مروری بر زندگی‌نامه شهید «مهدی شاهدی»

شهید «مهدی شاهدی» پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به جمع نیروهای اطلاعات لشکر 31 عاشورا پیوست و بعد از آغاز جنگ تحمیلی رهسپار جبهه‌های حق علیه باطل شد و سرانجام در عملیات والفجر 4 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۴۲۵۲۷۶
تاریخ انتشار: ۱۷ آبان ۱۳۹۹ - ۱۱:۴۱ - 07November 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از آذربایجان‌شرقی، شهید «مهدی شاهدی» در 15 آذرماه 1347 در شهرستان بستان‌آباد به دنیا آمد. وی پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به جمع نیروهای اطلاعات لشکر 31 عاشورا پیوست و بعد از آغاز جنگ تحمیلی رهسپار جبهه‌های حق علیه باطل شد و سرانجام در عملیات والفجر 4 به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

زندگی‌نامه شهید:

15 آذرماه سال 1347 در روستای حصار از توابع شهرستان بستان آباد به دنیا آمد. در یک سالگی همراه خانواده از روستا به تبریز عزیمت نموده در محله مارالان سکونت یافتند. در هفت سالگی جهت کمک به خانواده، روزها به قالیبافی مشغول گردید و شب‌ها به مدرسه می‌رفت.

وقتی که ابتدایی را تمام کرد روزها را هم کار می‌کرد و هم درس می‌خواند. به اتفاق دوستان هم سن خود شب‌ها در هیئت عزاداری و کلاس قرآن شرکت می‌کرد. از همین کلاس‌ها بود که با جنایت‌های رژیم طاغوت آگاه شد. 25 بهمن سال 1365 قیام تاریخی مردم تبریز به وقوع پیوست و طولی نکشید که انقلاب سراسر کشور را فرا گرفت.

مهدی با این که کوچک بود، اما عکس امام را در میان مردم پخش می‌کرد، پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی که با فرمان امام(ره)، بسیج تشکیل شد، مهدی هم یکی از اعضای فعال پایگاه مقاومت مسجد حضرت علی‌(ع) شد.

وقتی جنگ شروع شد، او 14 سال داشت ولی در بیشتر صحنه‌های انقلابی و اجتماعی شرکت می‌کرد. 25 آذرماه 1361 به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام شده، به جمع نیروهای اطلاعات لشکر 31 عاشورا پیوست. وی در مرحله شناسایی ارتفاعات بمو حضور داشت، سپس در منطقه بانه مستقر شده و در مرحله دوم عملیات والفجر 4 که به ارتفاعات خلوزه عملیات شد، شرکت داشت. این شهید والامقام در این عملیات در منطقه پنجوین به شهادت رسید.

خاطرات، برادر شهید:

سال 1360 با مهدی همکلاس بودم. سن او بیشتر از من بود ولی چون مردود شده بود با هم همکلاس بودیم. او را مبصر کلاس کرده بودند. یک روز معلم سر کلاس نیامد. برادرم حمد و سوره را روی تخته نوشت و برای بچه‌ها نماز باد داد.

ناظم آمد، دید مبصر جلو تخته است. به مهدی گفت:پ ماشالله معلم شده‌ای. مواظب باش بچه‌ها شلوغی نکنند. از کلاس بیرون رفت.

او دوباره آیه‌ای روی تخته نوشت، این موضوع برای ما بسیار با ارزش بود. به او افتخار می‌کنم.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها