به گزارش خبرنگار دفاعپرس از آذربایجانشرقی، 14 بهمنماه سال 1346 شمسی در یکی از روزهای سرد زمستان در خانوادهی شکوفه غنچهای زیبا رو شکفت که نامش را «عبدالله» گذاشتند. کودکی خردسالشان نه در حرف بلکه در عمل ایمان و تقوا را از پدر و مادر میآموخت وقتی پدر و مادر عبدا... به نماز میایستادند، عبدالله که کودکی بیش نبود دستهای کوچکش را به سوی آسمان می گرفت و دعا میخواند.
عبدالله در اوایل سنین نوجوانی بود که انقلاب شد و او نیز در کنار تحصیل همراه با برادر بزرگش در راهپیماییهای قبل از انقلاب اسلامی شرکت کرد. او که عاشق راستین امام (ره) بود در مقابله با رژیم پهلوی از هیچ کاری دریغ نمیکرد.
با ورود به دبیرستان در رشته ی ریاضی ادامه ی تحصیل داد و دورهی دبیرستان وی همزمان شد با شروع جنگ تحمیلی.
او که 15 سال بیشتر نداشت شبها در مسجد محله شان نگهبانی میداد و در پشتیبانی از رزمندگان اسلام از هیچ کاری دریغ نمیورزید تا اینکه در کلاسهای عقیدتی و نظامی پایگاه مقاومت به عنوان یکی از چهرههای برتر شناخته شد و با تمام سن کمی که داشت به خاطر شعور اجتماعی بالایی که داشت مورد احترام دوستان و آشنایان شد.
عبدالله عازم جبهههای جنوب شد و با گردانهای سپاهیان حضرت محمد(ص) در عملیات خیبر شرکت کرد. در این عملیات سرنوشت ساز در کنار سایر رزمندگان برای حفظ جزایر مجنون تلاش بسیاری کرد و خود نیز مجروح شد.
در عملیات بدر شجاعانه جنگید و حتی تا مرز شهادت پیش رفت اما مصلحت الهی بر این بود که زنده بماند و بر خدمات و نامه نیک اعمال خود بیفزاید. وقتی آماده اعزام به عملیات والفجر هشت در فاو بود با شور و حال خاصی لباسهای غواصی را پوشید.
عبدالله با دلاوری هایی که از خود نشان داد پس از شکستن خط دشمن، که از سخت ترین مراحل عملیات والفجر 8 بود. عبدالله و همرزمانش با استفاده از تاکتیک غافل گیری به لطف خدا دشمن را غافلگیر کرده و با اعتقاد و ایمان راسخی که داشتند پس از شکستن خط با عراقی ها در گیر می شوند و در نبردی تن به تن در اثر اصابت گلوله در 21 بهمن 1364 نقش بر زمین شده و شربت شیرین شهادت را نوشید.
انتهای پیام/