چهل‌سالگی سرو/ شهید «فرج‌الله بالین‌پرست»؛

دست از غرب‌گرائی و شرق‌گرائی بردارید/ هرگز از یاری امام‌مان دست برندارید

در فرازی از وصیت‌نامه شهید «فرج‌الله بالین‌پرست» آمده است: جوانان عزیز دست از غرب‌گرائی و شرق‌گرائی بردارید و به دامن اسلام عزیز روی آورید.
کد خبر: ۴۳۰۵۱۰
تاریخ انتشار: ۱۸ آذر ۱۳۹۹ - ۱۳:۴۵ - 08December 2020

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع‌مقدس زندگی‌نامه و وصیت‌نامه شهید «فرج‌الله بالین‌پرست» را از نظر می‌گذرانیم.

زندگی‌نامه شهید:

سال 1340 بود. حال و هوای آن روز روستای میانده رامسر، رنگ و بوی دیگری داشت. صدای گریه ی فرج الله که در خانه طنین انداز شد، گل از گل «حمیده» شکفت. «یعقوب» اما غرق شادمانی دیگری بود از رسیدن نو رسیده‌اش.

هفت سالگی‌اش که از راه رسید، وارد مدرسه زادگاهش شد. تا پایه پنجم درس خواند، اما به دلیل عدم بضاعت مالی خانواده از تحصیل باز ماند و به کارگری روی آورد تا کمک حال پدر و مادر در امور کشاورزی باشد. نوجوانی ساده زیست و مهربان که در دستگیری از دیگران از هیچ کمکی دریغ نمی‌کرد. اوقات فراغت‌اش به مطالعه کُتب مذهبی و انجام ورزش کاراته سپری می‌شد.

دست از غرب‌گرائی و شرق‌گرائی بردارید/ هرگز از یاری امام‌مان دست برندارید

وی که در دوران شکوفایی انقلاب اسلامی نوجوانی 17 ساله بود، فعالیت‌های فراوانی در این راستا انجام می‌داد. پخش اعلامیه، شرکت در راهپیمایی‌ها، حضور در جلسات و سخنرانی‌ها علیه رژیم منحوس پهلوی، از جمله فعالیت‌های او بود. حتی چندین بار توسط منافقین مورد ضرب و شتم قرار گرفت.

فرج الله در سال 1358، به خدمت مقدس سربازی رفت. مدتی از خدمتش گذشته بود که ناقوس جنگ به صدا درآمد و او مدتی از دوران سربازی‌اش را در جبهه‌ نبرد گذراند.

سپس با مشورت و اجازه پدر، جامه‌ی سبز پاسداری به تن کرد و در قسمت حفاظت طرح جنگل مشغول به خدمت شد. مدتی هم به عنوان محافظ ائمه جمعه منصوب شده بود.

دست از غرب‌گرائی و شرق‌گرائی بردارید/ هرگز از یاری امام‌مان دست برندارید

او که علاقه‌ خاصی به ورزش کاراته داشت، علی‌رغم همه‌ مشکلات زندگی و فعالیت‌های زیادش، به تمرین این رشته می‌پرداخت و به پیشرفت‌های خوبی هم رسیده بود.

روایت همسر شهید:

«ناهید حسن‌زاده» می‌گوید: «من در زمان ازدواج با همسرم 15 ساله بودم. او 21 سال سن داشت. من عاشق پاسدار بودم. اخلاق و رفتار و ایمانش را که دیدم، به ازدواجش پاسخ مثبت دادم. زندگی مشترک ما فقط 4 سال طول کشید که ثمره آن، یک پسر است.»

همین ایمانی که همسرش به آن اشاره می‌کند، او را به سجایای اخلاقی نیکو چون احترام به بزرگ‌تر، خوش خلقی، امانتداری، رعایت حلال و حرام، رعایت حق الناس و... زیبنده کرده بود.

پای دشمن متجاوز که به وطن باز شد، فرج الله نیز چون دیگر فرزندان غیور این آب و خاک عزم میدان کرد. وی که ذوب در ولایت و اطاعت از رهبری بود، می‌گفت: «تا جان در بدن دارم، باید آن را فدای انقلاب و امام کنم.»

این شهید عزیز چندین مرحله به عنوان بی‌سیم‌چی و جانشین گروهان و گردان مالک در مناطق عملیاتی شرکت کرد. یک بار هم در سوسنگرد زخمی شده بود. 22 بهمن سال 64 منطقه عملیات والفجر 8، آخرین آوردگاه این فرزند سلحشور میهن بود. میعادگاهی که او را به خیل یاران شهیدش پیوند داد. پیکر پاکش در میان دستان پرمهر مردم رامسر، تا گلزار شهدای «آقا سید جعفر» روستای میانده تشییع، و در جایگاه ابدی اش آرام گرفت.

دست از غرب‌گرائی و شرق‌گرائی بردارید/ هرگز از یاری امام‌مان دست برندارید

وصیت‌‍نامه شهید:

بسم الله الرحمن الرحیم

وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ

به آنانی که در راه خدا کشته می‌شوند مرده نگوئید بلکه آنان زنده‌اند و نزد خدایشان روزی می‌خورند.

با درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی و ملت شهید پرور ایران.

هم اکنون که تمامی دشمنان اسلام عزیز با تمامی قوا به جنگ با اسلام عزیز امده‌اند وظیفه خود دانسته همچون سرور آزادگان حسین بن علی (ع) در راه میهن و اسلام جان عزیز خود را بر کف نهاده و راهی جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شوم چون امام عزیز این روح خدا در کالبد انسان و این نائب بر حق مهدی (عج) این جنگ را جنگ بین تمامی کفر با تمامی اسلام دانسته‌اند. جوانان عزیز دست از غرب‌گرائی و شرق‌گرائی بردارید و به دامن اسلام عزیز روی آورید. قرآن را فرا بگیرید و نهج البلاغه زیاد مطالعه کنید و نگذارید امام در این برهه از جهان تنها و بی‌یاور بماند.

پدر و مادر عزیز! هر چه می‌دانم که در دوران زندگی فرزند خوبی برایتان نبودم اما از شما می‌خواهم مرا به بزرگواریتان ببخشید و حلالم کنید.

مادر جان! وقتی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکنی و اگر گریه کنی دشمنان قرآن را خوشحال کردی. امیدوارم در آن دنیا حضرت زهرا از تو مادر من گلایه نداشته باشد و می‌خواهم همچون زهرا و زینب صبوری پیشه خود کنی و به بقیه بردرانم راه جهاد در راه خدا را بیاموزی.

برادر بزرگم هرگز از یاری امام‌مان دست برندارد و تا آخرین قطره خونت با تمامی کفار و در جنگل و یا در جبهه به نبرد برخیز و به روحانیت مبارز و مجاهد تکیه زیاد داشته باش زیرا اسلام معنای روحانیت معنی ندارد در پایان از شما همشهریان عزیزم می‌خواهم اگر گناه یا اشتباهی از من سر زد به بزرگواریتان مرا ببخشید و به جان امام دعا کنیم.

خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار.

والسلام من اتبع الهدی.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها