنین ثمرهای را دید.
دیگر عرضی ندارم. با کسب رضایت از والدین شهدای مهرجرد اگر اجازه دادند من را هم پهلوی شهیدان در امامزاده دفن کنید و اگر نه هر کجا صلاح دانستید. مقداری پول دارم که ۵۰ تومان نذر امام رضا و ۵۰ تومان نذر امامزاده و ۵۰ تومان نذر امام حسین کرده ام که اگر انشاء الله راه کربلا باز شد و موفق به زیارت شدید بپردازید. خمس و زکات آن را نیز بپردازید.
با عرض معذرت
همه با هم یکصدا از صمیم قلب فریاد بزنید:
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی تو را به جان مهدی خمینی را نگهدار.
الحقیر: محمدرضا فلاح مهرجردی
انتهای پیام/