به گزارش فضای مجازی دفاع پرس، مدت زیادی در ارتفاعات «لری» بودیم. حوصله مان سر رفته بود. قرار شد یکی از بچه ها، کسی را بیاورد توی سنگر تا برایش جشن پتو بگیریم و روحیه مان عوض شود.
اما قبلش با ما شرط کرد که بلافاصله بعد از شنیدن صدای سوت او، که نشانه ورود سوژه بود، چراغ فانوس را خاموش کنیم و همان لحظه پتو را رویش بیندازیم. چون آنطور که او می گفت، طرف کاراته کار بود و یک تنه از پس همه مان بر می آید پس باید غافلگیرش می کردیم.
خلاصه زمان مقرر رسید و ما با شنیدن صدای سوت، چراغ را خاموش کردیم و به سرعت پتو را انداختیم روی سرش.
هنوز مشت اول را نزده بودیم که طرف با سرعت و قدرت زیادی چرخید به چپ و راست و با چند حرکت دخل همه مان را آورد!
وقتی کتک را خوردیم، تازه فهمیدیم برای قاطر گردان جشن پتو گرفته بودیم!