به گزارش خبرنگار دفاعپرس از ساری، به مناسبت چهلمین سالگرد دفاع مقدس و در سالروز شهادت شهید «علیرضا اکبری طوسی» فصلهایی از زندگی و وصیتنامه این شهید را از نظر میگذرانیم.
زندگینامه شهید:
آفتاب زندگانیاش در سال ۱۳۴۱ در روستای «خورشید» طلوع کرد و به کاشانه «قربان و رقیه» روشنایی بخشید. کودکانههای «علیرضا» در کوی و برزن روستا و طبیعت زیبای خداوندی سپری شد.
هفت سالگیاش که از راه رسید، قدم به دبستان زادگاهش گذاشت. در اوقات تابستان همان ایام، نزد عمویش «ابراهیم» قرآن میآموخت. از اینرو، تربیت دینی وی به عهده عمویش بود که او را با خط اسلام و قرآن آشنا کرد.
علیرضا بعد از اتمام دوره ابتدائی، به مدرسه راهنمائی «فردوسی» در نکا راه یافت؛ اما در همین مقطع، ترک تحصیل کرد. او بعد از ترک تحصیل، به عنوان شاگرد مغازه، به بابلسر رفت و چند سالی در آنجا زندگی کرد. زمزمههای انقلاب که در جایجای کشور پیچید، این انقلابی بابصیرت، به جمع مردم کوچه و خیابان پیوست و فعالیتهایش را با شرکت در تظاهرات آغاز نمود.
او دلسوز اسلام و انقلاب، و پیرو خط ولایتفقیه بود. به استناد گفته مادر: «در راهپیمائیها، همیشه با انقلابیون، حضوری فعال داشت. علاقهاش به امامخمینی، آنقدر زیاد بود که با ورود ایشان به ایران، برای دیدنشان به تهران رفت.»
علیرضا بعد از پیروزی نهضت مردمی ایران، به خدمت سربازی رفت و پس از پایان این دوره، با «نوریه مقدادی» ازدواج کرد؛ که «یاسر و فهمیه»، ثمره این زندگی مشترک هستند.
یاسر از پدرش اینگونه یاد میکند: «مخالف سرسخت دشمنان انقلاب بود و با تمام وجود، با آنها مبارزه میکرد. خواستهاش نابودی افراد ضدانقلاب در جامعه اسلامی بود؛ بهطوریکه در وصیتنامهاش تاکید خاص بر این موضوع کرده بود.»
علیرضا در سال ۱۳۶۲ به عضویت سپاه نکا در آمد. او چندین مرتبه رهسپار جبهههای جنگ شد. او در ۱۳۶۳/۳/۲۲، در واحد حفاظت مشغول به خدمت شد. سرانجام، علیرضا در ۱۳۶۵/۱۰/۲۶، طی عملیات کربلای ۵ در منطقه «شلمچه»، به جمع یاران شهیدش پیوست و با بدرقه اهالی شهر، در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت.
وصیتنامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
حمد و ستایش مخصوص خدای یکتا است که خواندن و نوشتن را به ما آموخت، و به قلم و نوشتههایش سوگند خورد؛ و سلام و درود خدا بر پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد (ص) تنها نجات انسان از قید اسارتها و بزرگی هاست.
سلام و درود خدا بر امامان و رهبران راستین تشیع که در درس پیروزی خون به شمشیر را خود عمل کردند و به دیگران آموختند سلام و درود خدا بر عالمان خدا کار این پیروان حقیقی اینان که با تمامی محرومیتها توانستند خط سرخ شهادت را در همه مکانها و همه زمانها ادامه دهند.
سلام و درود خدا بر رهبر کبیر و سازشناپذیر جهان اسلام، حضرت امام خمینی که اسلام را از انزوا بیرون آورد و حیثیت و آبروی از دست رفته مسلمانها را بار دیگر به دامن اسلام و قرآن بازگردانید. سلام و درود خدا بر شهدای کربلا حسین (ع) و بر شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی که با خون خود نهال اسلام را آبیاری کردند.
سلام و درود خدا بر رزمندگان اسلام این شهیدان زنده در تمامی جبهههای حق علیه باطل که فتح نصرت خداوند را جهادشان به ارمغان آورد. بنده حقیر «علیرضا اکبری» که در تاریخ ۶۵/۷/۹ از طریق سپاه به جبهه اعزام شدم این وصیتنامه را نوشتم که اگر شهادت نصیبم شد که منافقین کوردل بفهمند که من با چشم باز به جبهه رفتم.
پدر و مادرم! برایم گریه نکنید هر چند که فرزند خوبی برای شما نبودم، شما زحمت زیاد برایم کشیدید؛ و بر تو ای همسر مهربانم! در طول این مدت همسر خوبی برایت نبودم، انشاءالله که مرا ببخشید، مرا مورد عفو قرار دهید و همسرم! فرزندم را طوری تربیت کن که در خط اسلام و سرباز امام باشد. همسرم! بعد از من آزاد هستید.
پدر و مادرم آن مقدار پولی که در بانک است مربوط به شماست و پولی که در بانک تجارت است مربوط به فرزندم یاسر میباشد و اگر همسرم میخواهد پیش شما باشد یک اتاق به او بدهید؛ و به برادران عرض میکنم که همیشه دنبالهرو امام باشید. مبادا از خط اسلام خدای ناکرده خارج شوید.
از امت شهیدپرور ایران میخواهم که از انقلاب و امام خمینی حمایت کامل نمایند؛ و به خواهرانم عرض میکنم که حجاب را رعایت کنند که حجاب کوبندهتر از خون رزمندگان در جبهههاست. دیگر عرضی ندارم به جز سلامتی شماها و از همه هم محلیها و دوستان و آشنایان، همه و همه عفو میطلبم هر خلافی کردم انشاءالله مرا ببخشید. مرا هر کجا که خودتان میدانید دفن کنید، اگر مسجد بغل شهدا دفن نمائید بهتر است. عرضی ندارم.
از طرف فرزند شما
«علیرضا اکبری»
انتهای پیام/