به گزارش خبرنگار دفاعپرس از تهران، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس اداره کل حفظ آثار دفاع مقدس استان تهران خاطرات رزمندگان را منتشر میکند.
«غلام شیرازی» ۲۷ اردیبهشت ۱۳۴۴ در شهرستان ورامین به دنیا آمد و با شروع جنگ تحمیلی به صورت داوطلب بسیجی در جبههها حضور داشت سپس به عضویت رسمی سپاه در آمد و اولین عملیاتی که شرکت کردهاند حصر آبادان بود و در عملیاتهای خیبر، ام الرصاص، کربلای پنج و هشت، فکه و سیدالشهدا حضور داشته و با شهیدان قبادی، کریمی، التفات بابایی، سیف الهی، جعفرجو و... همسنگر بود که در ادامه خاطراتی از وی را میخوانید.
خاطرهای از شهید یوسف صالحی
اهل میدان آزادی تهران بود. زمانی که ما در فاو عملیات کرده بودیم، چهارصد نفر بودیم که سینه خیز به سمت دشمن حرکت میکردیم، 50 متری دشمن بودیم که متوجه حضور ما شدند و مرتب به سمت ما تیر و نارنجک پرتاب میکردند.
هر دو طرف ما آب بود، قمقمه و خشاب بچه ها به هم میخورد، بیشتر بچهها کمرها و پشتشون تیر خورده بود و ما برای آنکه عملیات لو نرود جلوی دهان بچه ها را گرفته بودیم. صالحی تیر خورد و افتاد، مادرش خیلی سفارشش را کرده بود که مراقب بچه من باشید چونکه پدر ندارد، اگر شهید شد حتما آن را به عقب بیاورید. امدادگر او را به برانکارد بست و کناری گذاشت.
ما رفتیم جلو و خط را گرفتیم و برگشتیم عقب. یوسف داخل یک چاله بود، صداش کردیم و گفتیم صالحی چطوری؟ با صدای خفیفی گفت: خوبم الحمدالله، گفتیم بلند شو تا برگردیم به عقب. تیر توی سینه او خورده بود، شما فکر میکنید این جوان 19ساله به من چی جواب داد. گفت آقاشیرازی شما برگردید به عقب من اینجا هستم، تا شما برگردید من نماز شبم را هم خوانده ام.
در همین عملیات غواصان لشکر 10سید الشهدا (ع) که خط شکن بودند به این فکر افتادند که در شب عملیات اگر برخی از رزمندگان نتوانستند از آب عبور کنند، چکار کنند که عملیات لو نرود. سرانجام قرار بر این شد که اگر نتوانستند با توکل بر خدا به زیر آب بروند تا عملیات لو نرود. شب عملیات والفجر 8 دوتا از بچه ها بریده بودند، دشمن منتظر بود که کوچکترین صدا را بشنود و آنجا را جهنم کند، خبر به فرمانده رسید.ایشان گفت قرار ما چه بود؟ آن دو رزمنده ایثارگر نیز به زیر آب رفتند و دیگر بالا نیامدند.
انتهای پیام/